تشییع

معنی کلمه تشییع در لغت نامه دهخدا

تشییع. [ ت َش ْ ] ( ع مص ) از پی مسافر و جنازه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برآمدن با کسی تا وداع کند او را و برساند او را بمنزل و گسیل کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پس مسافر و جنازه رفتن. ( آنندراج ). خارج شدن با کسی تا با وی وداع کندو او را بمنزلش برساند. ( از اقرب الموارد ). || دلیر گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شجاع و دلیر گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آتش به هیمه ریزه تیز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برافروختن آتش را به هیزم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فروزانیدن آتش را. ( آنندراج ). || به آتش سوختن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). سوختن چیزی را به آتش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آشکارا کردن. ( دهار ). || چیزی را به چیزی نیرو دادن. || دعوی شیعه بودن کردن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تشییع در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بدرقه رفتن . ۲ - جنازه را تا محل دفن همراهی کردن .

معنی کلمه تشییع در فرهنگ عمید

۱. در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن.
۲. [قدیمی] بدرقه رفتن، به قصد وداع دنبال کسی رفتن.

معنی کلمه تشییع در فرهنگ فارسی

بدرقه رفتن، بقصدوداع رفتن، درمراسم دفن بودن
( مصدر ) ۱- بدرقه رفتنبقصد تودیع از پی کسی رفتن . ۲- در مراسم دفن مرده شرکت کردن : تشییع جنازه.

معنی کلمه تشییع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تشییع به معنای دنبال کسی یا چیزی رفتن می باشد.
تشییع در لغت به معنای بدرقه رفتن، بقصد وداع دنبال کسی رفتن، در مراسم دفن مرده شرکت کردن را گویند.
معنای اصطلاحی
در اصطلاح فقهی خارج شدن و رفتن دنبال جنازه میّت تا زمانی که میّت را در قبر می گذارند.
معنی اصطلاحی تشییع مترادف با معنی لغوی اخیر آن است (در مراسم دفن مرده شرکت کردن).
تشییع در روایات
برای تشییع فضیلت و ثواب زیادی در روایات بیان شده است، که به چند نمونه از آنها را می شود.
← تشییع از نظر پیامبر اکرم
...

معنی کلمه تشییع در ویکی واژه

بدرقه رفتن.
جنازه را تا محل دفن همراهی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تشییع

و وُهب بنِ الوَرد می‌گوید، «حِکمت دَه است. نُه در خاموشی است و دهُم در عزلت.» و ربیع بن خَیثَم و ابراهیمِ نخعی چنین گفته‌اند که علم بیاموز و گوشه‌ای گیر از مردمان. و مالک بن اسد به زیادت و عیادتِ بیماران و تشییعِ جنازه برفتی. باز یک‌یک را دست بداشت و زاویه گرفت. و فضیل گفت، «منّتی عظیم پذیرفتم از کسی که بر من بگذرد و سلامِ بلند نکند و چون بیمار شوم به عیادت نیاید». و سعد بن‌ابی‌وقّاص و سعید بن‌زید از بزرگانِ صحابه بودند. به نزدیکِ مدینه بودندی، جایی که آن را عقیق گویند و به جمعه نیامدندی و به هیچ کارِ دیگر تا در آنجا بمردند.
مراسم تشییع وی پس از نماز جمعه تهران در روز ۲۳ دی ۱۳۹۰ انجام شد.
او در این وصیت‌نامه، صادق رحمانی را وصی خود معرفی کرده و خواسته‌است که در صورت درگذشت در ایران، به زادگاهش، گراش، منتقل شده و در آرامگاه اختصاصی خاندان دَهباشی، در نزدیکی برکهٔ حاج اسدالله و در کنار قبر مادرش، انیس‌خانم اقتداری، به خاک سپرده شود. وی همچنین ضمن مشخص کردن جزئیات مراسم تشییع و خاک‌سپاری، از وصی خواسته تا عکس وصیت‌نامه را در اختیار خبرگزاری‌ها قرار دهد و در اینترنت نیز منتشر نماید.
صلت نیک فرستند بثناکر تشییع بر اثر کاین صله بپذیر و میآزار مرا
و اما فواید مخالطه با مردم مثل تعلیم و تعلم و کسب مسایل و تحصیل اخلاق حسنه از متصفین به آنها و استماع مواعظ و نصایح و ادراک ثواب و حضور جمعه و جماعت و تشییع جنایز و عیادت مریض و تحصیل معیشت عیال و زیارت برادران و قضای حوایج محتاجان و رفع ظلم از مظلومان و شاد کردن دل مومنان و نفع رسانیدن به مسلمانان و خلاصی از نظر داشتن به دست مردمان و تحمل ایذا و اذیت مردم و رسیدن به ثواب تواضع و فروتنی و امثال اینها.
مراسم تشییع و خاکسپاری البرز زارعی ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ در بهشت زهرای گچساران برگزار شد.
او در سال ۱۷۲ (قمری) در نیشابور به دنیا آمد. سپس برای تحصیل دانش، همانند معمول همان زمان، نزد دیگر دانشمندان در شهرهای دیگر جهان اسلام شاگردی کرد. سرانجام وی در سال ۲۵۸ (قمری) در نیشابور درگذشت و در میدان الحسین دفن شد. امیر طاهری، محمد بن طاهر، شخصاً برای شرکت در تشییع و خاکسپاری ذهلی شرکت کرد.
کند تشییع قلب اندر ترقی سوی اقلیم قدس و کون حقی
ادب سیم ان که به سبب دوری راه منع نکند، بلکه هرچه احتمال تواند کرد در عادت، احتمال کند و در توریه است که یک میل برو و بیمار را عیادت کن، از دو میل جنازه را تشییع کن و از سه میل دعوت را اجابت کن و از چهار میل برادر دینی را زیارت کن.»
ابو بکر صدیق برخاست. گفت: أنا یا رسول اللَّه. رسول خداوندی اجابت نکرد، دیگر باره همان سخن گفت. عمر برخاست، هم اجابت نیافت، سدیگر بار باز گفت آن سخن، معاذ جبل برخاست، تا رسول (ص) گفت: انت لها یا معاذ! و هی لک‌، آن گه عمامه خویش بخواست، و بر سر وی نهاد و فرا راه کرد، رسول و جماعتی از مهاجر و انصار بتشییع با وی بیرون شدند، معاذ راکب بود و رسول (ص) پیاده میرفت، و معاذ را وصیت میکرد، معاذ گفت: یا رسول اللَّه چون است اینکه تو پیاده روی و من سوار باشم؟
نقلست که وقتی به بصره شد اهل بصره بدو تقربی کردند و احسان بی‌شمار کردند چون باز می‌گشت همه به تشییع او بیرون آمدند او هیچ کس را عذر نخواست مریدان گفتند این خواجگان چندین احسان کردند هیچ عذری نخواستی گفت: آنچه با ایشان کردند از دو بیرون نیست یا از بهر حق کردند یا بهر من اگر از بهر حق کردند او بسنده است به مکافات کردن ایشان را و اگر از بهر من کرده‌اند من بنده‌ام و کسی در حق بنده احسان کند مکافات آن بر خداوند بنده بود.
نکندکوکبهٔ صبح دگر در برم جلوه‌، نه تشییعِ غروب
وی در ۲۰ مهر ۱۴۰۲ در تهران درگذشت. پیکر او در ۲۴ مهر در دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تشییع و در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا دفن شد.
و آن کسان که جنازه ی ایشان تشییع کرده ایم، بزودی نزد ما باز خواهند گشت. آنان را به گور همی سپاریم، و میراثشان چنان همی خوریم که گوئی جاودانانیم.