متوفی

معنی کلمه متوفی در لغت نامه دهخدا

متوفی. [ م ُ ت َ وَف ْفا ] ( ع ص ) وفات یافته شده. اسم مفعول از توفی که از باب تفعل است. ( غیاث ) ( آنندراج ). فوت شده و میرانده شده. مرحوم و مغفور و مرده و فوت شده. ( ناظم الاطباء ). مرده. ( فرهنگستان ). وفات یافته. فوت شده. مرده. درگذشته. ج ، متوفیات. توضیح اینکه متوفی بمعنی وفات یافته و مرده که بعضی به صیغه اسم فاعل تلفظ کنند، بصیغه اسم مفعول است. بطرس بستانی در محیطالمحیط گوید: و توفی فلان علی المجهول قبضت روحه و مات فاﷲ المتوفی [ وَ ف فی ] والعبد متوفی [ فا ] و من اقبح اغلاطالعوام قولهم : توفی فلان بصیغةالمعلوم ، ای مات فهومتوف . قیل مرببعضهم جنازة فسأل من المتوفی ؟ یرید المیت فقیل له ُ اﷲ تعالی ، یراد به القابض الروح. ( از نشریه دانشکده ادبیات شماره 10 ص 40 ). فوت کرده. مرده. درگذشته. وفات کرده. وفات یافته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : محصل به مطالبه مال باز آمد چیزی دیگر نبود کفن او بستدند و متوفی را همچنان بگذاشتند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). و اسناد دفتری و تصدیقات حضور و غیبت و نسخجات اخراج و متوفی. ( تذکرةالملوک چ 2 ص 37 ). و یازده نفر دیگر در ایام محاصره وبعد از آن متوفی شده اند. ( تذکرةالملوک چ 2 ص 42 ).
متوفی. [ م ُ ت َ وَف ْ فی ] ( ع ص ) میراننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : اذ قال اﷲ یا عیسی انی متوفیک و رافعک اِلَی َّ. ( قرآن 55/3 ). || تمام گیرنده حق خود را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که تمام حق خود را میگیرد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به توفی شود.

معنی کلمه متوفی در فرهنگ معین

(مُ تَ وَ فّا ) [ ع . ] (اِمف . ) مرده ، فوت شده .

معنی کلمه متوفی در فرهنگ عمید

فوت شده، مرده، درگذشته.

معنی کلمه متوفی در فرهنگ فارسی

متوفا:فوت شده، مرده، درگذشته
(اسم ) ۱ - میراننده . ۲ - خدای تعالی . ۳ - تمام گیرنده ( حق ) .

معنی کلمه متوفی در ویکی واژه

defunto
مرده، فوت شده.

جملاتی از کاربرد کلمه متوفی

وَ أَمَّا إِنْ کانَ، المتوفی، مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ ای سلامة لک یا محمد منهم فلا تهتم لهم فانهم سلموا من عذاب اللَّه عز و جل و انک تری فیهم ما تحب من السلامة.
و ارسطاطالیس گفته است: سعادت چیزی ثابت غیر متغیر است چنانکه گفتیم، و مردم در معرض تغیرات مختلف، پس گاه بود که کسی که خوش عیش ترین خلق بود به مصیبتهای عظیم مبتلا شود، چنانکه در حال برنامس به رمز گفته اند. و اگر چنین شخص در اثنای آن بلیه متوفی شود مردم او را سعید نشمرند. پس بر این قیاس مردم را سعید نتوان گفت تا معلوم نشود که حال او در آخر عمر چگونه خواهد بود، و این سخنی بس شنیع است.