تاچه
معنی کلمه تاچه در فرهنگ معین
معنی کلمه تاچه در فرهنگ عمید
۲. کیسۀ بزرگ و ستبر که بر پشت چهارپایان بارکش می گذارند و در آن چیزی می ریزند.
معنی کلمه تاچه در فرهنگ فارسی
( اسم ) لنگ. خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال .
جملاتی از کاربرد کلمه تاچه
رفتی و سیل اشک جگرگون ز سرگذشت بعد از تو بر سر دل ما تاچها رود
نگر تاچه بهتر ز کارآن کنید وزین پند من توشهٔ جان کنید
احزای تن چونجان شود جانتاچه سرمستان شود مستغرق جانان شود در عالم بی ما و من
عشق است مصر اعظم عقل است روستایش زین بیش اگر نباشی در روستاچه باشد
برق حسن تو که بر لاله رخان آتش زد تاچه با خرمن مشتی خس و خاشاک کند
نی زمینت عافیتگاه است و نی چرخ بلند تاچهخواهی طرفبست آخر دو سنگاست آسیا
پاره شد زنجیر تاک از باده پرزورمن تاچه باخمخانه گردون کند زورم هنوز
وی تا کنون با هنرمندانی همچون جیوان گاسپاریان، ایان گیلان), دمیس روسس، پدرو استاچه و دنیل دکر همکاری نمودهاست.
تاچهار ارکان همی باشند زیر هفت چرخ باد زیر دولت و فرمان تو هفت و چهار
نگر تاچه گوید سخن گوی بلخ که باشد سخن گفتن راست تلخ
شما هریکی چارهٔ جان کنید بدین خستگی تاچه درمان کنید