تبدل

معنی کلمه تبدل در لغت نامه دهخدا

تبدل. [ ت َ ب َدْ دُ ] ( ع مص ) دگرگون گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تبدیل. تحویل. ( ناظم الاطباء ) :
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
هرگز نبود دور زمان بی تبدّلی.سعدی.|| بدل گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). عوض کردن این بدان. ( آنندراج ): تبدله به ؛ گرفت آن را بدل آن. و منه قوله ُ تعالی : و من یتبدل ِ الکفر بالایمان فقد ضل . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تبدل در فرهنگ معین

(تَ بَ دُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) دگرگون شدن ، بدل شدن .

معنی کلمه تبدل در فرهنگ عمید

عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن.

معنی کلمه تبدل در فرهنگ فارسی

دگرگون شدن، عوض شدن
۱- ( مصدر ) دگر شدن دیگرگون شدن بدل شدن . ۲- بدل کردن تبدیل کردن . ۳- ( اسم ) دگرگونی . جمع : تبدلات .

معنی کلمه تبدل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُبَدَّلُ: تبدیل می شود
معنی تَبَدَّلَ: که مبدّل کنی - که جایگزین کنی
ریشه کلمه:
بدل (۴۴ بار)

معنی کلمه تبدل در ویکی واژه

دگرگون شدن، بدل شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تبدل

توان روحی بود هم لاتبدل بآن شکل و صفت گردد مشکل
الکساندر ادوارد (۱۰ ژوئن ۱۶۵۱-۱۶ نوامبر ۱۷۰۸) یک کشیش بود که با مرور زمان به یک طراح، معمار و طراح مناظر طبیعی تبدل شد. او از پیروان سبک سر ویلیام بروسی بود و چندین باغ در شیوه محوری بزرگ فرانسوی طراحی کرد.
مزد گناه موت است؛ ولیکن خدا که یگانهٔ ابدی است به رستگاران حیات ابدی ارزانی خواهد کرد. تا آن روز، مرگ حالت ناخودآگاهی برای همه مردم خواهد بود. وقتی مسیح که زندگی و حیات ماست ظاهر شود، عادلان از مرگ قیام کرده و عادلان زنده متبدل خواهند شد و برای ملاقات با خداوند خویش به آسمان برده خواهند شد. رستاخیز دوم، رستاخیز شریران از مرگ است که هزار سال پس از آن رخ خواهد داد.
گل یار حسن گشته و بلبل قرین عشق آن را تفضلی نه و این را تبدلی
تمثیل- هیئات و صورت شخصی به حسب کمیت و کیفیت بعد از مدتی به ضرورت متغیر و متبدل می​شود، چون شکوفه ونطفه که میوۀ رسیده و انسان کامل الخلقة می​شود و معلوم است که آن تغیر وتبدیل به مجموع آن مدت پیدا گشته است و در هر لحظه از او چیزی از اجزاء کم شده و چیزی فزوده و از عدم جزء عدم کل لازم آید و هم بر این قیاس بود حکم چیزی که عمر آن قرن​ها و دورها بود، چون عناصر و افلاک و غیرهما، لیکن از قلت تغیر که در زمان بسیار می​افتد محسوس نشود، مگر بعد از انقضای مدت نشأه اولی: اذاالسمآء انفطرت و اذاالکواکب انتثرت، الی قوله: علمت نفس ما قدمت و آخرت.
اشراق غم مخور که نماند جهان چنین عالم پر از صداست که وقت تبدل است
حل مسئله وحدت جهان مرهون همکاری فشرده فلسفه و علوم طبیعی است. فلسفه ماتریالیستی و شکل عالی آن ماتریالیسم دیالکتیک بر وحدت مادی جهان تأکید دارد و به آن از خلال خصلت اصلی اش یعنی واقعیت عینی مستقل از ذهن و شعور ما می‌نگرد؛ و اما کشف و توضیح ارتباطات مشخص و تبدلات و تغییرات متقابل و اشکال گوناگون حرکت وظیفه‌ای است بر عهده علوم طبیعی با مراحل مختلف اثبات وحدت مادی جهان تطبیق می‌کند.
متبدل نگشته کشته کس جو ز جو روید و عدس ز عدس
یقول عقلی لا تبدلن هدی بردی اما قضیت به فی هلاک اوطارا
روی ابو هریرة قال: تلا رسول اللَّه (ص) هذه الایة: وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ. قالوا یا رسول اللَّه من هؤلاء الذین ان تولّینا استبدلوا بنا ثم لا یکونوا امثالنا فضرب یده علی منکب سلمان الفارسی و قال هذا و قومه، و لو کان الدین معلّقا بالثریا لناله رجال من فارس.
دنیا چو شد بهشت برین زین تبدلات ما از نشاط طعنه به باغ ارم زنیم
بعینیت رسید از این توصل خداوند بقا شد از تبدل
در سال ۱۸۰۸، به علت جنگ فرانسه به پرتغال ، خانواده سلطنتی پرتغال به برزیل مهاجرت کردند. پادشاه ژوائو ششم در پی تبدل ساختار سازمانی مستعمره بود. در بین مقدار بسیاری بهاسازی، او "پلیس آگاهی مردمی" را پایه گذاری کرد که واحدهای پلیس را با کار های پژوهشی ترکیب کرد که تا به امروز بنام پلیس مدنی می باشد. وی همچنین در تاریخ ۱۳مه ۱۸۰۹ یک نگهبان نظامی با راندمان پلیس تشکیل داد. این نیروی سابق واحدهای پلیس نظامی بومی در نظر گرفته می شود. بعدها، در سال ۱۸۳۱، هنگامی که استقلال پیش از این اعلام شده بود، هر استان شروع به سامان دهی"پلیس نظامی" بومی خود با کار های حفظ نظم اجتماعی کرد.
بسیار بر نیاید شهوت‌پرست را کش دوستی شود متبدل به دشمنی