شانزدهم

معنی کلمه شانزدهم در لغت نامه دهخدا

شانزدهم. [ دَ هَُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه شانزده واقع شده باشد. || یک حصه از شانزده حصه چیزی. ( فرهنگ نظام ). رجوع به شانزده یک شود.

معنی کلمه شانزدهم در فرهنگ عمید

ویژگی آن که یا آنچه در مرتبۀ شانزده واقع شده باشد.

معنی کلمه شانزدهم در فرهنگ فارسی

( صفت ) چیزی که در مرتبه شانزده است .

جملاتی از کاربرد کلمه شانزدهم

باب شانزدهم اندر آیین گرمابه رفتن و شرایط آن
روز شنبه شانزدهم شعبان امیر، رضی اللّه عنه، بشکار پره‌ رفت. و پیش بیک هفته کسان رفته بودند فراز آوردن حشر را از بهر نخجیر راندن، و رانده بودند و بسیار نخجیر آمده؛ و شکاری سخت نیکو برفت. و امیر بباغ محمودی بازآمد دو روز مانده از شعبان، و صاحب دیوان خراسان بوالفضل سوری معتزّ از نشابور در رسید و پیش آمد بخدمت و هزار دینار نشابوری نثار کرد و عقدی گوهر سخت گرانمایه پیش امیر نهاد. و امیر از باغ محمودی بکوشک کهن پدر بازآمد بشهر روز شنبه.
قتل لوی شانزدهم نادر است قصهٔ نو آریم که‌ نو خوشتر است
و سحرگاه پیلان تیزتر براندند و من جدا ماندم و فرود آمدم، و از دور آتش لشکرگاه دیدم. و چاشتگاه فراخ‌ بحصار کرد رسیدم. و ترکمانان بر اثر آنجا آمده بودند، و بحیلتها آب بر کرد را گذارده کردم‌ . امیر را یافتم سوی مرو رفته. با قومی آشنا بماندم و بسیار بلاها و محنتها بروی ما رسید. پیاده با تنی چند از یاران بقصبه‌ غرجستان رسیدم روز آدینه شانزدهم ماه رمضان. امیر چون آنجا رسیده بود، مقام کرد دو روز تا کسانی که در رسیدنی‌اند دررسند. من نزدیک بو سهل زوزنی رفتم بشهر، او را یافتم کار راه میساخت. مرا گرم پرسید، و چند تن از آن من‌ رسیده بودند همه پیاده و چیزی بخریدند و با وی بخوردیم و بلشکرگاه آمدیم. و در همه لشکرگاه سه خر- پشته‌ دیدم یکی سلطان را و دیگر امیر مودود را و سه دیگر احمد عبد الصّمد را؛ و دیگران سایه‌بانها داشتند از کرباس، و ما خودلت انبان‌ بودیم.
عمره جعرانه. به چهارفرسنگی مکه از جانب شمال جایی است آن را جعرانه گویند مصطفی صلی الله علیه و سلم آن جا بوده است با لشکری. شانزدهم ذی القعده از آن جا احرام گرفته است و به مکه آمده و عمره کرده. و آن جا دو چاه است یکی را بئر الرسول گویند و یکی را بئر علی بی ابی طالب صلوات الله علیهما و هر دو چاه را آب تمام خوش باشد و میان هردو چاه ده گز باشد و آن سنت برجا دارند و بدان موسم آن عمره بکنند. و نزدیک آن چاه‌ها کوه پاره ای است که بدان موضع گوها در سنگ افتاده است همچو کاسه ها. گویند پیغمبر علیه الصلوة و السلام به دست خود در آن گوها آرد سرشته است. خلق که آن جا روند در آن گوها آرد سرشند با آب آن چاه ها، و همان جا درختان بسیاری است هیزم بکنند و نان پزند و به تبرک به ولایت‌ها برند، و همان جا کوه پاره ای بلند است که گویند بلال حبشی بر آن جا بانگ نماز گفته است. مردم بر آن جا روند و بانگ نماز گویند و در آن وقت که من آن جا رفتم غلبه ای بود که زیادت از هزار شتر عماری در آن جا بود تا به دیگر چه رسد. و از مصر تا مکه بدین راه که این نوبت آمدم سیصد فرسنگ بود و از مکه تا یمن دوازده سنگ است در دو فرسنگ، در آن دشت مسجدی بوده است که ابراهیم علیه السلام کرده است و این ساعت منبری خواب از خشت مانده است و چون وقت نماز پیشین شود خطیب بر آن جا رود و خطبه جاری کند پس بانگ نماز بگویند و دو رکعت نماز به جماعت به رسم مسافران بکنند و همه در آن وقت قامتی نماز بگویند و دو رکعت دیگر نماز به جماعت بکنند. پس خطیب بر شتر نشیند و سوی مشرق بروند به یک فرسنگی آن جا کوهی خرد سنگین است که آن را جبل الرحمة گویند بر آن جا بایستند و دعا کنند تا آن وقت که آفتاب فرو رود. و پسر شاددل که امیر عدن بود آب آورده بود از جای دور و مال بسیار بر آن خرج کرده و آب را از آن کوه آورده و به دشت عرفات برده و آن جا حوض‌ها ساخته که در ایام حج پر آب کنند تا حاج را آب باشد. و هم این شاددل بر سر جبل الرحمة چهارطاقی ساخته عظیم که روز و شب عرفات بر گنبد آن خانه چراغ‌ها و شمع های بسیار نهند که از دو فرسنگ بتوان دید، چنین گفتند که امیر مکه از او هزار دینار بستید که اجازت داد تا آن خانه بساخت.
قول شانزدهم: اندر مبدع حق- سبحانه – ومبدع.
ازدواج همجنس‌ها در ایلینوی از ۱ ژوئن ۲۰۱۴ انجام می‌شود. ایلینوی شانزدهمین ایالت آمریکا بود که ازدواج همجنس‌ها را قانونی اعلام کرد.
وی در مجلس شانزدهم نمایندگان افغانستان عضو کمیسیون اقتصاد ملی بود.
افغانستان در بازی‌های آسیایی تهران که از دهم تا بیست و پنجم شهریور ۱۳۵۳ (یکم تا شانزدهم سپتامبر ۱۹۷۴) در تهران پایتخت ایران برگزار شد شرکت کرد. ورزشکاران افغانستان در پایان مسابقات با کسب یک مدال برنز در جدول مدال ها در رتبه ۱۹ قرار گرفتند.
بیست و ششم محرم از شمیران برفتم، چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد بگذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه (۴٣٨) به شهر تبریز رسیدم، و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود، و آن شهر قصبه آذربایجان است، شهری آبادان.
شانزدهم عقل است باید که بتصرف عقل حرکات او مضبوط باشد تا حرکتی بر خلاف رضای شیخ و فرمان او و روش او ازو در وجود نیاید که جمله رنج و روزگار او در سرکوب خاطر و رد ولایت او شود.