تعاقب

معنی کلمه تعاقب در لغت نامه دهخدا

تعاقب. [ ت َ ق ُ ] ( ع مص ) پیروی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). از پس یکدیگر درآمدن. ( زوزنی ) ( از دهار ) ( از آنندراج ): لایتعاقب علیه اللیل و النهار. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298 ). تعاقب هر دو [ شب و روز ] بر فانی گردانیدن جان.... مصروف است. ( کلیله و دمنه ). || در پس گریخته دویدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

معنی کلمه تعاقب در فرهنگ معین

(تَ قُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - از پی هم آمدن . ۲ - کسی را دنبال کردن .

معنی کلمه تعاقب در فرهنگ عمید

عقب هم رفتن، از پی هم آمدن، دنبال کردن.

معنی کلمه تعاقب در فرهنگ فارسی

عقب هم رفتن، ازپی هم آمدن، دنبال کردن
۱ - ( مصدر ) از پی هم آمدندنبال کردن از پی رفتن دم گرفتن . ۲ - ( اسم ) دنبال گیری . جمع : تعاقبات .

معنی کلمه تعاقب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به انجام دادن چند کار، یکی پس از دیگری تعاقب گفته می شود.از آن به مناسبت در بابهای نکاح، غصب، حدود، قصاص و دیات سخن رفته است.
اگر همسر بالغ مردی، دو همسر کوچک دیگر او را به تعاقب شیر دهد در صورتی که صاحب شیر، غیر زوج و شیر دادن قبل از آمیزش زوج با شیر دهنده باشد، زوجه بالغ بر زوج حرام ابدی می‏شود و عقد زوجه صغیری که ابتدا شیر خورده است باطل می‏گردد؛ لیکن عقد زوجه خردسال دوم به قوّت خود باقی است.
امّا اگر صاحب شیر زوج باشد، هر سه همسر بر مرد، حرام ابدی می‏شوند.
تعاقب در باب غصب
اگر چند نفر به تعاقب در مالی غصبی تصرّف کنند همه ضامن‏اند و مالک می‏تواند برای دریافت غرامت به هریک از آنان رجوع کند.
تعاقب در باب قصاص
جنایتکاری که دستهای چند نفر را به تعاقب قطع کرده است، دو دست و دو پای وی به ترتیب، دست راست در برابر قطع نخستین دست و همین‏طور تا پای راست در برابر قطع چهارمین دست، قصاص می‏شود و به افراد باقی مانده از مال جانی دیه پرداخت می‏گردد.
کسی که چند نفر را به تعاقب کشته و اولیای مقتولان هرکدام جداگانه خواهان قصاص شده‏اند، در اینکه حق قصاص اختصاص به اولیای نخستین مقتول پیدا می‏کند یا اولیای هرکدام حقّ قصاص دارند و یا به قرعه رجوع می‏شود، اختلاف است.
برده‏ای که یکجا چند فرد آزاد را کشته است در اختیار همه اولیای دم قرار می‏گیرد؛ امّا اگر آنان را به تعاقب بکشد، بنابر قول برخی، در اختیار اولیای آخرین کشته قرار می‏گیرد. آنان بین کشتن و به بردگی گرفتن او مخیرند؛ لیکن بنابر قول مشهور حکم قتل تعاقبی نیز همان حکم قتل دفعی است، مگر آنکه اولیای مقتول نخست، او را به بردگی گرفته باشند که در این صورت پس از کشتن نفر دوم به اولیای وی تحویل داده خواهد شد.

معنی کلمه تعاقب در ویکی واژه

از پی هم آمدن.
کسی را دنبال کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تعاقب

هر چند از این مقوله سخن راند در وی نگرفت، گفت: یاد آر حقی که مرا با توست، از من آرزوی مباشرت کردی، آرزوی تو را برآوردم، چند بار متعاقب با تو مباشرت کردم.
بر طبق آمار سال ۱۹۸۹ اتحاد شوروی ۴۷٪ از ارمنی‌ها به زبان ارمنی به عنوان زبان ملی خود صحبت کرده و ۵۲٪ از آنها به روسی به عنوان زبان ملی خود تکلم می‌نمودند و در آن زمان تقریباً همه آنها زبان روسی را سلیس و روان حرف می‌زدند. حدود نصف ارمنی‌های سنت پترزبورگ دارای تحصیلات عالیه و متعاقباً موقعیت‌های اجتماعی بالاتر هستند.
در اوایل سال ۲۰۱۸، یک فیلم هیجان‌انگیز روان‌شناختی بر اساس داستان کوتاه در ایرلند به کارگردانی جان فارلی آغاز شد. این فیلم متعاقباً در نوامبر ۲۰۲۲ اکران شد.
و چو عالم به کلیت خویش جسمی مصور است به صورت های متضاد و مختلف و به شکل ها و رنگ های بسیار کز هر یکی از آن شکل ها و رنگ ها همی فعلی آید که آن فعل از آن همی بدان صورت و شکل و رنگ آید، معلوم است که مر این جسد کلی را بدین صورت ها و شکل ها و رنگ ها و طبع ها، صانعی کرده به خواست خویش. (و دلیل بر درستی این قول)آن است که روا نیست (که) یک (جوهر مر دو صورت متضاد را بر) تعاقب جز به قهر قاهری (بپذیرد،) و هیولی جسم یک جوهر است که مر صورت های متضاد و مختلف را از گرمی و (سردی و تری و خشکی) همی پذیرد به اوقات، و مر آن (یک جوهر را) روا نیست که دو فعل متضاد اندر یک چیز بیاید جز به خواست صانعی قاهر، وز جواهر عالمی هم کون آید و هم فساد (و هم) جمله شدن و هم پراکندن، بی آنکه مر او را خواستی است و زندگی. پس ظاهر (شده) است مر خردمند را که مر این جواهر را صانعی (هست) که این فعل های متضاد از این جوهر به خواست (آن) صانع همی آید. پس بدین شرح ما را علت فاعله عالم موجود و معلوم شد.
به دنبال پیمان کارلویتز، امپراتوری عثمانی به مرد ضعیف اروپا تبدیل شد و مسئله شهرهای مقدس از یک مسئله داخلی عثمانی به دیپلماسی خارجی آن تبدیل شد. این امر عدم تفوق و برتری عمده‌ای را به اثبات می‌رساند، زیرا ارمنستان غربی از سوی عثمانی‌ها و سپس در سال ۱۸۲۸ بخش شرقی آن از سوی امپراتوری روسیه اشغال شد. اکثر کلیساهای دیگر دارای ملت‌های حامی بودند، نظیر فرانسوی‌ها که حامی کلیساهای کاتولیک بودند و روس‌ها که حامی کلیسای ارتدوکس بودند در حالی که ارمنیان خود را در میان ملل بزرگ مسیحی تنها دیدند. متعاقب آن ضعیف شدن کلیساهای قبطی مصری و کلیساهای اتیوپی که در شهر بودند نیز قسمتی از این رشته حوادث بود که کلیساهای تک‌طبیعت گرایی را از حمایت و پشتیبانی دولت‌های قدرتمند محروم می‌ساخت.
همیشه تا متعاقب بود خزان و بهاران همیشه تا متواتر بود ربیع و محرم
متعاقب آن، مشکلات بزرگ اقتصادی و زیستی نظیر گرسنگی و کمبود آب و انرژی ناشی از تحریم اعمال شده از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان پدید می‌آید. کمک و مواظبت موقتی از برخی از این صدها پناهنده که به یونان پناهنده شده بودند به یک درجه از سوی جامعه ارمنی پوشش داده شدند.
لیندت در سال ۱۹۴۶ سخنگوی مطبوعاتی وزارت امورخارجه سوئیس شد، وی متعاقباً سمت سفیر سوئیس در لندن را عهده‌دار گردید.
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): یتعاقبون فیکم ملائکة باللّیل و ملائکة بالنّهار و یجتمعون فی صلاة الفجر و صلاة العصر، ثمّ یعرج الّذین یأتوا فیکم، فیسئلهم ربّهم کیف ترکتم عبادی؟ فیقولون ترکناهم و هم یصلّون.
دو گوشند در گوشه‌ای هر یکی تعاقب ندارد یکی بر یکی
سپهدار ایران تعاقب نمود بر ایشان یکی تیر باران فزود
اریتم ندوزوم می‌تواند متعاقب مصرف سولفونامیدها، فنی توئین یا داروها ی ضد بارداری خوراکی ایجاد شود.
مجلس مؤسسان که متعاقباً گشایش یافت، رضاخان را با نام رضاشاه پهلوی پادشاه ایران اعلام کرد. احمدشاه این اقدام مجلس را مغایر قانون اساسی و غیرمشروع دانست، اما در عمل نتوانست کاری کند. احمدشاه در نهم اسفند ۱۳۰۸ در پاریس درگذشت و در کربلا به خاک سپرده شد.
و نیز گوییم که آن ظن که مر این حکما را اوفتاد که گفتند: اندر شیشه مکان است (مر هوا را و مر آب را به تعاقب) یکدیگر، خطاست. و دلیل بر درستی این قول آن است که سطح اندرونی مر سطحی را از هوا یا از آب بیش گرد نگرفته است و سطح جسم (نیست، بل که) میانجی است به میان دو جسم، و هم چنین هر سطحی مکان است مر سطحی را که اندر اوست. و چو درست است که سطح جسم نه جسم است، پس مکان جسم (سطح) اوست و هر چیز اندر سطح خویش است از اجسام و واجب نیست که بیرون از سطح بیرونی جسم چیزی باشد به گرد سطح جسم اندر آمده، که اگر چنین باشد، آن گاه جسم بی نهایت لازم آید و این محال است، و لیکن چو مردم اجسام خاکی و آبی و آتشی اندر میان هوا همی بیند و مر هوا را به گرد این اجسام اندر آمده همی یابد، تا نفس او به علم ریاضی مهذب شود، همی گمان آیدش که هوا جسم نیست، بل مکانی تهی است . پس نفس او به وهم (همی) حکم کند که بر هر جسمی یا عظمی چاره نیست از گشادگی که به گرد او گرفته باشد که اگر او برخیزد آن گشادگی بر حال خود بماند، چنانکه همی بیند که چو مردم از خانه بیرون شود جای او تهی بماند.
إِلَّا الَّذِینَ تابُوا یعنی تابوا من الشّرک، و رجعوا من الکفر، و آمنوا و اصلحوا، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فتعاقبوهم، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ لا سبیل علیهم بشی‌ء من الحدود الّتی ذکرها اللَّه فی هذه الایة، و لا تبعة لاحد قبله فیما اصاب فی حال کفره لا فی مال و لا فی دم. میگوید: مگر ایشان که توبت کنند از شرک و کفر، و در اسلام آیند پیش از آنکه در دست شما افتند، و ایشان را عقوبت کنید، کس را بر ایشان راهی نه، و حدی برایشان لازم نه. اسلام آن همه از ایشان برداشت و مغفرت اللَّه در ایشان رسید، لقوله تعالی: إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ، و قال النبی (ص): «الاسلام یهدم ما قبله».
و لا شی‌ء اعلی منک جدّا و أمجد او تعاقب فلم تعاقب بریّا
بنسون متعاقباً به عنوان سرویراستار روزنامه‌های دیترویت ژورنال، دیترویت تایمز و واشینگتن تایمز کار کرد. در ۱۹ ماه نوامبر سال ۱۸۹۹ در شهر ویندروز انتاریو با مری هوگ ازدواج کرد و چهار فرزند داشت.
خداوندگارا، مرحمت شعارا: چون سابقا مصحوب آدم نواب بهمن میرزا عرض کرده بودم که حضرت ولیعهد روحی فداه خود یا معدودی سوار متعاقب ترکمانان غارتگر تشریف بردند؛ لهذا حامل عریضه را بچاپاری روانه حضور عالی ساخته واجب دانستم که خاطر عالی رااز دو رهگذر آسوده سازم:
پژوهش‌های اصلاح نژاد در آلمان پیش از و در طول دوره نازی به پژوهش‌های این زمینه در ایالات متحده (به ویژه کالیفرنیا) شباهت داشتد و از آن‌ها بسیار الهام گرفتند. با این حال، برجستگی این پژوهش‌ها با روی کار آمدن آدولف هیتلر به شدت بالا رفت و هواداران ثروتمند نازی آغاز به سرمایه‌گذاری زیادی در آن کردند. این برنامه‌ها متعاقباً باعث شکل‌گیری سیاست نژادی آلمان نازی شدند.
بین اوایل قرن نهم و اواسط قرن یازدهم، این ولایت توسط خانات بخارا اداره می‌شد. پس از اینکه مراد بیگ بخارا از احمدشاه درانی شکست خورد طی معاهده صلحی در حدود ۱۱۲۹ یا ۱۷۵۰ مناطق جنوب دریای آمو را به احمدشاه درانی واگذار کرد، به این ترتیب در قرن دوازدهم ولایت سمنگان بخشی از امپراتوری درانی شد. متعاقب آن سلسله بارکزی اداره سمنگان را بدست گرفتند. طی سه جنگ افغان و انگلیس نیز به ولایت سمنگان آسیبی نرسید چون مبارزه از شرق و جنوب افغانستان آغاز شده‌بود. سمنگان همین‌طور در آرامش به‌سر می‌برد تا اینکه جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان شروع گردید و چون جنگ از شمال افغانستان آغاز شده‌بود ولایت سمنگان دامنگیر ناآرامی‌های بسیار گردید.