معنی کلمه شعوری در لغت نامه دهخدا
1- پندنامه ترکی منظوم ، که ترجمه پندنامه شیخ عطار است. 2- دیوان شعر. 3- فرهنگ ، که لغت فارسی به ترکی است در دو جلد و به فرهنگ شعوری ( یا لسان العجم ) مشهور است ( چ 1155 هَ. ق. ).وی به سال 1105 هَ. ق. درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 2ص 330 ) ( از لسان العجم ). و او راست : دستورالعمل ، در استعارات و اصطلاحات و ضروب و امثال و نادرات فارسی. ( یادداشت مؤلف ).
شعوری. [ ش ُ ] ( اِخ ) نیشابوری. از گویندگان قرن دهم هجری و از نیشابور بود و اغلب در مشهد اقامت میکرد. صاحب ذوق و خوش طبع است. ابیات زیر از اوست :
آرزوی ما جمال خوبرویی بیش نیست
قسمت ما از جمالش آرزویی بیش نیست.
شعوری چون روم از بیخودی ناخوانده در بزمش
پی رفع جمالت همزبان من که خواهد شد.( از مجمع الخواص ص 269 ) ( از فرهنگ سخنوران ).