خرگوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری تربت جام. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری ، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه وتریاک و زیره سبز و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). خرگوشی. [خ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به خرگوش که نام کوچه ای است به نیشابور. ( از انساب سمعانی ). رجوع به خرجوشی شود. خرگوشی. [ خ َ ] ( اِخ ) عبدالملک بن ابی عثمان نیشابوری خرگوشی ، مکنی به ابوسعید ( خرجوشی ). از فقیهان بود و بسال 408 هَ. ق. درگذشت و او را «تهذیب الاسرار فی طبقات الاخبار» است. رجوع به خرجوشی شود.
معنی کلمه خرگوشی در فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به خرگوش خواب خرگوشی . عبدالملک بن ابی عثمان نیشابوری خرگوشی که نام کوچه ایست به نیشابور .
معنی کلمه خرگوشی در دانشنامه عمومی
خرگوشی (سیریک). خرگوشی یا کرگوشکی، روستایی در دهستان بیابان بخش مرکزی شهرستان سیریک در استان هرمزگان ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا معادل با ۹۵۹ نفر ( ۲۴۶ خانوار ) بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه خرگوشی
خصم از روباه بازی بشکند چون پشت شیر من چرا از روی غفلت خواب خرگوشی کنم
نحس خرگوشی که باشد شیرجو زیرکی و عقل و چالاکیت کو
اینک ز بیم گشته چو خرگوشی کز دور بنگرد سک «ترنو» را
چونک خرگوشی برد شیری به چاه چون نیارد روبهی خر تا گیاه
این بدان ماند که خرگوشی بگفت من رسول ماهم و با ماه جفت
یوشی با موهای خرگوشی، همکلاسی و دوست ناگاتورو است. او معمولاً همیشه همراه با گامو دیده میشود و با هر نقشهای که در ذهن دارد همراه میشود.جلد ۵
اسب نژاد کاسپین دارای کپل کشیده و مورب است. فاصله قابل توجهی بین زانو با رأس استخوان خرگوشی دارد.
رفت و از آخر نکرد او هیچ یاد خواب خرگوشی بدان صوفی بداد
برد خرگوشیش از ره کای فلان در تگ چاهست آن شیر ژیان
به واسطه اینکه منشأ اسبهای کاسپین از مناطق کوهستانی بودهاست، مفصل خرگوشی اسب کاسپین دارای زاویه تندتری در مقایسه با اسبهای دشت و مناطق هموار است.
تو از فسانه غفلت به خواب خرگوشی وگرنه دامن دشت از شکار خالی نیست
گفت تایید خدا بد ای مهان ورنه خرگوشی که باشد در جهان
بیان ثعلبی راند هم از تفسیر خرگوشی نماید شیر انسی زاد عز الدین بوعمران