تعطف

معنی کلمه تعطف در لغت نامه دهخدا

تعطف. [ ت َ ع َطْ طُ ] ( ع ص ) مهربانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مهربانی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شفقت و مهربانی کردن بر کسی و راحت رسانیدن بر وی. ( از اقرب الموارد ) : ابوالفتح بستی به انواع تلطف و تعطف در ازالت آن وحشت و ازاحت آن تهمت سعی می نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 204 ). || ردا برافکندن. ( از تاج المصادر بیهقی ). ردا برافکندن بر خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). در جامه یا ردا درآمدن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تعطف در فرهنگ معین

(تَ عَ طُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - مهر ورزیدن . ۲ - به سویی خم شدن . ۳ - ردا به خود پیچیدن .

معنی کلمه تعطف در فرهنگ عمید

۱. به طرفی خم شدن.
۲. بازگشتن.
۳. ردا به خود پیچیدن.
۴. رقت آوردن و مهربانی کردن.

معنی کلمه تعطف در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) مهر ورزیدن مهربانی کردن . ۲ - بسویی خم شدن . ۳ - بازگشتن . ۴ - ( اسم ) مهربانی دلسوزی . جمع : تعطفات .

معنی کلمه تعطف در ویکی واژه

مهر ورزیدن.
به سویی خم شدن.
ردا به خود پیچیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تعطف

ان اعرضوا فهم الذین تعطفوا کم قد وفوا فاصبر لهم ان اخلفوا
و عن عبد اللَّه بن مسعود قال: قال رسول اللَّه (ص): «لما وقعت بنو اسرائیل فی المعاصی، نهتهم علماؤهم فلم ینتهوا، فجالسوهم فی مجالسهم و واکلوهم و شاربوهم فضرب اللَّه قلوب بعضهم ببعض، فلعنهم علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ»، ثمّ قال (ص): «کلّا و الذی نفسی بیده حتی تأخذوا علی ید الظالم فتأطروه علی الحق اطرا» قوله تأطروه ای: تعطفوه.
ساستعطف الایام منک لعها بیوم سرور فی هواک یطیب
کَذلِکَ الْعَذابُ ای کما فعلت باهل هذه الجنّة کذلک افعل بامّتک اذا لم تعطف اغنیاؤهم علی فقرائهم بان امنعهم القطر و ارسل علیهم الحوائج و ارفع البرکة من زروعهم و تجارتهم. ثمّ قال: وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ای و ما اعددت لهؤلاء الکفّار من الوان العذاب فی الآخرة اکبر و اعظم و اشدّ لو عقلوا و عملوا ذلک ثمّ اخبر بما عنده للمتّقین فقال: إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ ای بساتین نعیمها مقیم و لا یبید و لا یفنی خلافا لبساتین الدّنیا فانّها فانیة هالکة صاحبها فی عناء من عمارتها فلا ترغبوا فیها عنها. فلمّا نزلت هذه الآیة قال عتبة بن ربیعة: لئن کان ما یقول محمّد حقّا لنکوننّ افضل اجرا منهم فی الآخرة کما نحن الیوم افضل منهم فی الدّنیا فانزل اللَّه سبحانه: أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ استفهام انکار و توبیخ، ای لا نفعل فان المسلمین فی الجنّة، و المجرمین، و هم الکافرون، فی النّار.
«ثانِیَ عِطْفِهِ» متکبروار سر بیرون گردن وانهاده و پیچ در خود داده هم چنان که جایی دیگر گفت: «وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً» و در حق منافقان گفت لووا رؤسهم. «ثانِیَ عِطْفِهِ» النّصب فی الیاء للحال، یقال ثنی فلان عطفه، و ثنی خدّه و نأی بجانبه. این همه بر یک نسق است و بر یک معنی و جمله کسی را گویند که خویشتن را بزرگ دارد و بچشم استخفاف بمردم نگرد و از راستی بر گردد و حق نپذیرد و عطف الرّجل ناحیة من منکبه الی کعبه و هو الجانب، فی قوله: «وَ نَأی‌ بِجانِبِهِ» و یقال للرّداء، عطاف لانّ الرّجل یلبسه فی جانبیه، و منه‌ قوله صلّی اللَّه علیه و سلّم: «سبحان الّذی تعطف العزّ» ای ارتدی به کقوله لبس المجد و فی‌ الحدیث: الکبریاء رد آیی و العظمة ازاری فمن نازعنی فیهما القیته فی النّار.
جمله را تعطف و تلطف فرمود میان دو برادر مسلمان تا دلهایشان با یک‌دیگر خراشیده نباشد.
دل در خمار هجر تو می‌میرد، ای نگار بفرست ازان شراب تعطف قنینه‌ای
ابو روق گفت: وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ یعنی الرحمة الّتی قسمها بین الخلائق، یعطف بها بعضهم علی بعض. و عن سلمان الفارسی، قال: قال رسول اللَّه (ص): «ان اللَّه تعالی خلق مائة رحمة یوم خلق السماوات و الارض، کل رحمة منها طباق ما بین السماء و الارض، فأهبط منها رحمة الی الارض فبها یتراحم الخلائق، و بها تعطف الوالدة علی ولدها، و بها یشرب الطیر و الوحوش من الماء، و بها یعیش الخلائق، فاذا کان یوم القیامة انتزعها من خلقه، ثمّ افاض بها علی المتقین، و زاد تسعا و تسعین رحمة». ثم قرأ: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ