تقبیح

معنی کلمه تقبیح در لغت نامه دهخدا

تقبیح. [ ت َ ] ( ع مص ) آشکار کردن و بیان نمودن زشتی کار کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). زشت کردن. ( دهار ). قباحت و زشتی کار. ( ناظم الاطباء ) : گرد تقبیح ملت و نفی حجت مخالفان میگشتند. ( کلیله و دمنه ). گفت اگر قربتی یابم... از تقبیح احوال و افعال وی بپرهیزم. ( کلیله و دمنه ). بی هنران در تقبیح اهل هنر... مبالغت نمایند. ( کلیله و دمنه ). || یکسو کردن و دور گردانیدن از نیکی و خیر، یقال : قبحه اﷲ؛ ای نحاه عن الخیر. || آبله شکستن که ریم از وی برآید. || شکستن تخم مرغ. || قبحاً له گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تقبیح در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) زشت شمردن ، زشت کردن .

معنی کلمه تقبیح در فرهنگ عمید

۱. زشت کردن.
۲. زشت شمردن.
۳. قبح و زشتی کار کسی را نمایاندن و بد گفتن از آن.

معنی کلمه تقبیح در فرهنگ فارسی

زشت شمردن، قبح و شتی کارکسی رانمایاندن
۱ - ( مصدر ) زشت داشتن زشت کردن زشت شمردنبد گفتن.۲ -( اسم ) زشت شماری بدگویی . جمع : تقبیحات .

معنی کلمه تقبیح در ویکی واژه

زشت شمردن، زشت کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تقبیح

کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود دو حکم قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند.
گفته اند این مثل و من دگرت می گویم که بتقبیح نظر نور بصر کم نشود
مردمان در حق من هرچه بتر می گویند عشق بی علت وتحسین نبود بی تقبیح
ما خشونت و سرکوب اعتراض‌های مسالمت‌آمیز، محدودیت فزاینده آزادی‌های مدنی و ادامه بازداشت رهبران مدنی را (در ایران) تقبیح می‌کنیم.
بیشتر مطالعات موجود در مورد رفتار جنسی در هند به نواحی شهرنشین مربوط می‌شود و اطلاعات کمتری از رفتار جنسی روستانشینان و حومه‌نشینان هند (که ۷۰ درصد جمعیت هند را تشکیل می‌دهند) وجود دارد. به صورت سنتی آمیزش جنسی قبل از ازدواج مردان و زنان به‌شدت تقبیح می‌شده است. همچنین جامعه هند به‌صورت سنتی بر ازدواج زودهنگام زنان تأکید می‌کرده است، زیرا جنسیت زنانه را نیرومند و دارای توانایی‌های سرکشانه و خطرناک می‌دانسته است.
جکسون در قبال این مسئله، دیدگاه نسبتاً متعادلی داشت. او کارمندانی را که تصور می‌کردند دوران تصدی شان دائمی است تقبیح می‌کرد و معتقد بود وظایف دولتی باید چنان ساده و واضح باشند که مناصب دولتی بتواند در میان متقاضیانی که شایستگی اشغال آن را دارند در گردش باشد.
پس دبیر باید که کریم الأصل شریف العرض دقیق النظر عمیق الفکر ثاقب الرأی باشد و از ادب و ثمرات آن قسم اکبر و حظ اوفر نصیب او رسیده باشد و از قیاسات منطقی بعید و بیگانه نباشد و مراتب ابناء زمانه شناسد و مقادیر اهل روزگار داند و بحطام دنیاوی و مزخرفات آن مشغول نباشد و بتحسین و تقبیح اصحاب أغراض و ارباب اغماض التفات نکند و غره نشود و عرض مخدوم را در مقامات ترسل از مواضع نازل و مراسم خامل محفوظ دارد و در اثناء کتابت و مساق ترسل بر ارباب حرمت و اصحاب حشمت نستیزد و اگر چه میان مخدوم و مخاطب او مخاصمت باشد او قلم نگاه دارد و در عرض او وقیعت نکند الا بدانکس که تجاوز حد کرده باشد و قدم حرمت از دائرهٔ حشمت بیرون نهاده که واحدة بواحدة و البادیء اظلم. و در عنوانات طریق اوسط نگاه دارد و بهر کس آن نویسد که اصل و نسب و ملک و ولایت و لشکر و خزینهٔ او بر آن دلیل باشد الا بکسی که درین باره مضایقتی نموده باشد و تکبری کرده و خرده‌ای فرو گذاشته و انبساطی افزوده که خرد آن را موافق مکاتبت نشمرد و ملائم مراسلت بداند درین موضع دبیر را دستوری است و اجازت که قلم بردارد و قدم درگذارد و درین ممر باقصای غایت و منتهای نهایت برسد که اکمل انسان و افضل ایشان صلوات الله و سلامه علیه می فرماید که التکبر مع المتکبر صدقه و البته نگذارد که هیچ غباری در فضاء مکاتبت از هواء مراسلت بر دامن حرمت مخدوم او نشیند و در سیاقت سخن آن طریق گیرد که الفاظ متابع معانی آیند و سخن کوتاه گردد که فصحاء عرب گفته اند خیر الکلام ما قل و دل زیرا که هر گاه که معانی متابع الفاظ افتد سخن دراز شود و کاتب را مکثار خوانند و المکثار مهذار.
سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم در ایران، عراق، کویت، لبنان، کشورهای اسلامی و در سطح بین‌الملل بازتاب‌هایی داشت و گروه‌ها، موسسات، شخصیت‌ها و دولت‌ها این اقدام را تقبیح و محکوم کردند.
اشمیت در دوران اسارت همکاری برخی آلمانی‌ها، از جمله والتر فون زایدلیتس-کورتسباخ، با شوروی را تقبیح می‌کرد. برخلاف پائولوس که در نهایت با شوروی همکاری کرد، اشمیت، با همان سرسختی همیشگی، هیچگاه سر به این عمل ننهاد و حتی نظرات مخالف خود را نیز ابراز می‌نمود. گفته می‌شود تا وقتی هم‌بند پائولوس بود اجازه نمی‌داد او هم چنین کنند؛ تا این که اشمیت را به جای دیگری بردند و مقاومت پائولوس شکسته شد. شکنجه‌هایی که بر اشمیت روا شد، از جمله حبس‌های طولانی مدت انفرادی، هم نتوانست او را از این طریق بازگرداند. شوروی که دیگر امیدی در او نداشت، او را به ۲۵ سال زندان با اعمال شاقه محکوم کرد.
کس را کی تواند کرد تقبیح؟ که آرد سنگ خارا را به تسبیح
گفت: اگر قربتی یابم و اخلاق او را بشناسم خدمت او را به اخلاص عقیدت پیش گیرم و همت بر متابعت رای و هوای او مقصور گردانم و از تقبیح احوال و افعال وی بپرهیزم، و چون کاری آغاز کند که به صواب نزدیک و به صلاح ملک مقرون باشد آن را در چشم و دل وی آراسته گردانم و در تقریر فواید و منافع آن مبالغت نمایم تا شادی او به متانت رای و رزانت عقل خویش بیفزاید، و اگر در کاری خوض کند که عاقبت وخیم و خاتمت مکروه دارد و شر و مضرت و فساد و معرت آن به ملک او بازگردد پس از تأمل و تدبّر به رفق هرچه تمامتر و عبارت هرچه نرم‌تر و تواضعی در ادای آن هرچه شامل‌تر غور و غایله آن با او بگویم و از وخامت عاقبت آن او را بیاگاهانم، چنانکه از دیگر خدمتگاران، امثال آن نبیند. چه مرد خردمند چرب‌زبان اگر خواهد حقی را در لباس باطل بیرون آرد و باطلی را در معرض حق فرا نماید.
وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ عابوا دینکم الاسلام. قال الزجاج: الطّعن فی الدین نسبة النّبی ص الی الکذب و انّ القرآن غیر کلام اللَّه و تقبیح احکام المسلمین و هذا یوجب قتل الذّمی.
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ عن دعواک النبوّة و الانکار علینا و عن تقبیح فعلنا لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ من بلدنا.
نماینده ولی فقیه و امام جمعه زنجان با تقبیح ماجرای دانشگاه زنجان و مسائل به وجود آمده پس از آن را مایه تاسف خواند.
قانون ساده‌سازی سامانه بهداشتی در ژوئیه ۱۹۳۴ منجر به تشکیل مراکز اطلاعاتی برای بهداشت ژنتیکی و نژادی و همچنین دفاتر بهداشت شد. این قانون همچنین روش‌هایی برای «تقبیح» و «ارزیابی» افراد را توصیف کرده بود؛ کسانی که سپس به دادگاه بهداشت ژنتیک فرستاده می‌شدند و در آنجا تصمیم به عقیم‌سازیشان گرفته می‌شد.
بهائیان از نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده داروهای روانگردان نهی شده‌اند (مگر آنکه دکتر استفاده از آن‌ها را تجویز نماید) به دلیل اینکه این مواد عملکرد ذهن را مختل کرده و به بدن آسیب وارد می‌آورد و در حالت مستی قوهٔ عقلی که خدا به انسان داده است، از میان می‌رود. همچنین، استفاده از مواد مخدر مانند تریاک به شدت نهی شده و حرام است. زیرا آن‌ها نیز به ذهن و بدن آسیب می‌زنند و فرد هنگامی که تحت تأثیر آنهاست نمی‌تواند تصمیم‌گیری اخلاقی و صحیح داشته باشد. استعمال دخانیات ممنوع نیست ولی تقبیح شده‌است.
پدر و مادر استلان انسان‌گرا و خداناباور بودند. پدر بزرگ او خداناباور و مادربزرگش به‌شدت مذهبی بود. استلان می‌گوید این تفاوت عقیده در خانواده، هرگز مشکل‌ساز نشد، چرا که احترام متقابل و دوطرفه‌ای برای عقاید هر یک از اعضای خانواده وجود داشت. بعد از حملات ۱۱ سپتامبر او شروع به مطالعهٔ قرآن و کتاب مقدس کرد و هر دو را تحت عنوان «خشونت‌آمیز» نکوهش و تقبیح کرد. وی همچنین یکی از منتقدان مدارس مستقل مذهبی در سیستم آموزش سوئد است. او مفهوم «خدا» را گزافه و نامعقول می‌داند و می‌گوید اگر خدایی هست که دائماً از شما انتظار عبادتش را دارد، چنین خدایی ارزشِ اعتقاد داشتن را ندارد و مفهومی پوچ و بیهوده است.
پس هر کس از این طایفه برای تقبیح قبایح و تفریح فوادح و دفع بلیت و جلب جمعیت مجموعه‌ای می‌سازند و بحار علوم از منثور و منظوم در وی می‌پردازند و انواع فواید و فرایند در آن دفینه می‌کنند و نامش سفینه می‌نهند اما در ضمن این سفینه بحرهای مختلفه است که عمان و قلزم در جنب آن غدیر روان است.
مادر شیر چون بدانست که صدق شگال از غبار شبهت بیرون آمد و حجاب ریبت از جمال اخلاص برداشته شد شیر را گفت: این جماعت را امانی داده شد و رجوع ازان ممکن نیست. لکن در این واقعه او را تجربتی افتاد بزرگ، بدان عبرت گیرد و بدگمانی بطایفه ای که ببدگفت ناصحان و تقبیح حال ایشان تقرب می‌کنند مضاعف گرداند، و از هیچ خائن سماع سعایتی جایز نشمرد مگر آن را برهانی بیند که دران از تردد استغنا افتد؛ و بی خطر شناسد ترهات اصحاب اغراض که در نزدیکان و محارم گویند اگر چه موجز و مختصر باشد، که آن بتدریج مایه گیرد و بجایی رسد که تدارک صورت نبندد.
چو شد در دلش نقش تقبیح تو چو زُنّار گبران چه تسبیح تو