تازه خط. [زَ / زِ خ َطط / خ َ ] ( ص مرکب ) آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد. ( ناظم الاطباء ). نوخط. که تازه از رخسارش خط برآمده باشد. آنکه بتازگی خط او دمیده باشد. آنکه موی تازه بر رخسارش دمیده باشد : با لب تازه خطش چند سیاهی بزند چهره آب خضر را بزمین می مالم.صائب ( از آنندراج ).دارد ز انفعال رخ تازه خط او در پیرهن ز جوهر خود خانه آینه.صائب ( ایضاً ).