تعادل

معنی کلمه تعادل در لغت نامه دهخدا

تعادل. [ ت َ دُ ] ( ع مص ) با یکدیگر راست آمدن. ( زوزنی ، یادداشت مرحوم دهخدا ). با یکدیگر برابر شدن. ( آنندراج ). هم سنگی. با یکدیگر راحت شدن. با هم برابر شدن. با هم راست شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( اصطلاح فیزیک ) حالت سکون جسمی راتعادل گویند که تحت تأثیر چند قوه واقع شده باشد که یکدیگر را خنثی کنند. شرط تعادل در اجسام متکیه آن است که خط قائم مارّ بر مرکز ثقل در درون یا بر محیط کثیرالاضلاع اتکاء واقع شود و در اجسام معلقه آن است که خط قائم مار بر مرکز ثقل بر محور تعلیق بگذرد.
- تعادل بی تفاوت ؛ آن است که جسم را به هر وضع که قرار دهیم دارای تعادل باشد.
- تعادل پایدار ؛ تعادلی است که چون جسم اندکی از حال تعادل خارج شود مجدداً بوسیله حرکات نوسانی بصورت اول درآید.
- تعادل ناپایدار ؛ در موقعی است که چون جسم را از حال تعادل خارج کنیم بوضع تعادل پایدار درآید. و رجوع به مقاومت مصالح ص 1 و فیزیک اردلان شود.

معنی کلمه تعادل در فرهنگ معین

(تَ دُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) با هم برابر شدن . ۲ - (اِمص . ) برابری . ۳ - هنگامی جسمی در تعادل است که منتجة همة نیروهای وارد بر آن برابر صفر باشد (فیزیک ). ۴ - وضعیتی که شخص در آن حالت مطلوب و طبیعی دارد و در برابر محرک ها واکنش طبیعی از خود نشان می دهد (

معنی کلمه تعادل در فرهنگ عمید

با هم برابر شدن، با یکدیگر راست آمدن، با هم میزان و برابر بودن.

معنی کلمه تعادل در فرهنگ فارسی

باهم برابرشدن، بایکدیگرراست آمدن، میزان برابری
( مصدر ) با هم برابر شدن راست آمدن همتابودن . ۲ - ۲ - ( اسم ) برابری . ۳ - هنگامی که جسمی درحال تعادل است که منتج. هم. نیروهای واردبر آن برابر صفر باشد.در اجسام متکی تا وقتی که خط قایم مار از مرکز ثقل آنها داخل سطح اتکائ باشد جسم بحال تعادل خواهد ماند . جمع : تعادلات .

معنی کلمه تعادل در فرهنگستان زبان و ادب

{equilibrium} [فیزیک] وضعیتی که در آن برایند نیروهای وارد بر هر ذره یا ذره های تشکیل دهندۀ سامانه صفر باشد، که در این صورت سامانه یا ساکن است یا حرکت یکنواخت دارد

معنی کلمه تعادل در دانشنامه آزاد فارسی

تَعادُل (equilibrium)
در فیزیک، وضعیت تغییرناپذیر دستگاه. در این وضعیت، دستگاه می تواند برای همیشه متوازن بماند، مگر آن که دچار آشفتگی شود. در حالت تعادل ایستا، مثل جسمی که روی کف اتاق قرار دارد، هیچ حرکتی در جسم دیده نمی شود. در مقابل، در حالت تعادل دینامیکی، دستگاه با وجود تغییرات مداوم و متقابل در حالت پایا می ماند. مثلاً، در بطری دربسته ای که تا نیمه آب دارد، سطح آب به این علت ثابت می ماند که آهنگ تبخیر مولکول ها از سطح و آهنگ میعان مولکول های بخار با هم برابر است.
نیز ← تعادل_شیمیایی

جملاتی از کاربرد کلمه تعادل

مارکس در جایی می‌نویسد: «سرمایه در مواردی که در آن میزان سود پایین است خارج می‌شود و به امکاناتی که در آن این میزان بالا است انتقال می‌یابد. این جریان آنقدر ادامه می‌یابد تا توزیع سرمایه با برابری عرضه و تقاضای آن در تعادل قرار گیرد و از آن میزان سودی به دست آید که به‌طور متوسط برای تمام صنایع یکسان باشد و در نتیجه ارزش‌ها به قیمت‌های تولید تبدیل گردد.»
معمور داشت ملک جهان را عمر به عدل با او درین معامله باشد تعادلش
هنگامی که هالند برای پیوند بازی به عمق می‌رود، او همچنین با استفاده از قدرت خود برای محافظت از توپ برای دفع حریف خود، به عنوان یک مرجع خوب عمل می‌کند. هالند قادر است مدافعان را فوراً چرخانده و در حالی که می‌تواند با استفاده از سرعت و تغییر جهت خود تغییر مسیر دهد و از آنها عبور کند. علاوه بر این، به جای دادن خطا، اغلب هنگام اعتراض، متعادل و قائم باقی می‌ماند.
مغز پشتی یا مغز پیشاپسین ویژهٔ شنا کردن و حفظ تعادل است. این بخش مغز دیگر اندام‌های زوج ندارد بلکه تکی است و از همهٔ بخش‌ها بزرگتر است. این بخش از مغز در بی‌فک‌ماهی‌ها و مکنده‌ماهیها نسبتاً کوچک است در حالی که در پیل‌ماهیان این بخش بزرگتر است و ظاهراً مسئول حس الکتریکی ماهی نیز می‌باشد. ساقه مغز، بخش پسین مغز است که بار کنترل ماهیچه‌ها و اندام‌های بدن را بر دوش دارد در ماهی‌های استخوانی، ساقهٔ مغز، تنفس فیزیولوژیک و تنظیم فشار اسمزی را هم انجام می‌دهد.
به میزان تعادل با گل رویش چه باشد گل که با آن خرمن سنبل کم از یک خوشه پروین شد
شد چو یکی‌ زبن ‌دو سست نیست‌ تعادل درست کار ترازو نخست‌، شد به دوکفه روان
عبارت عشق یونانی برای دورهٔ طولانی برای اشاره به دخول مقعدی بود در دوران حاضر نیز عبارت 《یونانی کردن》 همچنان به همان معنی است. در بخش‌هایی از یونان باستان این گونه رابطهٔ جنسی را پذیرفته بودند و اینکه مرد و زن به عنوان معشوق باشند را نوعی تعادل می‌دانستند در این رابطه باید یک شریک جنسی بالغ می‌بود و دیگری سنی میان دوازده تا پانزده سال می‌داشت.
کلسوم که تعادل روانی ندارد راهی تيمارستان می شود و پینار و کورای برخلاف انتظار همگان با هم ازدواج می کنند
این دارو با افزایش نفوذپذیری سلولی در مجاری جمع‌کننده ادرار و توبولهای دیستال کلیوی سبب افزایش بازجذب آب (در کلیه) و به دنبال آن کاهش حجم و افزایش اسمولاریته ادرار می‌شود. با مقادیر زیادتر از مقدار فیزیولوژیک وازوپرسین موجب تنگ شدن عروق خونی و نیز انقباض عضلات صاف دستگاه گوارش می‌گردد. هورمون ضد ادراری همراه با پرولاکتین به حفظ تعادل آب کمک می‌کنند.
واردات و صادراتِ ما تعادل چون نداشت هرچه می‌خواهی در ایران فقر هست و پول نیست
ناجی ایران بود آنکس که در این گیرودار خوب میزان سیاست را تعادل می‌کند
خصم تعلل کند، بلکه تجاهل کند چون که تعادل کند، پادشه و پارلمان
پس از شکست ناپلئون، الکساندر یکم نقش کلیدی در تشکیل اتحادیه مقدس، که شامل روسیه، اتریش، و پروس بود، ایفا کرد. این اتحادیه با هدف حفظ نظم و تعادل قدرت در اروپا و مقابله با جنبش‌های انقلابی و ملی‌گرایانه شکل گرفت. الکساندر یکم به دلیل تلاش‌هایش برای ایجاد صلح و همکاری بین‌المللی، به عنوان «الکساندر متحد» شناخته شد.
شخص تو ز انداد برد گوی فضیلت عدل تو در اضداد نهد رسم تعادل
میوهٔ جوان و در حال رشد درخت بادام را می‌توان در زمانی که هنوز از بیرون، سبز و گوشتی است و پوستهٔ داخلی آن هنوز سفت نشده، به‌طور کامل خورد (بادام سبز). این میوه تا حدودی ترش است، اما یک میان‌وعدهٔ محبوب در بخش‌هایی از خاورمیانه است که برای متعادل کردن طعم ترش، به‌صورت آغشته به نمک مصرف می‌شود.