ساختارگرایی
معنی کلمه ساختارگرایی در دانشنامه عمومی
ساختارگراییِ فرانسوی به رغم آن که با فرمالیسم روسی و شاخه های فرعی آن نظیر مکتب پراگ و ساختارگراییِ لهستانی پیوند تنگاتنگی دارد، به واسطهٔ تنوع خود و توانِ میان رشته ای اش، از آن ها متمایز است. ساختارگرایی به منزلهٔ مرحله ای فراسوی انسان گرایی و پدیدارشناسی، به بررسی روابط درونی ای می پردازد که زبان و نیز تمامیِ نظام های نمادین یا گفتمانی را می سازند.
ساختارگرایی، نخست با مطالعهٔ ساختار زبان آغاز شد. اما بعداً توسعه یافت و با دربرگرفتن موضوعات انسان شناختی و اسطوره ای، رشد و گسترش یافت. ساختارگرایان به این نتیجه دست یافتند که زبان یک ساختمان اجتماعی است؛ و هر فرهنگ، برای رسیدن به ساختارهای معنایی، روایت ها یا متن ها را وسیع و متحول می کند؛ و بدین شیوه، مردم می توانند تجارب خود را سامان دهند و معنا ببخشند. ساختارگراییِ قرن بیستم به معنای دقیق آن با مجموعه ای از درس گفتارهای زبان شناس سوییسی، فردینان دوسوسور، در دانشگاه ژنو آغاز شد؛ درس گفتارهایی که پس از مرگ او، بر اساس یادداشت هایی که از آن ها تهیه شده بود، با عنوان دورهٔ زبان شناسی عمومی ( ۱۹۱۶ ) منتشر شد. ۱۲
ساختارگرایی به دنبال راهی است برای شرح و گزارش پیوند درونی ای که از طریق آن معنایی در یک فرهنگ ساخته می شود. کاربرد دوم آن که به تازگی دیده شده است در فلسفهٔ ریاضی می باشد. بر پایهٔ اندیشهٔ ساختارگرا معنا در یک فرهنگ از راه پدیده ها و کارکردهای گوناگونی که سامانهٔ معنایی را می سازند، بارها پدیدار می شود. ساختارگرایی می تواند به پژوهش در ساختارهای نشانه مندی مانند آیین های پرستش، بازی ها، نوشتارهای ادبی و غیرِادبی، رسانه ها و هر چه که در آن معنایی از درون فرهنگی بدست آید، بپردازد و ساختار آن را بررسی نماید.
ساختارگرایی (معماری). ساختارگرایی نام جنبشی در معماری و شهرسازی است که در حدود اواسط قرن بیستم میلادی اتفاق افتاد. این جنبش، واکنشی به عملکردگرایی کنگره بین المللی معماری مدرن که به بیانی تهی از زندگی از برنامه ریزی شهری انجامیده بود که هویت باشندگان و ساکنین و فرم های شهری را نادیده می گرفت.
ساختارگرایی در معنای عام یک مکتب فکری است که در مکان ها و زمان ها و رشته ها و زمینه های مختلف ظهور و بروز یافته است. ساختارگرایی را می توان در زبان شناسی، انسان شناسی، فلسفه و هنر یافت. در ابتدای مقاله و نوشتار عمومی ساختار گرایی تعاریف زیر آمده است: «ساختار گرایی یک پارادایم نظری است که عناصر فرهنگ را برجسته می کند و باید در ارتباط با یک نظام در برگیرنده بزرگتر دیده شود. » سیمون بلک برن نیز متناوباً به طور مختصر بیان داشته است که، «ساختار گرایی اعتقادی است مبتنی بر این که پدیده زندگی انسان پدیده ای معلوم و مفهوم نیست مگر در روابط متقابل آنها. این روابط ساختاری را شکل می دهند، و در پس گوناگونی های محلی پدیده های ظاهری قوانین دائمی از فرهنگ انتزاعی در جریان است».
در اروپا، ساختار گرایی به عنوان جنبشی موازی با پست مدرنیسم آمریکایی در نظر گرفته می شود. نخستین بیانات و تفاسیر از هر دو جنبش در دهه ۱۹۶۰ میلادی فرصت بروز یافت. در خلال نشست ها و کتاب هایی از نویسندگانی همچون چارلز جنکس، رابرت ونچوری و دنیس اسکات براون معماری پست مدرن برا ده ها سال در تمامی دنیا موفق بود. در حالی که دغدغه اصلی پست مدرنیسم سبک معماری، بسیاری از جنبه ها و نمودهای معماری و برنامه ریزی شهری در جنبش ساختار گرایی مورد توجه و بحث بود.
در تقابل با جنبش پست مردن، ساختارگرایی بسیار آهسته تر و توسعه یافته است و کمتر مورد توجه بوده است. مبانی نظری ساختارگرایی در اروپا، ژاپن، آمریکا و کانادا توسعه یافت. در سال ۲۰۱۱ میلادی تعریفی بسیط و جامع از فعالیت های ساختارگرایی در کتابی تحت عنوان بارگذاری مجدد ساختارگرایی انتشار یافت. Inدر این کتاب بسیار عظیم و قطور، مقاله هایی از ۴۷ نویسنده بین المللی دربارهٔ جنبه های فلسفی، تاریخی، هنری و دیگر موارد مربوط سخن رفت. selecting روند انتخاب این مقاله ها که دیدگاه های متفاوتی را دارا بودند، همچنین بررسی میزان اهمیت هرکدام، به زمان زیادی نیاز داشتتا تصویری صریح و واضح از ساختار گرایی به دست دهد. مواردی که در ادامه همین مقاله به شرح آن پرداخته می شود بر اساس کتاب پیشگفته، بارگذاری مجدد ساختار گرایی، پایه گذاری گشته است.
معنی کلمه ساختارگرایی در دانشنامه آزاد فارسی
جنبشی فلسفی در قرن ۲۰، در حوزه هایی همچون زبان شناسی، انسان شناسی، و نقد ادبی نفوذ داشته است. ساختارگرایان، با الهام از آثار فردینان دوسوسور، زبان شناس سوئیسی، عقیده دارند که موضوع ها را باید به مثابۀ نظام های روابط تجزیه وتحلیل کرد نه به مثابۀ موجوداتی صریح و مشخص. دوسوسور استدلال می کرد که زبان نظامی از نشانه های اختیاری است، یعنی هیچ رابطه ای ذاتی میان «دال» (صدا یا نشانه) و «مدلول» (مفهومی که صدا یا نشانه بر آن دلالت می کند) نیست. به همین علت هریک از واژه های زبان را فقط برحسب تفاوتی می توان تعریف کرد که با سایر واژه ها دارد. آموزه های دوسوسور را بعدها رومن یاکوبسن(۱۸۹۶ـ۱۹۸۲) و مکتب زبان شناسی پراگ دنبال کردند، و کلود لوی استروس، انسان شناس فرانسوی، برپایۀ آن ها یک روش شناسی عمومی برای علوم اجتماعی تدوین کرد. رولان بارت، نویسندۀ فرانسوی، نیز عقاید مربوط به ساختارگرایی را در نقد ادبی به کار برد، و استدلال می کرد که منتقد باید بتواند ساختارهای درون یک متن را مشخص و به این ترتیب معانی ممکن آن ها را، مستقل از هرگونه استنادی به واقعیت، معیّن کند. این رویکرد در آثار بعدی بارت و عملاً در «ساختارشکنی» ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، حالتی افراطی به خود گرفت. در این جا متن به مثابۀ نوعی بازی «تمرکزباخته»ی ساختارها درنظر گرفته می شود که فاقد هرگونه معنای غایی تعیین پذیر است.
معنی کلمه ساختارگرایی در ویکی واژه
شیوة تجزیه و تحلیل زبان براساس توصیف ویژگیهای ساخت و نظام آن.
جملاتی از کاربرد کلمه ساختارگرایی
سازگاریگرایی دیدگاهی است که اکثر صفات موجودات زنده را محصولات سازگار انتخاب طبیعی میداند. گولد و لوونتین با ترویج دیدگاه ساختارگرایی (زیستشناسی) از تکامل، به دنبال تعدیل آن چیزی بودند که به عنوان تعصب انطباقگرایانه میدیدند.
او یکی از تاثیرگذارترین پیش کسوتان جنبش معماری ساختارگرایی بود.
با ترک آرت فروم در ۱۹۷۶، او با روزالیند کراوس ژورنال اکتبر را بنیان نهاد. اکتبر خوانندگان آمریکایی را با ایدههای پساساختارگرایی فرانسوی آشنا کرد که به واسطهٔ میشل فوکو و رولان بارت مشهور شده بود. نخستین جستارهای مایکلسون برای این ژورنال شامل نوشتههای بسیاری بر سرگئی آیزنشتاین و ژیگا ورتوف بود، همچنین ترجمههایی از نوشتههای ژرژ باتای. مایکلسون و کراوس در کنار ایو-آلن بوا، هال فاستر، بنجامین اچ.دی. بخلو، دنی هولیه، دیوید جوزلیت، کری لمبرت-بیتی، مینیون نیکسون، و مالکولم تروی در تحریریهٔ مجله ماندند.
میتوان چهار اصل اساسی ساختارگرایی را مشخص کرد:
آثار بودریار اغلب در راستای پستمدرنیسم و بهطور خاص پساساختارگرایی است.
اجماع ارتدکس در اواخر دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ خاتمه یافت، زیرا نقطه میانی مشترک با دیدگاههای رقیب دیگر جای خود را گرفت و با انواع گیج کننده از دیدگاههای رقیب جایگزین شد. این سومین «نسل» نظریه اجتماعی شامل رویکردهای الهام گرفته از پدیدارشناسی، نظریه انتقادی، روششناسی مردمی، کنش متقابل نمادین، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، و نظریههای نوشته شده در سنت هرمنوتیک و معمولی فلسفه زبان.
رد دوگانگی ذهن و بدن در ساختارگرایی فرانسوی یافت می شود، و موضعی است که عموماً فلسفۀ فرانسه پس از جنگ را مشخص می کند.عدم وجود یک نقطه ملاقات تجربی و قابل شناسایی بین ذهن غیر فیزیکی و بسط فیزیکی آن برای دوگانه انگاری مشکل ساز است و بسیاری از فیلسوفان ذهن مدرن معتقدند که ذهن چیزی جدا از بدن نیست.این رویکردها بلاخص تأثیرات ویژه ای در علوم، به ویژه در زمینههای زیستشناسی اجتماعی، علوم رایانه، روانشناسی تکاملی و علوم اعصاب داشته است.
نظریههای پساساختارگرایانه روابط بینالملل در دهه ۱۹۸۰ تحت تأثیر مطالعات پست مدرنیستی علوم سیاسی توسعه یافت. پساساختارگرایی به بررسی ساختارشکنی مفاهیمی همانند «قدرت» که بهطور سنتی در روابط بینالملل مسئله نبودند میپردازد. پساساختارگرایی همچنین در پی سنجش این موضوع است که چگونه ساختار این مفاهیم، روابط بینالملل را شکل میدهند. بررسی «روایت» نقش مهمی در تجزیه و تحلیل پساساختارگرایانه دارد، به عنوان مثال کارهای پساساختارگرایانه فمینیستی نقشی که زنان در جامعه جهانی بر عهده دارند و همچنین این نکته که چگونه آنها را در جنگ به عنوان «بی گناه» و «غیرنظامی» دانسته میشوند را مورد بررسی قرار دادهاست.