تفش. [ ت َ ] ( اِ ) سرزنش وطعنه را گویند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). تفشه. تفشل. بیغار. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). تفش. [ ت َ ف ِ ] ( اِمص ، اِ ) حرارت و گرمی باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). حرارت و گرمی و تپش است. ( انجمن آرا ). بغایت گرمی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || کف و تف و آب دهن. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه تفش در فرهنگ معین
(تَ ) (اِ. ) سرزنش ، طعنه .
معنی کلمه تفش در فرهنگ عمید
تپش، تف، گرمی، حرارت. طعنه، سرزنش.
معنی کلمه تفش در ویکی واژه
سرزنش، طعنه.
جملاتی از کاربرد کلمه تفش
اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا بستان میی که یابی ز تفش ز خود رهایی
آتشفشانهای چینهای را گاه آتشفشانهای ترکیبی یا مرکب نیز مینامند و دلیل آن، ساختار مرکب لایههای تشکیلدهندهٔ آشتفشان است که به توالی از بیرونریزش مواد فورانی شکل گرفتهاست. این آتشفشانها در مقایسه با آتشفشانهای سپریشکل، معمولترین نوع آتشفشانها بهشمار میآیند و معروفترین آنها، دو آتشفشان کراکاتوآ با فوران فاجعهبارش در سال ۱۸۸۳ و وزوو که فوران سال ۷۹ میلادی آن منجر به نابودی شهرهای پمپئی و هرکولانیوم شد میباشد.
نفس چون به هامون در آرد کنون شود از تفش آب دریا چو خون