تاب و توان
معنی کلمه تاب و توان در فرهنگ معین
معنی کلمه تاب و توان در فرهنگ فارسی
معنی کلمه تاب و توان در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تاب و توان
وبن خیل و سپاهی که ترا باشد امروز با طایفه روس کجا تاب و توان است؟
خسته شد پهلوی خاتون رفت از او تاب و توان آنچنان کز پیچ و تابش بسته شد بازوی شاه
شکیب و صبر مفرما نماند صبر و شکیب مزن زتاب و توان دم توان و تاب کجاست
ره به مقصود خود ز پیر و جوان جست چندانکه داشت تاب و توان
زین گونه، فرومانده و بی تاب و توانم پنهان چه کنم؟ سستی پیمان تو دارد
بهار نوجوان تاب و توانی داد پیران را که نرگس از ضمیر خاک بیرون بی عصا آمد
تو ستم زیاده ز حد کنی و دلم زیاده ز حد تنک مگر آنکه داده جفا ترا به من از تو تاب و توان دهد
زین واقعهٔ صعب جهان را دل و جان رفت زین غصّه ٔ جانکاه، ز دل تاب و توان رفت
کو ثبات و طاقت و تاب و توانم تا کشم از تو ناز از چرخ جور از خلق طعن از دل فغان
واژهٔ اشه در اوستا و بهویژه در گاهان بسیار بکار رفتهاست. زرتشت در گاهان تنها راه رسیدن به بارگاه خدایی را راه اشه میداند. در یسنا ۴۴ بند ۱۱ میگوید: «تا تاب و توان دارم میکوشم مردم را به سوی اشه رهنمون باشم.» یکی از مقدسترین دعاهای زرتشتی دعای «اشم وهو» است که در آن اشه و راستی ستایش میشود که یک ذکر ۱۲ واژهای است که سه بار در آن نام اشه برده شدهاست. دعا که ظاهراً برای تمرکز ذهن بر روی اشه استوار است از این قرار است: اشه نیک، اشه نیکترین است. مطابق آرزوست، مطابق آرزو خواهد بود، اشه از آن اشه وهیشته است.
قربان پاک وجودت گردم، دستخط مبارک روان را رامش افزود و فرسوده قالب را تاب و توان داده، اگرچه فرمایشات حضرت درباره شیخ و ترسا تمام صدق و صواب است و مساله بی جواب، ولی ترسا نمود و ربود، تا این رخ نیفروخت آن قرآن نسوخت. تا این زنار زلف فرو نریخت آن رشته سبحه نگسیخت. تا آن طره طرار نشکست، این حلقه زنار نبست، تا آن ساقی مدام نگشت، این حریف باده و جام نشد. تا آن مشرب آشنائی نگزید، این مذهب ترسائی نگرفت، تا آن را آهوی چشم رام نشد، این چوپان دد و دام نیامد. تا آن منصب کفر ارزانی نداشت، این از کیش مسلمانی نگذشت، تا آن چنبر مشکین چلیپا نکرد، این مقیم کلیسا نگردید. تا آن درس عشق تعلیم نفرمود این زیر آب دین نکشید.