تاچه

معنی کلمه تاچه در لغت نامه دهخدا

تاچه. [ چ َ / چ ِ] ( اِ مصغر ) ( از: «تا»، عدل و لنگه و تنگ + «چه »، ادات تصغیر تای کوچک. لنگه خرد. یک لنگه از خورجین. یک لنگه کوچک از باری. جوالی کوچک نیمبار. لنگه بار.عدل . رجوع به عدل شود.

معنی کلمه تاچه در فرهنگ معین

(چِ ) (اِمصغ . ) یک لنگه از خورجین ، جوال ، کیسه ای بزرگ که بر پشت چهارپایان برای حمل بار قرار دهند.

معنی کلمه تاچه در فرهنگ عمید

۱. جوال، بارجامه، گاله.
۲. کیسۀ بزرگ و ستبر که بر پشت چهارپایان بارکش می گذارند و در آن چیزی می ریزند.

معنی کلمه تاچه در فرهنگ فارسی

کیسه ستبروبزرگ که برپشت چهارپایان میگذارند
( اسم ) لنگ. خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال .

جملاتی از کاربرد کلمه تاچه

رفتی و سیل اشک جگرگون ز سرگذشت بعد از تو بر سر دل ما تاچها رود
نگر تاچه بهتر ز کارآن کنید وزین پند من توشهٔ جان کنید
احزای تن چون‌جان شود جان‌تاچه سرمستان شود مستغرق جانان شود در عالم بی ما و من
عشق است مصر اعظم عقل است روستایش زین بیش اگر نباشی در روستاچه باشد
برق حسن تو که بر لاله رخان آتش زد تاچه با خرمن مشتی خس و خاشاک کند
نی زمینت عافیتگاه است و نی چرخ بلند تاچه‌خواهی طرف‌بست آخر دو سنگ‌است آسیا
پاره شد زنجیر تاک از باده پرزورمن تاچه باخمخانه گردون کند زورم هنوز
وی تا کنون با هنرمندانی همچون جیوان گاسپاریان، ایان گیلان), دمیس روسس، پدرو استاچه و دنیل دکر همکاری نموده‌است.
تاچهار ارکان همی باشند زیر هفت چرخ باد زیر دولت و فرمان تو هفت و چهار
نگر تاچه گوید سخن گوی بلخ که باشد سخن گفتن راست تلخ
شما هریکی چارهٔ جان کنید بدین خستگی تاچه درمان کنید