تبرک. [ ت َ رَ ] ( اِ ) هر حصار و قلعه را گویند عموماً. ( برهان ). هر حصار را گویند عموماً. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). قلعه. ( ناظم الاطباء ). || سبزتبرک ؛ سبزگنبد، کنایه از آسمان است. ( انجمن آرا ) : یک روزه وجه حاشیه درگه تو نیست چندین ذخیره ها که دراین سبزتبرک است.شرف شفروه ( از فرهنگ جهانگیری ).رجوع به تبرک ( اِخ ) شود. || دوری پهن. ( ناظم الاطباء ). || میزی که دارای کناره های بلند باشد. || سر طبل. || سبد میوه. ( ناظم الاطباء ). تبرک. [ ت َ ب َرْ رُ ] ( ع مص ) تیمن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغه ) ( از اقرب الموارد ). فرخنده گرفتن. ( دهار ). به برکت داشتن و مبارک گرفتن. ( غیاث الغات ) ( آنندراج ). برکت داشتن و مبارک گرفتن. ( فرهنگ نظام ). تبرک به چیزی ؛ میمنت گرفتن بدان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برکت یافتن از آن. ( از اقرب الموارد ). مبارک شمردن. ( ناظم الاطباء ) : اعطوا للصفق ایمانهم بالبیعة اصفاق رضی و انقیاد و تبرک و استسعاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301 ). گفت شما کیستید و به چه شغل آمدید، گفت امیرالمؤمنین است تبرک را بدیدار تو آمده است. گفت جزاک اﷲ خیراً. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 523 ). اگرچه از آن چند نسخه دیگر در میان کتب بود اما بدین تبرک نموده آمد. ( کلیله و دمنه ). کفشگری بدو [ زاهد ] تبرک نمود. ( کلیله و دمنه ). پی تبرک هر کس در او زند انگشت نداند این ز کجا آمد آن دگر ز کجا.سوزنی.هم گهرانش به تبرک گرند سم خر عیسی مریم به زر.سوزنی.جوید به تبرک آب دستت چون حاج ز ناودان کعبه.خاقانی.هر ستمی کو به جفا درگرفت دل به تبرک به وفا برگرفت.نظامی.نقل است که مسجدی عمارت میکردند از بهر تبرک ، از ابوحنیفه چیزی بخواستند بر امام گران آمد. مردمان گفتند ما را غرض تبرک است ، آنچه خواهد بدهد. ( تذکرةالاولیاء ). از آن هر سه هیچ قبول نکرد آن مرد بازگشت و تبرک با نزدیک شیخ بوسعید برد. ( از جنگ خطی مورخ 651 هَ. ق. ) و چون ازدحام مردم از حد میگذشت و بی تبرک او بازنمی گشتند. ( جهانگشای جوینی ). با تبرک داد دختر را و برد سوی لشکرگاه و در ساعت سپرد.مولوی.تبرک از در قاضی چو بازآوردی
معنی کلمه تبرک در فرهنگ معین
(تَ بَ رُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) مبارک شمردن . ۲ - برکت یافتن . ۳ - (ص . ) هر چیز مبارک و خوش یمن . (تَ رَ ) (اِ. ) قلعه ، دژ.
معنی کلمه تبرک در فرهنگ عمید
۱. برکت یافتن. ۲. شگون، میمنت. ۳. (اسم، صفت ) هر چیز بابرکت و باشگون.
معنی کلمه تبرک در فرهنگ فارسی
حصار، قلعه، دژ، سبزترک:کنایه از آسمان ، برکت یافتن، برکت جستن، برکت داشتن، ملول شدن ۱-( مصدر ) همایون داشتن خجسته داشتن مبارک شمردن . ۲- ( مصدر ) برکت یافتن برکت داشتن .۳- ( اسم ) خجستگی میمنت . ۴- ( صفت ) خجسته. جمع : تبرکات . از معظمات قرای خرقانین است
[ویکی فقه] برکت جستن از خداوند، پیامبران، امامان و اولیا و آثار آنان را تبرّک می گویند که از آن در بابهایی همچون طهارت، زکات، صوم، حج، نکاح، طلاق، ظهار، عتق، اقرار، یمین و نذر به مناسبت سخن رفته است. تبرّک جستن به چیزهایی که از نظر شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند جایز، بلکه راجح و مستحب است. موارد تبرّک آنچه بدان تبرّک جسته می شود یا به جهت قداست، عظمت و طهارت آن است، مانند نامهای خداوند، پیامبران، جانشینان ایشان، قرآن و مؤمنان و یا به جهت انتساب به چیزهای مقدّس و باعظمت، مانند جلد و قاب قرآن و مشاهد مشرفه معصومان علیهم السّلام.از دیگر موارد تبرّک در شرع مقدّس برخی زمانها و مکانها هستند. زمانها، مانند بعضی روزها همچون جمعه، عید فطر، عید قربان، عید غدیر، مبعث و ایّام ولادت معصومان علیهم السّلام و بعضی ماهها نظیر رجب، شعبان و رمضان، و مکانها، مانند کعبه، مسجد، بویژه مسجدالحرام، مسجد النبی صلّی اللّه علیه وآله و بیت المقدس. مصادیق تبرک فقها در کتابهای فقهی پاره ای از موارد و مصادیق تبرّک را ذکر کرده اند که بدان اشاره می شود. ← تبرک حیوان به اسماء الهی ... [ویکی شیعه] تبرک، از ریشه «ب ر ک» است که برای این ماده در منابع لغت شناسی، معانی خیر کثیر و فزونی، سینه شتر، سعادت و ثبات بیان شده است. گفته شده این واژه در اصل، از زبان سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است. می توان گفت، معنای جامع این واژه، فایده پایدار و ماندگار است و دیگر معانی که در آن به کار رفته اند، همگی به این معنا باز می گردند. وقتی این ماده به مصدر باب تفعّل («تبرک») برده می شود، به معنای تیمن و مبارک شمردن به کار می رود. [ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف بزرگ اسلامی است تَبَرُّک، برکت جویی یا درخواست خجستگی، میمنت و شگون و نوعی طلب التفات و مراحم از خداوند و موجودات قدسی فراطبیعی. واژه تبرک مشتق از ریشه «ب ر ک» سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است. در زبان مندایی از گویش های شرقی زبان آرامی ER, IX/15؛ واژه هایی همچون بَراخه به معنای نماز و دعای روزانه و بَرَخَتا به معنای تقدیس کردن و دعا کردن به کار می رود. در زبان عبری نیز براخاه به معنای دعا، آرزوی توفیق، تقدیس و التفات الاهی برای خیر و سعادت به کار رفته است. واژه عربی بَرَکَة هم به معنای نیک بختی، فزونی و دعای روحانیان برای جماعت در پایان نماز است. در زبان فارسی واژه تبرّک واژه ای دخیل از عربی است که در برابر کلماتی مثل فرخنده داشتن، همایون داشتن، خجسته داشتن و میمنت به کار می رود. انسان دین دار به قلمروی مقدس باور دارد. این قلمرو متعالی و به کلی متفاوت از قلمرو زندگی روزمره طبیعی و غیرمقدس است ولی می تواند بر آن اثر گذارده یا در آن تجلی یابد. تبرک در واقع القا و اثرگذاری امر قدسی ــ در عام ترین وجه ــ بر عناصر عالم غیرقدسی و ارتقای کیفیت آنهاست. این ارتقای کیفیت می تواند به صورت تقویت مادی عناصر و یا به شکل گونه ای ارتقای وجودی آنها باشد. بنابراین تبرک همواره نوعی تجلی امر قدسی در وجه رحمانی است. خطاب و پیام رحمانی به هر شکل ــ خواه به شکل وحی و الهام، یا به شکل التفات و انتساب ــ حاوی عنصر برکت و رضا و خشنودی الاهی نیز هست. از این رو، تبرک در برابر لعن و نفرین قرار دارد که نشانی از ناخشنودی الاهی است در عمل تبرک می توان 3 عنصر را شناسایی کرد، یکی برقراری ارتباط با عالم قدسی یا قلمرو «امر به کلی متفاوت» که منشأ نیروی ماوراء طبیعی مؤثر است، دیگر انتقال دادن این نیرو به موجود یا شیء و سه دیگر ارتقای وجودی آن موجود یا شییء. جستجو برای فهم برکت را می توان در آراء رابرت مارت (1866-1943م)، انسان شناس انگلیسی یافت. وی با رویکردی تکامل گرایانه باور به «قابلیت مثبت امر ماوراء طبیعی» را ساده ترین شکل دین می داند و برای توصیف این پدیده واژه «مانا»، رایج در برخی از زبانهای شاخه اقیانوسیه را وام می گیرد که به معنای نیرویی ماوراء طبیعی و غیرشخصی است که با جای گیرشدن در مردم یا اشیاء آنها را تقویت می کند و به آنها قدرت اثرگذاری و سودمندی می دهد..346 امیل دورکیم از همان واژه مانا برای توصیف نیروی غیرشخصی درتوتم بهره می گیرد و آن را با مفاهیم مشابهی در میان اقوام مختلف دیگر هم ارز می داند. نیز مشابهت با «فَرّ» یا «فرّه» و «خرّه» نزد ایرانیان باستان، به این ترتیب مانا یک نام نوعی برای مفاهیم مشابه با مفهوم برکت است که در میان فرهنگهای مختلف مصادیقی از آن را می توان یافت. [ویکی حج] تَبَرُّک: درخواست خیر و برکت از خداوند، از طریق یک موجود مبارک است. در اصطلاح دینی تیمن و برکت خواستن به واسطه موجودی که در پیشگاه خداوند از مقام والایی برخوردار است. تبرک با توسل شباهت مفهومی و مصداقی دارند. تبرک یا با لمس و تماس موجود متبرک، یا از طریق اشیائی که به موجودات متبرک شباهت دارند، تحقق پیدا می کند و گاهی هم صاحب برکت خودش به شخص برکت می بخشد بدون اینکه شخص آن را درخواست کرده باشد. [ویکی فقه] تبرک (دیدگاه علمای شیعه). برکت جستن از خداوند، پیامبران، امامان و اولیا و آثار آنان را تبرّک می گویند. از جمله مسایل بحث برانگیز در میان اندیشمندان اسلامی، جواز یا عدم جواز انتفاع و تبرک به ساحت اولیای الهی و یا اشیاء با قداست بوده است. دانشمندان امامی از سده های نخستین تا به امروز، با استناد به احادیث معصومان (علیهم السّلام) همواره رویکرد اثباتی نسبت به این مساله داشته اند. در این مقاله به بررسی نظرات این دانشمندان می پردازیم. شیخ مفید در کتاب فقهی خود به نام " المقنعة " از جمله اعمال پسندیده ی زیارت خانه خدا را نوشیدن آب زمزم به جهت تبرک بدان دانسته و می گوید:ثم یاتی زمزم ویشرب منها للتبرک بذلک ویدعو فیقول: اللهم انی اسالک علما نافعا ورزقا واسعا وشفاء من کل سقم؛ سپس به سوی زمزم می آید و مقداری از آن را به جهت تبرک می نوشد و این دعا را می خواند: بار خدایا! از محضر تو، علم نافع، روزی گسترده و شفای هر دردی را می خواهم. شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۴۲۰، تحقیق و نشر:الجماعة المدرسین، قم، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۰ ه . علامه حلی در باب وصیت از کتاب تذکرة الفقهاء، چنین می نویسد:یجوز من المسلم والکافر الوصیة بعمارة المسجد الاقصی او عمارته قبور الانبیاء (علیهم السّلام) وکذا عمارة قبور العلماء والصالحین لما فیها من احیاء الزیارةوالتبرک بها؛ برای شخص مسلمان و کافر جایز است که به تعمیر نمودن مسجد الاقصی یا قبور انبیاء (علیهم السّلام) وصیت کند. همچنین می تواند به تعمیر نمودن قبور علماء و افراد پرهیزکار وصیت نماید زیرا در این وصیت فوائدی مانند زنده نمودن مساله زیارت قبور و تبرک جستن به این قبور وجود دارد. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۴۶۰، قم، مؤسسة آل البیت. محقق کرکی در کتاب جامع المقاصد که آن را در شرح کتاب قواعد علامه حلی، نگاشته است، اینگونه می نگارد:قوله (وجعل شئ من تربة الحسین (علیه السّلام) معه) تبرکا بها وتیمنا؛ گفتار مصنف درباره استحباب گذاشتن مقداری از تربت امام حسین (علیه السّلام) به همراه میت، به سبب تبرک به آن تربت است. کرکی، علی بن الحسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۴۴۰، مؤسسة آل البیت (علیهم السّلام) لاحیاء التراث - قم المشرفة. ... [ویکی فقه] تبرک (علوم قرآنی). تبرک، یکی از اسباب تقدیم و تاخیر است. گاهی برای تیمن و تبرک، نامی زودتر ذکر می شود؛ مانند لفظ جلاله (الله) در (شهد الله انه لا اله الا هو والملائکة واولوا العلم) و (واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی…) که در آیه اول، «الله» بر «ملائکه» و «اولوا العلم» و در آیه دوم، «الله» بر «للرسول و لذی القربی» مقدم شده است. [ویکی فقه] تبرک (قرآن). تبرک در لغت به معنای تیمن، فرخنده گرفتن، به برکت داشتن و مبارک گرفتن است. سفارش حضرت نوح -علیه السلام - به اهل و قومش، برای تبرک جستن به نام خدا، هنگام سوار شدن بر کشتی در سوره هود بیان شده است:و قال ارکبوا فیارکبوا فیها ها بسم الله مجرلـها و مرسلـها ان ربی لغفور رحیم. «و (نوح) گفت در آن سوار شوید به نام خداست روان شدنش و لنگرانداختنش بی گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است» وقتی حضرت نوح -علیه السلام - از هر حیوان، یک جفت بر کشتی سوار کرد به افرادی که همراه او بودند فرمود: سوار شوید (ارکبوا فیها بسم الله مجراها) در حالی که تبرک می جویید به نام خداوند. تبرک یعقوب تبرک یعقوب علیه السلام، به پیراهن یوسف -علیه السلام - تبرک جست:اذهبوا بقمیصی هـذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا واتونی باهلکم اجمعین «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید (تا) بینا شود و همه کسان خود را نزد من آورید» غم و اندوه دیگری بر دل برادران یوسف سنگینی می کرد و آن اینکه پدر بر اثر فراق فرزندانش نابینا شده و ادامه این حالت، رنجی است جانکاه برای همه خانواده، به علاوه دلیل و شاهد مستمری است بر جنایت آنها، یوسف برای حل این مشکل بزرگ نیز چنین گفت: (این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیفکنید تا بینا شود) (اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا). فلما ان جآء البشیر القیـه علی وجهه... «پس چون مژده رسان آمد آن (پیراهن) را بر چهره او انداخت پس بینا گردید گفت آیا به شما نگفتم که بی شک من از (عنایت) خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.» تبرک به پیراهن یوسف بازگشت بینایی یعقوب پیامبر -علیه السلام-، با تبرک جستن به پیراهن یوسف -علیه السلام - در آیه ۹۶ سوره یوسف آمده است:فلما ان جآء البشیر القیـه علی وجهه فارتد بصیرا قال الم اقل لکم انی اعلم من الله مالاتعلمون. «پس چون مژده رسان آمد آن (پیراهن) را بر چهره او انداخت پس بینا گردید گفت آیا به شما نگفتم که بی شک من از (عنایت) خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.»
معنی کلمه تبرک در ویکی واژه
مبارک شمردن. برکت یافتن. هر چیز مبارک و خوش یمن. قلعه، دژ.
جملاتی از کاربرد کلمه تبرک
تبرک همچنین اداره کننده تحقیقات در اندیشگاه مؤسسه ایندیپندنت در اوکلند است. او فرزند بهروز تبرک، مهندس مکانیک است. او دکترای خود را در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه جرج میسن دریافت کرد.
«... مزار ابوسعید ابوالخیر در مهنه دشت خاوران است و هماکنون آثار آن در جمهوری ترکمنستان جاودان است ولی در خراسان رضوی نیز دو جا به نام مزار ابوسعید ابوالخیر شهرت دارد: یکی در مهنه شهرستان مهولات و دیگری در شهرستان جلگهرخ در نزدیکی کدکن در میان دشت ساختمانی است که گذشته سندی هم ندارد ولی بر سر آن اشعاری نوشته شده و آن را به نام مزار شیخ ابوسعید ابی الخیر معرفی کردهاند و همگان مردم بدین نام جای تبرک میجویند و حدس من این است که هر دو جا یک روزی قدمگاه شیخ ابوسعید بودهاست…»
گویی که بر سبیل تبرک به اسب تو حور از بهشت هدیه فرستاد گوشوار
همسر نادرشاه رضیه بیگم دختر شاه سلطان حسین صفوی نیز هزینهٔ بسیاری خرج تعمیرات و بازسازی اماکن متبرکه وقف کرد که اکثر کاشیکاری آستانهٔ علوی از آنجا انجام گرفت.
نگنجم ار به در زاهدان ز بهر تبرک بس است خدمت رندان مست بر سر کویم
کرد اشارت با غریمان کین نوال نک تبرک خوش خورید این را حلال
نبات آنهم بهنگام تحرک بذکر و ورد حق جوید تبرک
به حکم هدیهٔ نوروزی آسمان هر سال تبرک از شرف آوردی آستانش را
بسیاری از زائران با آوردن قمقمههای خالی از این آب برای تبرک و تیمن بر می دارند و به شهر خود می برند.
هنری راهب بزرگ کلیسای صومعه سیسترسی سدلک به فرمان شاه اوتاکار دوم، پادشاه بوهم در سال ۱۲۷۸ به سرزمین مقدس فرستاده شد. در هنگام بازگشت از زیارت، او مقداری از خاک سرزمین مقدس را با خود به ارمغان آورد و آن را به عنوان تبرک در این گورستان پاشید. این کار او باعث شد که گورستان سدلک به محلی محبوب برای دفن مردگان در اروپای مرکزی مبدل شود. در سالهای میانی قرن چهاردهم با گسترش مرگ سیاه یا طاعون در اروپای مرکزی و هم چنین در خلال جنگهای محلی اوایل قرن پانزدهم هزاران نفر در این گورستان به صورت دسته جمعی به خاک سپرده شدند.
صفت مسجد الحرام و بیت کعبه :گفته ایم که خانه کعبه در میان مسجد حرام و در میان شهر مکه در طول آن است از مشرق به مغرب. و عرض آن شمال به جنوب. اما دیوار مسجد قائمه نیست و رکنها در مالیده است تا به مدوری مایل است زیرا که چون در مسجد نماز کنند از همه جوانب روی به خانه باید کرد، و آن جا که مسجد طولانی تر است از باب الندوه که سوی شمال است تا به باب بنی هاشم چهارصد و بیست و چهار ارش است، و عرضش از باب اندوه که سوی شمال است تا به باب الصفا که سوی جنوب است و فراخ تر جایش سیصد و چهار ارش است و سبب مدوری جائی تنگتر نماید جای فراختر، و همه گرد بر گرد مسجد سه رواق است به پوشش به عمودهای رخام برداشتهاند و میان سرای را چهار سو کرده و درازی پوشش که به سوی ساحت مسجد است به چهل و پنج طاق است پهنایش به بیست و سه طاق و عمودهای رخام تمامت صد و هشتاد و چهار است و گفتند این همه عمودها را خلفای بغداد فرمودند از جانب شام به راه دریا بردن و گفتند چون این عمودها به مکه رسانیدند آن ریسمانها که در کشتیها و گردونهها بسته بودند و پاره شده بود چون بفروختند از قیمت آن شصت هزار دینار مغربی حاصل شد و از جمله آن عمودها یکی در آن جاست که باب الندوه گویند ستونی سرخ رخامی است. گفتند این ستون را همسنگ دینار خریدهاند و به قیاس آن یک ستون سه هزار من بود. مسجد حرام را هیجده در است همه به طاقها ساختهاند بر سر ستون های رخام و بر هیچ کدام دری ننشاندهاند که فراز توان کرد. برجانب مشرق چهار در است، از گوشه شمالی باب النبی و آن به سه طاق است بسته، و هم بر این دیوار گوشه جنوبی دری دیگر است که آن را هم باب النبی گویند و میان آن دو درصد ارش بیش است و این در به دو طاق است، و چون از این در بیرون شوی بازار عطاران است که خانه رسول علیه السلام در آن کوی بوده است و بدان در به نماز اندر مسجد شدی. و چون از این در بگذری هم بر این دیوار مشرقی باب علی علیه السلام است و این آن در است امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد رفتی به نماز و این در به سه طاق است. و چون از این در بگذری بر گوشه مسجد مناره ای دیگر است بر سر سعی از آن مناره که به باب بنی هاشم است تا بدین جا بیاید شتافتن و این مناره هم از آن چهارگانه مذکور است. و بر دیوار جنوبی که آن طول مسجد است هفت در است. نخستین بر رکن که نیمگرد کردهاند باب الدقاقین است و آن به دو طاق است. و چون اندکی به جانب غربی بر وی دری دیگر است به دو طاق و آن را باب الفسانین گویند، و همچنان قدری دیگر بروند باب الصفا گویند. و این در را پنج طاق است و از همه این طاق میانین بزرگ تر است و جانب او دو طاق کوچک. و رسول الله علیه السلام از این در بیرون آمده است که به صفا شود و دعا کند و عتبه این طاق میانین سنگی سپید است عظیم و سنگی سیاه بوده است که رسول علیه السلام پای مبارک خود بر آن جا نهاده است و آن سنگ نقش قدم متبرک او علیه السلام گرفته و آن نشان قدم را از آن سنگ سیاه ببریدهاند و در آن سنگ سپید ترکیب کرده چنان که سرانگشت های پا اندرون مسجد دارد و حجاج بعضی روی بر آن نشان قدم نهند و بعضی پای، تبرک را، و من روی بر آن نشان نهادن واجب تر دانستم. و ازباب الصفا سوی مغرب مقداری دیگر بروند باب الطوی است به دو طاق.
در تو مردم ارادت افزایند به تبرک به خدمتت آیند
آندری اول یوریویچ، که معمولاً با لقب آندری پارسا شناخته میشود (روسی: Андрей Боголюбский) (۱۱۱۱–۲۸ ژوئن ۱۱۷۴)، شاهزاده بزرگ ولادیمیر-سوزدال از سال ۱۱۵۷ تا زمان درگذشتش بود. سلطنت او شاهد کاهش کامل حاکمیت کیف بر شمال شرقی روس، و ظهور ولادیمیر به عنوان پایتخت جدید بود. آندری در غرب به سزار سکایی شناخته شده بود و در کلیسای ارتدکس روسی با عنوان قدیس متبرک شد.
از نمادهای اصلی ازدواج یهودیان است. خوپا چادری است با چهار ستون چوبی و سقفی پارچهای که معمولاً آن را به رنگ سفید میپوشانند. خوپا نماد و مظهر اولین خانهای است که زوج جوان در کنار هم به آن پای مینهند. بنابر قوانین آئین یهود، هفت نوع تبرک و دعا برای عروس و داماد در زیر خوپا خوانده میشود.
ابوالعباس احمد بن الحسین بن باباالزیدی اذونی از علمای دینی قرن پنجم هجری بودهاست. او در سال ۴۹۵ (قمری) در روستای اذون - که بعدها به «اوین» تغییر نام داد و شکل محلهای در شمال شهر تهران را به خود گرفت - متولد شد. نقل است که هرگاه او از اذون به ری میرفت، اهالی ری به وی تبرک میجستند و محضرش را مغتنم میشماردند. ابوسعد ورامینی از شاگردان او بودهاست.
قدمی که در تحرک سوی او شود تبرک سزد ار همی به تارک کند آن قدم تفاخر
و حکیمی همی گوید که اهل ابوایوب انصاری رحمهم الله و فرزندان وی هر کاسه ای که پیش رسول برگرفتندی و انگشت و دهان وی بدان رسیده بودی انگشت فرو آوردندی به تبرک، چون اندرین ثواب باشد و در آنچه قصد تلذذ و خوشی کند بزه باشد.
آستان مقدس این امامزاده متبرکه در روستای قیطریه واقع در دهستان شاهسونکندی، در بخش مرکزی ساوه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۳۳ نفر (۱۳خانوار) بودهاست.
کلیسای ارامنه در نمره چهل واقع بود و البته یک کلیسای دیگر نیز در بازار چشمه علی ساخته شدهبود که البته ویژه خارجیها بود. کلیسای نمره چهل سابق بر آن و در زمان حضور هندیها در مسجد سلیمان، باشگاه هندیها بود. کلیسای نمره چهل معماریاش شبیه دیگر کلیساها نیست. دلیلش این است که پیش از آن باشگاه هندیها بود. در نهایت نماینده اسقف ارامنه به مسجد سلیمان آمد و با خواندن دعای تبرک اجازه داد از آن محل به عنوان کلیسا استفاده شود.
نقل است که مسجدی عمارت میکردند از بهر تبرک. از ابوحنیفه چیزی بخواستند.