تشرف

معنی کلمه تشرف در لغت نامه دهخدا

تشرف. [ ت َ ش َرْ رُ ] ( ع مص ) شرف جستن. ( زوزنی ). بزرگ پنداشتن و بزرگ منش گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دارای شرف شدن خانه. || شرف یافتن کسی از غیر خود. ( از اقرب الموارد ). || شرف دانستن ، یقال : تشرف بکذا؛ ای عده شرفاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازآنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || کشته شدن اشراف قوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دست را بالای ابرو قرار دادن تا بتواند چیزی را ببیند و نیک تشخیص دهد. ( از اقرب الموارد ). || بالا برآمدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): تشرف للشی ٔ؛ تطلع الیه. ( اقرب الموارد ). || بسوی چیزی نگریستن و چشم آن داشتن و از این معنی است حدیث لاتشرفوا البلاء؛ ای لاتطلعوا الیه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تشرف در فرهنگ معین

(تَ شَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بزرگوار شدن ، بزرگی یافتن .

معنی کلمه تشرف در فرهنگ عمید

۱. شرفیاب شدن.
۲. شرف یافتن، مشرف شدن، بزرگی یافتن.
۳. شرفیابی.

معنی کلمه تشرف در فرهنگ فارسی

شرفیاب شدن، شرف یافتن، مشرف شدن، بزرگی یافتن
۱-( مصدر ) بزرگوار شدن بزرگی یافتن شرف یافتن بزرگی جستن . ۲- ( اسم ) شرفیابی . یا تشرف به فقر . وارد طریقت صوفیان شدن . یاتشرف حاصل کردن . افتخار شرفیابی یافتن .

معنی کلمه تشرف در ویکی واژه

بزرگوار شدن، بزرگی یافتن.

جملاتی از کاربرد کلمه تشرف

تشرف یافتند ایشان بدین نام از آن نسبت برآمد جمله را کام
برخی از وجوه اسرار (آداب تشرف به دین) ایزیس و سایر فرقه‌های دارای اسرار، به ویژه ارتباط آنها با جهان پس از مرگ، شبیه عناصر مهم مسیحیت است. این سؤال که آیا آنها بر مسیحیت تأثیر گذاشته‌اند یا خیر بحث‌برانگیز است و شواهد آن نامشخص است. امروزه برخی از محققان این شباهت‌ها را به پیشینه فرهنگی مشترک نسبت می‌دهند تا تأثیر مستقیم. در مقابل، روایت آپولیوس در دوران مدرن تأثیرات مستقیمی داشته‌است. از طریق توصیف او، اسرار ایزیس بر بسیاری از آثار داستانی و مدرن برادری تأثیر گذاشته‌است، و همچنین بر این باور گسترده‌است که مصریان باستان خود سیستم پیچیده‌ای از آداب تشرف به دین اسرارآمیز داشتند.
عمری است که زنده به حیات اویم پوشیده به تشرف صفات اویم
به نام تو متوسل بود همی اشعار ز ذات تو متشرف شود همی القاب
پیری را پرسیدند که این فراسة چیست؟ جواب داد که ارواح تتقلّب بالملکوت فتشرف علی معانی الغیوب، فتنطق عن اسرار الحق نطق مشاهدة لا نطق ظن و حسبان. و فی معناه انشدوا.
بزرگی را بجاه او تفاخر بزرگان را بمدح او تشرف
رخ به تعظیم پدر برخاک سود وز تشرف موزه بر افلاک سود
و قال الحسن: البحر طبق جهنم. و قال کعب: ما من لیلة الا و البحار تشرف علی الخلائق، فتقول یا رب ائذن لنا نغرق الخطّائین فیأمرها تبارک و تعالی فتسکن و سأل سلیمان بن داود ملک البحر فخرجت الیه دابّة من البحر فجعلت تنسلّ من حیث طلعت الشمس حتی انتصف النهار، تقول هذا و لمّا یخرج نصفی بعد فتعوّذ باللّه من البحر و من ملکه.
یک استاد معنوی کسی است که با پیروی از یک سنت یا با دریافت اتصال یا وصایت عهدی از نوعی آئین تشرف ،مشروعیت ابداع یا آموزش یک طریق معنوی را کسب میکند . آموزه های او فارغ از هر شرایطی با هدف بیداری معنوی ارائه میشود.
از آن سبب ز قضا از پی تشرف خلق به قم ملقب گردید این خجسته دیار
واگر بیدپای برهمن بدانستی که تصنیف او این شرف خواهد یافت بدان بسی تعزز و مباهات نمودی، و در تمنی آن روزگار گذاشتی که این سعادت را دریابد و این تشرف و تفاخر خود را حاصل آرد، و چون ادراک این مراد دست ندادی معذرت در این عبارت کردی که بونواس کرده است:
کالهٔ معیوب قلب کیسه‌بر کالهٔ پر سود مستشرف چو در