بچش

معنی کلمه بچش در لغت نامه دهخدا

بچش. [ ب َ چ َ ] ( اِ ) نرمه و پرهای بینی. || سستی. || رنج. مشقت. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ) ( فرهنگ شعوری )( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بچس شود.

معنی کلمه بچش در فرهنگ فارسی

نرمه یا پر های بینی یا سستی .

جملاتی از کاربرد کلمه بچش

برنگردیده بچشمم تا رفت خواب با اشک مگر هم سفرست
در دکامرون زمینه داستان را گروهی مردان و زنان تشکیل می‌دهد که می‌خواهند از بلای طاعون سال ۱۳۴۸، فلورانس بگریزند و پناه بخانه‌ای ییلاقی می‌برند در آن خانه بافسانه‌گوئی می‌پردازند و چون خلق و خوی داستان‌گویان متفاوت است داستان‌ها دارای گیرائی و تنوع بسیار است و از مجموع آن‌ها اوصاف شاعرانه، عبرت آموز و غم‌انگیز اما لطیف و شاعرانه فراوان بچشم می‌خورد. چون نویسنده واقف به روح بشری و اشخاص داستان بوده، همه قهرمانهای آن زنده و پر از شور زندگی هستند حتی جانوران داستان‌های دکامرون.
حقیقت دان که دنیا چون بهشت هست بچشم عاشقان اینجای زشتست
و هر کس که این مقامه‌ بخواند، بچشم خرد و عبرت‌ اندرین باید نگریست، نه بدان چشم که افسانه‌ است، تا مقرّر گردد که این چه بزرگان بوده‌اند. و من حکایتی خوانده‌ام در اخبار خلفا که بروزگار معتصم‌ بوده است و لختی بدین ماند که بیاوردم، امّا هول‌تر ازین رفته است، واجب‌تر دیدم بآوردن که کتاب، خاصّه تاریخ، با چنین چیزها خوش باشد، که از سخن سخن می‌شکافد، تا خوانندگان را نشاط افزاید و خواندن زیادت گردد، ان شاء اللّه عزّوجلّ‌ .
ازو پرسیدند که صوفی کیست گفت: صوفی آنست که صوف پوشد بر صفا و بچشاند نفس را طعم جفا و بیندازد دنیا از پس قفا و سلوک کند به طریق مصطفی.
و آن ده خاصیت اول علو همت است. تا اگر جمله جهان مال و ملک او باشد بدان بر نشود و بدان بازننگرد و همه خدای و ازان خدای بیند و بچشم خوش آمد دران ننگرد تا طاغی نگردد تا متابعت خواجه علیه السلام کرده باشد «اذ یغشی السدره ما یغشی مازاغ البصر و ما طغی».
آداب و احکام دین زرتشتی شباهت‌های زیادی با ادیان دیگر به ویژه دین اسلام و دین یهود دارد. ضمن اینکه به دلیل ریشه و پیشینه مشترک ویژگی‌های کمابیش نزدیکی بین این دین و دین هندو نیز بچشم می‌خورد.
حاصل دنیا بچشمم چون درآید، جا کجاست اشک اینجا کاروان در کاروان افتاده است
دو چشم من چو بغداد رخش دید هوای او بچشمم داد دجله
شش ماه جان مقدس وی بدین لطائف، بتدریج وحی حق قبول همی کرد، چون نسیم وحی پاک بجان پاک وی رسیدی، بآشیان صورت بازشتافتی و آن خواب که دیدی کفلق الصبح پیدا آمدی و در آن روزگار شخص شریف آن مهتر از روح لطیف وی مدد همی گرفت تا جسم او مانند روح گشت در صفا و بها. آن گه پیغام و امر الهی بعد از کمال مدت شش ماه بر شخص وی ظاهر گشت و روح القدس جبرائیل بعد از آن که مکاشف روح وی بود مشاهد حس وی شد و بچشم سر بدید.
داستان تولد آئنیاس در سرود هومری به آفرودیت گفته می‌شود. این سرود چگونگی تأثیر آفرودیت بر روابط عشقی خدایان را بازگو می‌کند. حتی زئوس قدرتمند نیز از قدرت‌های آفرودیت در امان نبود، زیرا روابط عاشقانه زیادی با زنان فانی داشت. زئوس تصمیم گرفت به آفرودیت طعم داروی خود را بچشد و آفرودیت را عاشق مردی فانی کرد و او را به عنوان یک خدا در نظر او نشان داد.
ندوخت غنچه گل کیسه بر وفای بهار بچشم بسته همه کار و بار عالم دید
خوب چو طاوسی و بچشم تعشق ما نگرانیم حسن جلوه گرت را
او در دو فصل حضورش در این تیم توانست طعم شیرین قهرمانی در لیگ برتر فوتسال زنان ایران را بچشد تا شروعی درخشان را در عرصه فوتسال به مانند فوتبال رقم بزند.
بچشم دوستان اندر تو نوری بچشم دشمنان اندر تو خاری