تبعی. [ ت َ عا ] ( ع ص ) بقرة تبعی : ماده گاو گشن خواه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تبعی. [ ت َ ب َ ] ( ص نسبی ) تابع و جانشین. ( ناظم الاطباء ). || مقابل اصلی. وجود تبعی. مقابل وجود اصلی. تبعی. [ ت ُب ْ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به تبع. ( انساب سمعانی ). رجوع به تُبَّع شود. تبعی. [ ت َ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن سعیدبن ابان بن صالح بن قیس قرشی مولی عثمان بن عفان. سمعانی آرد: وی از مردم همدان است و به بغداد شد و بدانجا از اصرم بن حرشب و قسم بن حکم و جز او حدیث کرد. ازوی محمدبن عبداﷲبن سلیمان و محمدبن اسحاق بن خزیمه وجز آنان حدیث کنند. ( انساب سمعانی ج 1 ورق 103 ب ).
معنی کلمه تبعی در فرهنگ فارسی
احمد بن محمد بن سعید بن ابان بن صالح بن قیس قرشی مولی عثمانی بن عفان . سمعانی آرد : وی از مردم همدان است و به بغداد شد و بدانجا از اصرم بن حرشب و قسم ابن حکم و جز او حدیث کرد .
جملاتی از کاربرد کلمه تبعی
از دیگر خواستههای معترضین، برگزاری انتخابات پارلمانی، ایجاد آزادیهای عمومی، احترام به حقوق بشر، تأسیس نهادهای فعال جامعه شهروندی و لغو انواع تبعیضها علیه شهروندان است.
پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ که توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی صورت گرفت، مدرس به قزوین تبعید و در آنجا زندانی شد. وی بیش از ۳ماه در حبس بود و پس از عزل سید ضیاء آزاد شد.
اگر کسی گوید: چه حکمت است که ابلیس را آفرید، و آن گه او را بر خلق مسلّط کرد، تا ایشان را وسوسه میکند؟ جواب آنست که تصدیق قول خویش را جلّ جلاله که گفته است: لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ، فسلطه علی العصاة لیملأ جهنم من متبعیه، فقال لهم: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ، و قال لمتّبعی محمد (ص): وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا. دیگر جواب آنست که علی (ع) گفت، قال: «اراد اللَّه ان یظهر کرامته علی المؤمنین، فلو لم یکن ابلیس و وسوسته لما هاج من القلب ریح المودّة، و لما اضاء نور المعرفة»، و اگر نه ابلیس بودی بوی مودّت و محبّت از دل بنده مؤمن کی دمیدی؟ و نور معرفت کی تافتی؟
حسین پنج سال پس از ترک وطنش در تبعیدی خودخواسته به دلیل تهدیدات افراطیهای هندو، روز پنجشنبه ۹ ژوئن ۲۰۱۱ در ۹۵ سالگی در بیمارستانی در لندن درگذشت.
در نحو عربی، جز در سه حالت پدید می آید، به واسطه ی حرف جر، به واسطه ی اضافه و به واسطه ی تبعیت. اصل در این سه، جر به حرف جر است، سپس به اضافه و در آخر به تبعیت.
آن که با سرود و رباب و چنگ و بربط بود و رودها باشد یا نای عراقی باشد که در وی نهی آمده است، نه به سبب آن خوش باشد که اگر کسی ناخوش و ناموزون زند هم حرام بود، لیکن به سبب آن که این عادت شراب خوارگان است و هر چه به ایشان مخصوص باشد حرام کرده اند به تبعیت شراب. و بدان سبب که شراب به یاد دهد و آرزوی آن بجنباند، اما طبل و شاهین و دف، اگر چه در وی جلاجل بود حرام نیست که اندر این چیزی نیامده است و این چون رودها نیست. این نه شعار شراب خوارگان است پس بر آن قیاس نتوان کرد، بلکه دف خود زده اند پیش رسول (ص) و فرمود است زدن آن در عروسی، و بدانکه جلال در افزایند حرام نشود.
کارگران کارخانه «کاغذ پارس طبیعت سلولز» یازدهمین روز اعتصاب و تجمع اعتراضی خود را در برابر فرمانداری شهرستان شوش برپا کردند. بیش از ۸۰۰ کارگر این کارخانه خواهان حذف پیمانکار، راهاندازی تمام خطوط تولید، رفع تبعیض، نزدیک کردن دستمزد کارگران به شرکتهای فعال در منطقه، امنیت شغلی و بهبود وضعیت شغلی و مزایای دریافتی هستند.
از همان روزهای نخستین فعالیتهای سیاسی پدرش بر ضد حکومت پهلوی، در کنار او به فعالیت سیاسی پرداخت و در پیشبرد حرکت اسلامی نقش بسزایی داشت. روحالله خمینی در روز ۴ آبان ۱۳۴۳ علیه لایحه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید سخنرانی کرد و چند روز بعد در ۱۳ آبان شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید شد.
یک روز کند وزیر تبعیدم یک روز زند سفیه بهتانم
اما بعد اعلمو اخوانی فیالهدی و اعوانی علی التقی و فقناالله و ایاکم للترقی من حضیض البشریه الی ذروهالعبودیه و رزقنا وایاکم التخلی عن صفات الناسوتیه و التحلی بصفات اللاهوتیه که مقصود و خلاصه از جملگی آفرینش وجود انسان بود و هر چیزی را که وجودی هست از دو عالم به تبعیت وجود انسان است. و اگر نظر تمام افتد باز بیند که خود همه وجود انسان است.
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً در بنی اسرائیل پیغامبران در سبط لاوی بودند، و ملوک در سبط یهودا. و گفتهاند: «جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ» آن هفتاد مرد بودند که موسی ایشان را برگزید، و با خود بمناجات برد، و ایشان را صاعقه رسید، پس از آن صاعقه زنده گشتند، و پس از موسی و هارون پیغامبران بودند وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً یعنی تملکون انفسکم بعد تبعید فرعون ایّاکم. میگوید: پس از آنکه زیردست فرعون بودید، و شما را ببندگی گرفته، اکنون شما را آزاد و بر نفس خود پادشاه کرد، و از زیردستی و بندگی وی رهایی داد. و قیل: وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً ای اغنیاء، شما را توانگر کرد تا از یکدیگر بینیاز گشتید.
اوگتای قاآن پادشاهی عاقل و عادل و جوانمرد بود. وی بیشتر وقت خود را به شرابخواری و خوشگذرانی میگذراند و چنگیزخان همیشه وی را نصیحت میکردهاست. چنگیزخان که از اوضاع و احوال فرزندان خود مطلع بود هرکدام را مسئول کاری کرد. وی مسئلهٔ جانشینی اوگتای را در زمان حیات خود روشن کرد و این مسئله را با سایر فرزندان خود و بزرگان مغول در میان گذاشت و آنها نیز از فرمان او تبعیت کردند. تولی خان، که بزرگتر از اوگتای بود با وجود اینکه اوگتای از جانب پدر رسماً به مقام قاآنی انتخاب شده بود بهطور غیررسمی تا تعیین اوگتای از طرف قوریلتای با کمک سه نفر از مشاوران پدرش به مدت دو سال بهطور غیررسمی فرمانروایی کرد.
ما نداریم بر او زین تبعیت منت منت اوست که ما را همه بر سر باشد
بنا بر آمار دفتر جامعهٔ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۸ بیش از ۱۱۷۰ نمونه تبعیض اقتصادی علیه بهائیان ایران ثبت شدهاست. از جمله این تبعیضها میتوان به این موارد اشاره کرد: عدوم صدور یا تمدید پروانه کسب بهائیان، پلمپ و تعطیلی مغازهها و محلهای کسب و کار بهائیان، دستور به صاحبان ملک مبنی بر عدم اجاره یا تمدید قرارداد مغازه به بهائیان، دستور به فروشگاههای زنجیره ای و دفاتر دولتی مبنی بر عدم دادم و ستد با فروشندگان بهائی، فشار بر صاحبان مشاغل خصوصی برای اخراج کارمندان بهائی خود و یورش به امکان کسب و کار بهائی.
چه مایه به تبعید درساختم چه مایه به حبس اندرون زیستم
حیّ و علیم است. رؤوف و رحیم است. مرید وقدیر است. سمیع و بصیر است. متکلم و باقی است. علمش اندر وی حال نیست. قدرتش اندر وی صلابت نی. سمع و بصرش اندر وی متجدد نی. کلامش اندر وی تبعیض و تحدید نی. همیشه با صفات خود قدیم. کل معلومات از علم وی بیرون نیست. موجودات را از ارادتش چاره نی. آن کند که خواسته است. آن خواهد که دانسته است. خلایق را بر اسرارش اشراف نی. حکمش همه حق، دوستانش را بهجز تسلیم روی نه. امرش جمله حتم، مریدانش را بهجز گزاردن فرمان چاره نی. مقدر خیر و شر. امید و بیم جز بدو سزاوار نی. خالق نفع و ضر. حکمش بجمله حکمت و جز رضا روی نه. کس را از وصل وی بوی نه، و بدو رسیدن روی نه. دیدارش مر بهشتیان را روا. تشبیه وجهات را ناسزا. مقابله و مواجهه را بر هستی وی صورت نه. اندر دنیا مر اولیا را مشاهدت وی جایز و انکار شرط نی. آن که ورا چنین داند از اهل قطیعت نی و هر که به خلاف این داند ورا دیانت نی.