تجاهل
معنی کلمه تجاهل در فرهنگ معین
معنی کلمه تجاهل در فرهنگ عمید
معنی کلمه تجاهل در فرهنگ فارسی
( مصدر ) نادانی نمودن خود را بنادانی زدن . یا تجاهل عارف . بنادانی زدن دانا خود را تجاهل العارف .
معنی کلمه تجاهل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تجاهل
دلا تجاهل عارف گزین که صاحب ذوق محقق است کزین روزگار جان نبرد
آگاهی از کماهی حالات عاشقان باما جفای تو نه ز جهل از تجاهل است
با انحراف هر وضع ننگ تجاهلی هست چشم تغافل انشا تقلید کور دارد
زین کشمکش که خاصیت فهم نارساست آسوده جز به کسب تجاهل نمیشوی
تجاهل تو خرد را به دشت و درگرداند رهی نداری و منزل چه سوست میپرسی
جان بر جانان ولی ز بهر تجاهل گاه نگاهم به سقف و گاه بر ایوان
اگر مجبور باشم روی خدایی به شکل انسان شرطبندی کنم، بدون شک روی نبودن آن شرط میبندم. اما با نظر هاکسلی که میگوید تجاهل گرایی منصفانهترین اعتقاد است، هم عقیده هستم، زیرا ما واقعاً این مسائل را درک نمیکنیم و اگر مطابق آیین خدایی وجود داشته باشد بسیار شگفت زده خواهم گردید.
تغافل تو دلیل تجاهل افتاده ست تو و خدای تو، غالب ز بندگان تو نیست؟
در معارضهی با دل و استغراق در مراتب آن ولی کامل زبدة السعداء و سید الشهداء و تجاهل عارفانه:
کسب معقولات امکان غیر نادانی نداشت با تجاهل ساز کردم کوس چندین فن زدم