تربیت کردن.[ ت َ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرورش دادن و کردن و تعلیم کردن. ( ناظم الاطباء ). پروردن. پروریدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به تربیت و تعلیم شود : یکی از وزرا پسری کودن داشت ، پیش دانشمندی فرستاد که مر این را تربیت کن مگر عاقل شود. ( گلستان ). گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشر ور تربیت کنی به ثریا رسد ثری.سعدی. || آموختن و درس و سَبَق دادن. ادب آموختن. ( ناظم الاطباء ) : این فرزند را چنان تربیت کن که یکی از فرزندان خویش را. ( گلستان ). وآدمی را که تربیت نکنند تا بصدسالگی خری باشد.سعدی.نفس را عقل تربیت می کرد کز طبیعت عنان بگردانی.سعدی.رجوع به تعلیم شود. || به منصب رسانیدن. ( ناظم الاطباء ). برآوردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). برکشیدن و به ترقی و کمال رسانیدن. تفقد و بزرگداشت و برتری دادن : مرا حق از پی مدح تو در وجود آورد تو نیز تربیتی کن که دارم استحقاق.خاقانی.|| سرشتن. ( ناظم الاطباء ). بهمه معانی رجوع به تربیت شود.
معنی کلمه تربیت کردن در فرهنگ فارسی
پرورش دادن و پرورش کردن و تعلیم کردن پروردن پروریدن یکی از وزرا پسری کودن داشت پیش دانشمندی فرستاد که مر این را تربیت کن مگر عاقل شود یا آموختن و درس و سبق دادن ادب آموختن این فرزند را چنان تربیت کن که یکی از فرزندان خویش را یا به منصب رسانیدن بر آوردن برکشیدن و به ترقی و کمال رسانیدن تفقد و بزرگداشت و برتری دادن یا سرشتن .
معنی کلمه تربیت کردن در ویکی واژه
educare
جملاتی از کاربرد کلمه تربیت کردن
از جهان خوش به کودکانی چند تربیت کردن جوانی چند
زن گرفتار بچه پروردن مرد مشغول تربیت کردن
اکنون علت دین و اسلام قالب یک رنگ باشد. «بُنِیَ الاسلامُ علی خمس» خود نسخهای معین داده است که پنج نسخت است که علاج و دوای جملۀ مؤمنان است؛ امّا کار باطن و روش قلب، ضبطی و اندازهای ندارد. لاجرم بهر واردی پیری بباید که طبیب حاذق باشد که مرید را معالجه کند و از هر دردی مختلف درمانی مختلف فرماید. آنها که ترک علاج و طبیب کردهاند خود آن بهتر باشد که در علت فرو شوند زیرا که «وَلَوْ عَلِمَ اللّه فیهم خیراً لَأسمعَهم». پس چون طبیب حاذق در راه رونده بباید، باجماع مشایخ- قدّس اللّه ارواحهم- فریضه باشد؛ و از اینجا گفتهاند: «مَنْ لاشیخَ له لادین له». و شیخ را نیز فریضه بود خلافت قبول کردن، و تربیت کردن مریدان را فرض راه بود. اگر تمامتر خواهی از خدای تعالی بشنو که گفت: «هوالذی جَعَلکم خَلائف فی الارض وَرَفَعَ بَعْضَکم فَوْق بعضی دَرَجات». و بیان خلافت باطن جای دیگر گفت: «لَیَستَخْلِفنّهم فی الارض کما استَخْلَف الذین من قَبْلِهم»بیت:
تربیت کردنش دشوار است و سخت واندر آن گنجینهها گردد هدر
ذرهام وز اثر تربیت شمس وجود تربیت کردن شمس و قمر آموختهام
کریم آنکس بود کو چون سهیل از تربیت کردن فراغت باشد ا رنگ عقیق و بوی بلغارش
آلنی و مارال به دلیل سیاستهای خاصی که در تربیت کردن فرزندان انقلابی خود داشتند، فرزندانشان را شاید انگشت شمار میدیدند. در یکی از دیدارهایی که با آیناز (تنها دخترشان) داشتند، آیناز درخواست مقداری اسلحه از پدرش کرد، آلنی هم قول تأمین آنها را به او داد.
به لطف کوش که من آن نیم که گوید خصم فلان نبود سزاوار تربیت کردن
پاکی طینت و اصل گهر و استعداد تربیت کردن مهر از فلک مینایی
من غلام روزگارم کاین چنین فرزند را تربیت کردن نداند جز کنار روزگار
تربیت کردیم به نظم و تو را تربیت کردن چو من کس خوست
مهار و تربیت کردن اسبها در زندگی مردم اوراسیا تحول و تأثیرها فراوانی به دنبال داشت. در حالی که در گذشته طی کردن مسافتهای طولانی غیرممکن به نظر میرسید، انسان توانست به کشف سرزمینهای جدید و کشورگشایی بپردازد. کمکم وسایلی برای هدایت و تسلط بیشتر بر اسب مانند زین و رکاب (که از اختراعات چینیها میباشند) ساخته شدند و در اختیار سوارکاران گرفتند. تربیت و پرورش اسب نیز، به خصوص در خاورمیانه اهمیت بسیاری یافت و صحرانشینان این مناطق به پرورش و نگاهداری اسبهای اصیل عربی پرداختند.