دانا

دانا

معنی کلمه دانا در لغت نامه دهخدا

دانا. ( نف ) صفت فاعلی دائمی از دانستن. داننده. مقابل نادان. مقابل کانا. مقابل جاهل. کندا. عالم.علیم. ( منتهی الارب ). علاّم. ( السامی ) ( مهذب الاسماء ).شاعر. فطن [ ف َ / ف ِ ]. کاتب. نطاسی. نطس [ ن َ طِ / ن َ طْ / ن َ طُ ]. عارف. عریف. طَبن. شفن [ ش ِ ف ِ / ش َ ف َ ]. ناخع. طَب . مُعَتَّه. طَبیب. مشهر. ( منتهی الارب ). پژوهنده. فرساد. ( برهان ). داناج ( معرّب دانا ). دانشمند. ( منتهی الارب ). فقیه. ( منتهی الارب ) ( دهار ). فَقِه. ( منتهی الارب ). اریب. دانشی. حکیم. صاحب آنندراج آرد: دانا، گوئیا اسم جنس است و لهذا اطلاق آن بر جمع و مفرد هر دو صحیح است خواجه نظامی گوید:
ز دانا یکی مرد مردم شناس...
یعنی از جماعة مردم دانا و اگر گفته شود که اجناس اسماء می باشند مثل زر و نقره و جو و گندم و مردم و اشتر و اسپ و فیل و اوصاف را بطریق جنس استعمال نمیکنند مگر آنکه بطریق وصف تابع اسمی بیاید چنانکه گفته شود که از مردم دانا در این کس ندیدم پس میگوئیم که گاهی موصوف را ترک کرده بر صفت قناعت میکنند چنانکه ممزوج گویند و می ممزوج اراده نمایند... و بر این تقدیر مراد از دانا مردم دانا باشد. ( آنندراج ) :
زه دانا را گویند که داند گفت
هیچ نادان را داننده نگوید زه.رودکی.اگر علم را نیستی فضل بر
بسختی نخستی خردمند خر
بدان کوش تا زود دانا شوی
چو دانا شوی زود والا شوی.ابوشکور.بشاه ددان کلته روباه گفت
که دانا زد این داستان در نهفت.ابوشکور.ز دانا شنیدم که پیمان شکن
زن جاف جافست ، بل کم ز زن.ابوشکور.ز دانا سپهبد، زریر سوار
ز جاماسب و از پوزش اسفندیاردقیقی.توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بودفردوسی.نخست آفرین کرد بر کردگار
توانا و دانا و پروردگار.فردوسی.سپاس خداوند دانا کنم
روان و خرد را توانا کنم.فردوسی.چو دانا ترا دشمن جان بود
به از دوست مردی که نادان بود.فردوسی.مردم دانا نباشد دوست او یکروز بیش
هرکسی انگشت خود یکره کند در زولفین.منوچهری.مرا مردمان حکیم و دانا و خردمند روزگار میگویند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 340 ). ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیزدریغ نداشتی تا دانا شدیم. ( تاریخ بیهقی ص 328 ). و علم داشتم باینکه او داناست به مصلحتهای کسی که در بیعت اوست. ( تاریخ بیهقی ص 315 ).

معنی کلمه دانا در فرهنگ معین

[ په . ] (ص فا. ) عالم ، دانشمند. ج . دانایان .

معنی کلمه دانا در فرهنگ عمید

داننده، آگاه، عالم: توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد / ز دانش دل پیر برنا بُوَد (فردوسی: ۱/۴ )، چو دانا تو را دشمن جان بُوَد / بِه از دوست مردی که نادان بُوَد (فردوسی: ۷/۱۸۰ ).

معنی کلمه دانا در فرهنگ فارسی

داننده، آگاه، عالم، مقابل نادان، هوشیاری
( صفت ) ۱ - آنکه چیزی داند داننده . ۲ - عالم باعلم با معرفت . جمع دانایان دانایان . ۳ - از نامهای خدای تعالی علیم .
نام شهری ب آسیای صغیر در بیست و پنج فرسنگی بعهد اردشیر دوم پادشاه هخامنشی

معنی کلمه دانا در فرهنگ اسم ها

اسم: دانا (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: dānā) (فارسی: دانا) (انگلیسی: dana)
معنی: داننده، آگاه، عالم، دانشمند، از نام های پروردگار، دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، علیم

معنی کلمه دانا در دانشنامه عمومی

دانا (خواننده کره جنوبی). دانا ( به انگلیسی: Dana ) ( زاده ۱۷ ژوئیه ۱۹۸۶ ) خواننده، بازیگر اهل کره جنوبی است.
او عضو گروه د گریس است.

معنی کلمه دانا در ویکی واژه

saggio
عالم، دانشمند.
دانایان.

جملاتی از کاربرد کلمه دانا

دانا که داشت آگهی از فسحت چمن شکر خدای گفت که مرغ از قفس برست
او بدیده حقّ عیان اندر جهان او بحقّ دانا و بینا بی گمان
گزارش المسعودی با نوشته‌های تاریخ‌دانان این عصر - که از وجود آتشکده در شهرهای ایرانی خبر داده‌اند - تأیید می‌شود.
مولف کتاب گوید: پدرم که خاکش نیکو باد بسا که اشعارش را بر من فرو می خواند. شعر زیر از همان هاست: بدانان که نزدیک اند، بپیوند و دورتران را بگذار.
عقل کو لاف افادت می زند در حل و عقد استفادت می کند از خاطر دانای من
از عطای همتش بی نعمتان منعم شدند وز رسوم دولتش بی دانشان دانا شدند
اگر عاقل به از نادان و گر دانا به از شیدا شدم با عقل و دانایی غلام عشق و شیدایی
غُمر و دانا درین ره و منزل هیچ ناکرده ذره‌ای حاصل
پدر ایگور علاوه بر صدای زیبا صاحب مجموعه‌ای عظیم از کتاب‌ها و نت نوشتهای با ارزش بود. مضاف بر این که رفت‌وآمد با موسیقیدانانی مانند کورساکف، موسورگسکی و بورودین سبب شد که ایگور در محیطی سرشار از موسیقی و هنر بزرگ شود.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال آدانااسپور اشاره کرد.
خورشید پیشت چون شفق ای برده از شاهان سبق ای دیدهٔ بینا به‌حق‌، وی سینهٔ دانا بیا
دانالد اوکانر برندهٔ جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی شد.
قارابگیان رهبر ارکستر مجلسی جمهوری ارمنستان نیز بود. اجراهای ارکستر مجلسی قارابگیان را می‌توان گویاترین اجراهایی دانست که از موسیقی دانان ارمنی و کلاسیک جهان انجام پذیرفته‌است.
کانون این رویکرد جدید در اقتصاد کلان، اقتصاددانان دانشگاه کارنگی ملون، دانشگاه شیکاگو، دانشگاه مینه‌سوتا و دانشگاه روچستر بودند. این جریان فکری،به این دلیل "مکتب آب شیرین" نامیده شده‌است که پیتسبرگ، شیکاگو، روچستر، و مینیاپولیس در نزدیکی دریاچه‌های بزرگ آمریکای شمالی واقع شده‌اند.
نباید که خواهد ز ما باژ و گنج دریغ آیدش جان دانا به رنج
دین و دل دانایی سد ره عشق آمد ای آدم فردوسی بگریز ز شیطان‌ها