تفتح

معنی کلمه تفتح در لغت نامه دهخدا

تفتح. [ ت َ ف َت ْ ت ُ ] ( ع مص ) گشاده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). گشاده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مطاوع تفتیح ابواب ،یقال : فتح الابواب فتفتحت. ( از اقرب الموارد ). || شکفتن گل. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). || بلند کردن آواز در سخن به افتخار علم و ادبی که دارد. ( از اقرب الموارد ). || برتری جستن بر کسی به مال یا به دانش. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تفتح در فرهنگ معین

(تَ فَ تُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) گشوده شدن ، باز شدن .

معنی کلمه تفتح در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - از هم باز شدن . ۲ - شکفتن .

معنی کلمه تفتح در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تُفَتَّحُ: گشوده نمی شود
ریشه کلمه:
فتح (۳۸ بار)

معنی کلمه تفتح در ویکی واژه

گشوده شدن، باز شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تفتح

و قال صلی اللَّه علیه و سلم: تفتح ابواب الجنة کلّ اثنین و خمیس».
تا به نام احمد از یستفتحون یاغیانشان می‌شدندی سرنگون
قال «الدنس الثیاب، الشعث الرؤوس، الذین لا تفتح لهم ابواب السدد، و لا یزوجون المنعمات، الذین یعطون ما علیهم و لا یعطون ما لهم»
وَ الْأَنْصارِ الذین نصروا رسول اللَّه علی اعدائه من اهل المدینة و آووا اصحابه خلافست میان علمای دین و اهل تفسیر که سابقان مهاجران که بودند؟ ابو موسی و سعید مسیب و قتاده گفتند: هم الذین صلّوا القبلتین مع النبی ص ایشان که با رسول خدا در دو قبله نماز کردند در ابتدای اسلام به بیت مقدس و بعد از آن بکعبه عطاء بن ابی رباح گوید: بدریان‌اند ایشان که با رسول خدا بجنگ بدر حاضر بودند، شعبی گفت: هم الذین شهدوا بیعة الرضوان بالحدیبیه و سابقان اسلام نیز علماء مختلف‌اند. قومی گفتند: اول کسی که مسلمان شد از مردان، ابو بکر بود و از زنان خدیجه. قومی گفتند اول کسی که مسلمان شد علی بن ابی طالب ع بود. قومی گفتند اول زید بن حارثه بود. اسحاق بن اسماعیل الحنظلی جمع میان همه کرد و گفت اول کسی که مسلمان شد از مردان رسیده، ابو بکر بود و از زنان، خدیجه و از کودکان نارسیده، علی بن ابی طالب (ع) و از بردگان و مولایان زید حارثه. اسماعیل بن ایاز بن عفیف روایت کند از پدر خویش از جد خویش عفیف گفتا مردی بازرگان بودم بروزگار حج بمکه آمدم و بنزدیک عباس بن عبد المطلب فرو آمدم که با وی دوستی و برادری داشتم، گفتا هر دو بایام موسی بمنی ایستاده بودیم من و عباس که مردی جوان تازه روی فراز آمد بوقت پیشین و ساعتی در آسمان می‌نگرد آن گه روی بقبله آورد و در نماز ایستاد، هم در آن ساعت کودکی آمد و از راست دست وی بایستاد و زنی آمد از پس هر دو بایستاد، آن جوان پشت خم داد و در رکوع شد هر دو در متابعت وی در رکوع شدند، جوان بسجود شد ایشان نیز بمتابعت وی در سجود شدند و در قیام هم چنان و در تشهد هم چنان. ابن عفیف روی بعباس آورد، گفت: یا عباس امر عظیم! این عظیم کاری است این کار ایشان چه کار است و این چه کسان‌اند اینان، عباس گفت: هذا ابن اخی محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب یزعم ان اللَّه تعالی بعثه رسولا و ان کنوز کسری و قیصر ستفتح علیه و هذا الغلام ابن اخی علی بن ابی طالب و هذه المرأة خدیجة بنت خویلد زوجة محمد، تابعاه علی دینه و ایم اللَّه ما علی ظهر الارض کلها احد علی هذا الدین غیر هؤلاء. قال عفیف الکندی بعد ما اسلم و رسخ الاسلام فی قلبه، یا لیتنی کنت رابعا. روزی بو طالب، علی را گفت یا بنی، ما هذا الدین الذی انت علیه؟ این چه دین است که تو داری و آن را پروری؟ گفت یا ابت آمنت باللّه و رسوله و صدّقته فیما جاء به و صلّیت معه للَّه ای پدر ایمان آوردم که خدای یکی است و محمد رسول و پیغامبر او است و استوار است و راست گوی بهر چه آورد و گفت و با وی نماز میکنم بفرمان خدای از بهر خدای، بو طالب گفت: ای پسر امّا انّ محمدا لا یدعو الا الی خیر فالزمه، محمد هر که خواند بهر چه خواند بخیر خواند و خیر گوید و جز خیر ازو نیاید نگر او را بدست داری و ملازم باشی و ازو بر نگردی.
و قال (ص): «انا اوّل من یأتی باب الجنة فاستفتح فیقول الخازن: من انت؟ فاقول محمد، فیقول: نعم بک امرت ان لا افتح لاحد قبلک».
خداوندان یافت و جوانمردان طریقت گفته‌اند که صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته این‌ها از روی اشارت کنایت از حق است جل جلاله، بسا فرقا که میان روزه داران بود، فردا آن کس که بنفس روزه داشت شراب سلسبیل و زنجبیل بیند از دست فریشتگان و ولدان، چنانک گفت وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلًا. و آن کس که بدل روزه داشت شراب طهور گیرد، در کأس محبت بر بساط قربت از ید صفت، چنانک گفت وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً. شراب و ایّ شراب. شرابی که هر که از آن جرعه چشید جانش در هوای فرد انیّت بپرید، شرابی که از آن بوی وصل جانان آید، گرد و صد جان در سر آن کنی شاید، شرابی که مهر جانان بر آن مهر نهاده، همه مهرها در آن یک مهر بداده، همه آرزوها در آن آرزو بینداخته، دو جهان و نیز دل و جان بامید آن باخته، پیر طریقت گفت: الهی! ما را برین درگاه همه نیاز روزی بود که قطره از آن شراب بر دل ما ریزی؟ تا کی ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی؟ ای بخت ما! از دوست رستخیزی! شَهْرُ رَمَضانَ... الآیة أی أتاکم شهر رمضان میگوید اینک ماه رمضان اقبال کرد بر دوستان، ماهی که هم بشوید هم بسوزد: بشوید بآب توبه دلهای مجرمان، بسوزد بآتش گرسنگی تنهای بندگان. اشتقاق رمضان از رمضان است یا از رمض اگر از رمضا است آن سنگ گرم باشد که هر چه بر آن نهند بسوزد، و اگر از رمض است باران باشد که بهر چه رسد آن را بشوید. مصطفی را پرسیدند که رمضان چه باشد؟ گفت ارمض اللَّه فیه ذنوب المؤمنین و غفرها لهم انس مالک گفت از رسول خدا شنیدم که گفت: «هذا رمضان قد جاء، تفتح فیه ابواب الجنة و تغلق فیه ابواب النار، و تغل فیه الشیاطین، من ادرک رمضان فلم یغفر له فمتی؟»
قال ابن عباس کانت الرّسل و المؤمنون یستضعفهم قومهم و یقهرونهم و یکذبونهم و یدعونهم الی ان یعودوا فی ملتهم فابی اللَّه لرسله و المؤمنین ان یعودوا فی ملّة الکفر فامرهم ان یتوکلوا علی اللَّه و امرهم ان یستفتحوا علی الجبابرة و وعدهم ان یسکنهم الارض من بعدهم فانجز اللّه لهم ما وعدهم، و استفتحوا کما امرهم اللَّه ان یستفتحوا، «وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ» روی ابو سعید الخدری قال قال رسول اللَّه (ص): یسیر عنق من جهنّم یوم‌ القیامة فیقول انّی امرت بثلث. بکلّ جبّار عنید، و من جعل مع اللَّه الها آخر و من قتل نفسا بغیر نفس. و فی روایة اخری وکلّت بثلث: بکلّ جبار عنید، و بکلّ من دعا مع اللَّه الها آخر. و بالمصورین.
رب العالمین ایشان را گفت فلعنة اللَّه علی الکافرین لعنت خدای بر کافران، و لعنت راندن باشد و ناپذیرفتن، چون ایشان را در ازل رانده بود آن شناخت و دانش که ایشان را بود هیچ سود نداشت. «من قعد به جدّه لم ینهض به جدّه» کار جدّ ازلی دارد نه جدّ حالی، آنجا که عنایتست پیروزی را چه نهایت است، جهودان که معرفت و دانش داشتند چون عنایت با ایشان نبود آن معرفت ایشان را و بال بود، و سبب عقوبت و نکال بود. لعنت خداوند بریشان و خشم بر سر خشم جزاء ایشان، و صعالیک المهاجرین نادان‌ فرا سر کتاب و سنت شدند، چون عنایت ازلی با ایشان بود کار ایشان بجایی رسید که مصطفی ع با ایشان نصرت میخواست بر دشمن. در خبرست که کان یستفتح بصعالیک المهاجرین و صعالیک المهاجرین ایشانند که رسول خدا ایشان را صفت کرده در آن خبر که ثوبان روایت کرد
و امّا النّور الّذی یری لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال بعضهم: هو نور اجنحة «الملائکة» و قیل: هو نور جنّة عدن تفتح ابوابها لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قیل: هو نور لواء الحمد. و قیل: هو نور اسرار العارفین رفع اللَّه الحجب عن اسرارهم حتّی یری الخلق ضیاءها و شعاعها.
و قیل: لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ ای ابواب الجنة، لان الجنة فی السماء، و لهذا قال: وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ. و قیل: لا تفتح لهم ابواب السماء یعنی لارواحهم و اعمالهم، لانها خبیثة، فلا یصعد بها بل یهوی بها الی سجّین تحت الارضین.