تفسیری
معنی کلمه تفسیری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه تفسیری
بگذر از تحریر، بلبل! فکر تقریری بکن مصحف گل را نفهمیدیم، تفسیری بکن
تفسیر الدرالمنثور با نام کامل الدر المنثور فی التفسیر بالماثور و معروف به تفسیر سیوطی، از کتب تفسیری اهل سنت و اثر جلالالدین سیوطی از علمای قرن نهم است.
باز گردیم بتوحید اهل تقلید، و گوییم همی دعوی کنند که ما اهل (ظاهر) تفسیریم، انگاه ببسیار جایها از ظاهر تفسیر همی گریزند و بتاویلاندر همی آویزند، و یا بر جهل همی ستیزند، چنانک خدای تعالیاندر قرآن همی «روی» گوید خویشتن (را) بدین آیت: قوله «فاینما تولوا فثم وجهالله انالله و اسمع علیم.». تفسیر راست این قول آنست که همی گوید هر کدام سو که شما روی از آن سو کنید، آنجاست روی خدا (که خدا) فراخست و خدا داناست. و بحکم ظاهر این آیت، این عالم بمیان روی خدایاندر باشد، و آن فراخترین آسمان که فلک الاعلی است و کلیت عالماندر جوف فراخ اوست، روی خدای باشد، تا هر کدام سوی ما روی بتابیم روی خدای از آن سوی باشد. اهل تقلید گفتند: بدین همی قبله را خواهد، یعنی خانه کعبه را.
چرخش زبانی و چرخش فرهنگی اواسط سده بیستم میلادی، به ویژه، بهطور فزایندهای به رویکردهای مختلف تفسیری، هرمنوتیک و فلسفی منجر شده است. برای تحلیل در سده بیست و یکم، جامعه شاهد ظهور تکنیکهای جدید جامعهشناسی تحلیلی، جامعهشناسی ریاضی و جامعهشناسی محاسباتی مانند مدلسازی عامل بنیان و شبکه اجتماعی تجزیه و تحلیل بود.
«در سال دوم دوران سلطنت ژانگپینگ، ماه دهم، در یک روزگوئیهای (هفتم دسامبر ۱۸۵ میلادی) یک ستارهٔ میهمان درون دروازهٔ جنوبی (نانمن، یک صورتواره چینی نزدیک آلفا قنطورس) ظاهر شد. به نظر میرسید به بزرگی نیم یان باشد. در رنگهای مختلف سوسو میزد و بعد کوچک شد تا سرانجام در ماه ششم از سال هو (هو-نیان ۲۴ ژوئیه تا ۲۳ آگوست ۱۸۷ یا بنابر تفسیری دیگر از ۵ ژوئیه تا ۲ آگوست ۱۸۶) ناپدید شد»
تو به اخبار و به تفسیری امام بیبدل شاعری در جنب فضلت هست کاری سرسری
سازمان ملل متحد، استان یهودا و شومرون و شهرکهای یهودینشین مستقر در آن را که به «کرانه باختری رود اردن» مشهور است را به رسمیت نمیشناسد. دولت اسرائیل با چنین تفسیری مخالف است.
و اندر علوم ظاهر وی را نیز کتب است و اندر احادیث اسناد عالی دارد و تفسیری ابتدا کرده بوده است عمر تمام کردن آن نیافت، بدان مقدار که کرده است در میان اهل عالم منتشر است و فقه بر یکی از خواص یاران ابوحنیفه رضی اللّه عنهم خوانده بود. وی را اندر ترمد محمد حکیم خوانند و حکیمیان از متصوّفه اقتدا بدو کنند.
به گفته فردریش شلایرماخر، الهیات تاریخی یک رشته تاریخی است، رشتهای که با استفاده از روشهایی که در مطالعه سایر پدیدههای تاریخی به کار میرود، به حوزههای الهیات نزدیک میشود. این مبتنی بر این تصور است که الهیات یک نقطه شروع تاریخی دارد تا حدسی. به عنوان مثال، کتاب مقدس و نوشتههای مجالس کلیسایی به عنوان منابع تاریخی در نظر گرفته میشوند و محتوای آنها به عنوان گزارش شاهد تلقی میشوند. بخش عمده ای از آنچه شلایرماخر آن را بدنه واقعی الهیات مینامد را پوشش میدهد و میتواند شامل الهیات تفسیری، جزمشناسی و تاریخ کلیسا باشد.
گرچه جارالله کلام الله تفسیرش کند گرچه تفسیری خوشست اما چو این تفسیر نیست
آشکار است که مراد فاضل محقق نظام الدین، از «تفسیری » که اشاره کرد، همین تفسیر است. چه تفسیر اخیر، پیش از زمان وی تصنیف گشته است. و او چنان که اهل تتبع آگاهند، از این تفسیر بسیاری را نقل کرده است. و خدا بهتر داند.
ترا تاج ار ز چین و کشمر آرند مرا تفسیری از هر دفتر آرند
در منابع اسباب النزول، برای نزول سوره بیّنه علتی را گزارش نکردهاند. تنها در کتابهای تفسیری اهل سنت و شیعه در مورد آیه هفتم آن روایاتی نقل شدهاست که از نزول آیه در شأن علی بن ابیطالب و شیعیان او حکایت دارد. طبری، حاکم حسکانی و سیوطی از مفسران اهل سنت و بحرانی مفسر شیعی این روایات را گزارش کردهاند.
و لیکن این در عدالت به معنی مصطلح در میان اکثر مردم است و اما بنا به تفسیری که گذشت که عدالت عبارت است از: اطاعت قوه عملیه از برای قوه عاقله و ضبط عقل عملی جمیع قوی را در تحت فرمان عقل نظری، این از برای عدالت، یک طرف [دیگر] خواهد بود که ظلم و جور باشد، و جمیع صفات رذیله ذمیمه داخل در آن خواهد بود، و مخصوص نخواهد بود به تصرف در اموال و حقوق مردم بدون جهت شرعیه، زیرا که عدالت به این معنی جامع جمیع صفات کمالیه است پس ظلمی که مقابل و ضد آن است شامل جمیع اوصاف نقص خواهد بود.
وی در نگارش خود بعد آوردن نام سوره، محل نزول، فضیلیت سوره و تعداد آیات را اشاره میکند. سپس آیاتی که دارای روایت تفسیری هستند را ذکر میکند و در ادامه روایات مربوط به آن آیه را نقل می کند.
زهاوی بهطور خاص لیکوی عربی را مورد مطالعه قرار داد، یک پرنده بسیار اجتماعی، با یک زندگی با طول عمر ۳۰ سال، که نوعی رفتار نوعدوستانه یا ایثار را از خود بروز میدهد. رفتار کمک به ساختن لانه که اغلب در میان افراد نامرتبط رخ میدهد و بنابراین با انتخاب خویشاوندان نمیتوان این پدیده را توضیح داد. زهاوی این رفتارها را با توجه به نظریه علامتدهی و همبستگی آن، یعنی اصل آوانس، تفسیری دوباره کرد. این اقدام نوعدوستانه برای اهداگران تمام میشود، اما ممکن است جذابیت را برای همسران بالقوه بهبود بخشد. تکامل این شرایط را میتوان با نوع ایثار رقابتی توضیح داد.
اساس کار رشیدالدین در تألیف تفسیر کشف الاسرار بر اساس تفسیری از قرآن توسط خواجه عبدالله انصاری است.
فردریش شلایماخر (۱۸۳۴–۱۷۶۸)، پدر هرمنوتیک، تردیدهایی بس جدی پیرامون عینی بودن متن انجیلی وارد میکند که سبب آغاز فرایند ویرایش منبع سنت مذهبی (به عنوان یک منبع بدون خطا و تفسیری طابق به نعل) در سیر اندیشه غرب گردید. اما مسئولیت تکمیل این وظیفه به عهده فردریش نیچه (۱۸۴۴–۱۹۰۰)، متفکر اصلی پسامدرنیسم، افتاد و با این نظریه آغاز شد که زبان توان انتقال حقیقت غایی را دارا نیست. او این اندیشه را پیش کشید که هر آنچه برای ما ماندهاست، صرفاً تفسیر است.
و هُوَ ناصر بن خسرو بن حارث بن عیسی بن حسن بن محمد بن موسی بن محمد بن علی بن موسی الرضاؑ. جامع جمیع علوم بوده و شیخ ابوالحسن خرقانی را ملاقات نموده. خود در رسالهای که در بیان حالاتش نگاشته، میگوید که در سن نُه سالگی قرآن مجید و احادیث بسیار حفظ نمودم و پنج سال لغت و صرف و نحو و عروض و قافیه را سنجیدم و بعد از آن مدت سه سال تّتبع نجوم و هیئت و رمل و اقلیدس و مجسطی کردم. از هفده سالگی تا پانزده سال دیگر متوجه علوم فقه و تفسیر و اخبار و ناسخ و منسوخ بودم.قریب به هفتصد تفسیر مطالعه کردم و در سن سی و دو سالگی تورات و انجیل و زبور را به فضلای این مذهب آموختم و شش سال به تهذیب باطن و سایر علوم باطنی پرداختم در چهل و چهار سالگی صاحب تسخیرات و طلسمات و نیرنجات و علوم غریبه شدم. غرض، حکیم مزبور مدتها صدارت نیز کرد و به خواهش ملک ملاحده تفسیری بر قرآن مجید نوشت و بنا به رخصت شرع و حفظ نفس به وفق مشرب ایشان تأویل آیات نمودو نسخهٔ آن منتشر شد و علماء و فقهای عهد حکیم را به کفر و زندقه و الحاد نسبت دادند. بعد از اینکه به هزار مشقت از چنگ ملک ملاحده خلاص یافت به هرجا رسید دید که او را تکفیر مینمایند. خود گوید در نیشابور با برادر خود ابوسعید خواستم مرمت موزهٔ خود کنم. به دکّان موزه دوزی برآمدم. ناگاه در آخر بازار غوغایی برخاست. موزه دوزهم رفته چون باز آمد پارهای گوشت بر سر درفش خود کرده بود از وی سؤال کردم. گفت یکی از شاگردان ناصرخسرو به این شهر آمده بود و اشعار ناصر میخواند به جهت ثواب او را کشتند من نیز به این سبب قدری گوشت او را بر سر درفش کرده، آوردم. حکیم گفت موزه به من ده که در شهری که شعر ناصر خسرو بخوانند و نامش مذکور شود، من نخواهم ماند. در حال از خوف از نیشابور برآمدم. به هر صورت حکیم زحمت بسیار کشید. بیست و پنج سال در غار بدخشان به ریاضت و عزلت گذرانید. گویند به مرتبهای رسید که در سی شبانه روز یک مرتبه طعام میخورد. العهدة علی الرّاوی. از حکماء با شیخ رئیس موأخات داشت و با بونصر فارابی لوای مباحثه افراشت. صد و چهل سال عمر یافت و در سنهٔ ۴۳۴ به عالم باقی شتافت. بعضی از اشعارش این است:
هیچکس زین راه تقریری نکرد همچو احمد هیچ تفسیری نکرد