خنازیر

معنی کلمه خنازیر در لغت نامه دهخدا

خنازیر. [ خ َ ] ( ع اِ ) ج ِ خنزیر. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || آماس غده ای شکل که در گلو پدیدار گردد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). دژپه. ( از ناظم الاطباء ). خوکک. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). نام مرضی است از نوع سل که در گردن ظاهر شود، اورام صغار سخت برنگ تن که برگردن و غیر آن پدید آید، اشیاء غددی در بغل و کشاله ٔران و زیر گلو. ( یادداشت بخط مؤلف ): آماسی است که از گوشت جدا باشد و از پوست جدا نباشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) : باب ششم : اندر آماسها که آن را بتازی خنازیر گویند این علت را بپارسی خوک گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به کشاف اصطلاحات فنون شود.

معنی کلمه خنازیر در فرهنگ معین

(خَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خنزیر. ۱ - خوک ها. ۲ - غده های سختی که در زیر گلو و گردن به وجود می آید.

معنی کلمه خنازیر در فرهنگ عمید

عارضۀ ایجاد شدن غده های سخت در گردن و زیر گلو که گاهی تبدیل به زخم و جراحت می گردد و از آن ها چرک می آید، سل غدد لنفاوی.

معنی کلمه خنازیر در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خنزیر . ۱ - خوکها . ۲ - غده های سختی که در زیر گلو ایجاد شود و زخم و جراحت تولید کند .

معنی کلمه خنازیر در دانشنامه آزاد فارسی

خِنازیر (scrofula)
سل غدد لنفی، مخصوصاً غدد لنفاوی گردن. با بزرگ شدن غدد لنفاوی، تشکیل آبسه، و ایجاد جوشگاه مشخص می شود. بیشتر در اطفال و بالغان جوان دیده می شود و در کشورهای پیشرفته شایع نیست. درمان آن تجویز داروست.

معنی کلمه خنازیر در ویکی واژه

جِ خنزیر.
خوک‌ها.
غده‌های سختی که در زیر گلو و گردن به وجود می‌آید.

جملاتی از کاربرد کلمه خنازیر

و مصطفی (ص) گفت: «و الّذی نفسی بیده لیخرجنّ ناس من امّتی من قبورهم فی صورة القردة و الخنازیر بما داهنوا اهل المعاصی و هم یستطیعون».
هنوز لحمِ خنازیر خوردن اولاتر بر آن که تن به طعام یتیم پرورده ست
رجعنا الی القصة روزی از روزها آن قوم که اهل صلاح بودند از خانه‌های خویش بیرون آمدند و ایشان که اهل فساد بودند از جانب خویش دروازه باز ننهاده بودند، و نیز حس و حرکت و آواز قوم که هر روز می‌شنیدند آن روز نشنیدند. مردی بر سر دیوار کردند نگرست دریشان، همه کپیان را دید که در یکدیگر می‌افتادند. گفته‌اند در تفسیر که هر چه جوانان بودند کپیان گشتند و هر چه پیران بودند خنازیر شدند. سه روز بر آن صفت بودند و پس از آن هیچ نماندند. عبد اللَّه مسعود گفت از مصطفی پرسیدم که این کپیان و خوگان از نسل جهودان‌اند.
وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ قردة از جهودان است و خنازیر از ترسایان، قردة از صیادان شنبه‌اند به ایله، و خنازیر از مکذبانند بمائده، و عَبَدَ الطَّاغُوتَ پرستندگان گوساله‌اند. طاغوت اینجا عجل است. حمزه تنها وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ خواند بضمّ با، و طاغوت بخفض بر سبیل اضافت. و عبد بر مثال حذر و فطن بناء مبالغت است بر معنی عابد، یعنی: ذهب فی عبادة الطّاغوت کلّ مذهب. باقی قرّاء عبد بفتح با و دال خوانند، و طاغوت بنصب، و معطوفست بر ما تقدّم، یعنی: مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ و عَبَدَ الطَّاغُوتَ. أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً ای مکانة و منزلة، وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ ای عن قصد السبیل طریق الهدی.
و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «انّ اولاد الزّنا یحشرون یوم القیامة فی صورة القردة و الخنازیر».
مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی‌ أَدْبارِها طمس آنست که چشم و بینی و دهن و حاجب همه از آن محو کنند، و رویها همچون پایهای شتر کنند، و همچون قفاهای ایشان کنند. أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ ای نجعلهم قردة و خنازیر کما فعلنا بأوائلهم. اگر کسی پرسد چون که ایشان را بیم داد بعقوبت طمس اگر ایمان نیارند، پس ایمان نیاوردند و عقوبت طمس بر ایشان هم نرفت؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی‌ مَکانَتِهِمْ قرأ ابو بکر: علی مکاناتهم یعنی: لو نشاء جعلناهم قردة و خنازیر فی منازلهم اگر خواهیم ایشان را صورت گردانیم با کپیان و خوکان تا بر جای خویش بر منزل خویش می‌باشند. و قیل لو نشاء لجعلناهم حجارة علی المکان، ای ساعتئذ لا یستطیعون الذهاب و لا الرجوع، و المکان و المکانة واحد.
و قیل نُنْشِئَکُمْ فِی ما لا تَعْلَمُونَ‌ ای ان اردنا ان نجعل منکم القردة و الخنازیر لم نسبق و لا فاتنا ذلک. و قیل معناه نحن قادرون علی احیائکم و انشائکم ثانیا و ان کنتم لا تعلمون النشأة الثانیة فلقد علمتم النشأة الاولی کیف کانت فی بطون الامهات نطفة ثم علقة ثم مضغة الی تمام الخلقة و لیست الأخری کذلک فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ فتعلمون انی قادر علی اعادتکم کما قدرت علی ابدائکم و قیل النشأة الاولی خلق آدم من طین.
اشرفیه خنازیر (به عربی: الأشرفیة خنازیر) یک روستا در سوریه است که در ناحیه عوج واقع شده‌است. اشرفیه خنازیر ۳۹۷ نفر جمعیت دارد.
خنازیر، آنجا گله در گله چو اندر منی گوسفندان یله
عیسی دانست که ایشان در کدام خانه‌اند. گفت: پس درین خانه که‌اند؟ پدران گفتند: «خنازیر» عیسی گفت «کذلک یکونون» همچنین باشند! پس پدران چون ایشان بازدیدند، همه خنازیر بودند، چنان که خود گفته بودند. پس این قصه در بنی اسرائیل آشکارا شد، همه قصد عیسی کردند، مادر عیسی وی را بر گرفت و بر مرکوبی نشاند و از آن دشمنان بگریختند و بمصر شدند.