رجز

معنی کلمه رجز در لغت نامه دهخدا

رجز. [ رِ ] ( ع اِمص ) پلیدی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). قذر. ( اقرب الموارد ). رجس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || بت پرستی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پرستش اوثان. ( از اقرب الموارد ). || شرک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). یقال : یکشف اﷲ عنکم الرجز. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) طاعون. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || عذاب. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( ترجمان ترتیب عادل ص 51 ) ( آنندراج ) ( دهار ). قوله تعالی : رجزاً من السماء؛ ای العذاب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || وساوس شیطان : رجز الشیطان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سکالش دیو. ( دهار ). بت . ( ناظم الاطباء ).
رجز. [ رَ ] ( ع مص ) شعر رَجَز گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). شعر کوتاه گفتن. ( مصادراللغة زوزنی ). ارتجاز. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ). انشاد ارجوزة. ( از اقرب الموارد ). || رجز بکسی ؛ ارجوزه گفتن برای وی. ( ناظم الاطباء ). ارجوزه خواندن برای وی. ( منتهی الارب ). انشاد ارجوزه برای کسی. ( از اقرب الموارد ).
رجز. [ رَ ] ( ع اِمص ، اِ ) رِجْز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رِجْز در همه معانی اسمی و حاصل مصدری شود.
رجز. [ رَ ج َ ] ( ع اِ ) ( اصطلاح عروض ) بحری از نوزده بحر شعر که وزنش شش بار مستفعلن باشد. ( ناظم الاطباء ). نوعی از بحور شعر و وزن آن 6 بار مستفعلن است ، این بحر بسبب نزدیکی اجزاء و کسر حروف آن بدین نام نامیده شده است. و خلیل گمان کرده که آن شعر نیست بلکه فقط نصف کردن ابیات و اثلاث است. ( ازمنتهی الارب ). بیت شعر کوتاه. ( مهذب الاسماء ). بحری است از شعر. ( از اقرب الموارد ). بحری از نوزده بحر شعر که وزنش شش بار مستفعلن است ، و هشت بار نیز می آید،و چون در اول ارکان بحر رجز دو سبب خفیف است از این جهت بعد حرکتی سکونی واقع است ، بدین مناسبت این بحررا رجز نام کرده است ( از مرض شتر که حرکت کند و باز ساکن شود ). ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) :
بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی
که بانگ چنگ فروداشت عندلیب ِ رزی.منوچهری.شمس قیس رازی گوید:
اجزای آن چهار بار مستفعلن مستفعلن است و ازاحیفی که در این بحر افتد پنج است : خَبْن و طَی و قطع و اذالت و ترفیل ، و اجزایی که از این ازاحیف خیزد هفت است :

معنی کلمه رجز در فرهنگ معین

(رِ یا رُ ) [ ع . ] (اِمص . ) پلیدی ، بت - پرستی .
(رَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - شعری که به هنگام جنگ هر یک از طرفین در ستایش قوم و افتخارات خویش می خوانند. ۲ - یکی از بحرهای شعر که از تکرار سه یا چهار بار «مستفعلن » به دست می آید.

معنی کلمه رجز در فرهنگ عمید

۱. پلیدی.
۲. بت پرستی.
۳. (اسم ) عذاب.
۴. (اسم ) ذنب، گناه.
۱. در عروض، از بحور شعر که از تکرار سه یا چهاربار مستفعلن حاصل می شود.
۲. شعری که به هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خودستایی می خوانند.
۳. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه چهارگاه، ارجوزه

معنی کلمه رجز در فرهنگ فارسی

نام یکی ازبحورشعر، درمقام خودستایی ومفاخرت
( اسم ) ۱ - پلیدی . ۲ - بت پرستی .
رجز حاصل مصدر بمعنای رجز

معنی کلمه رجز در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به نوعی از شعر که با وزن خاصی که عموما در جنگ و مقام تفاخر و...سروده می شود رَجَز گویند.
این واژه به فتح راء و جیم و سکون راء خوانده می شود.( رَجَز)
معنای لغوی رَجَز
رَجَز نوعی شعر است.
اصطلاح رجز در شعر
رَجَز از نوزده بحر شعر است که وزنش وزن شش مستفعلن می‏باشد؛ لیکن مراد از آن در این جا شعری است که جنگجویان در میدان نبرد، در مقام بیان فخر و شرافت خود و اظهار شجاعت و برتری نسبت به دشمن می‏خواندند.
ابواب فقهی که از رَجَز بحث شده
...
[ویکی الکتاب] معنی رُّجْزَ: پلیدی - بُت - عذاب (اگر آن را به معنی عذاب بگیریم آنگاه در عبارت "رُّجْزَ فَـﭑهْجُرْ "منظور این است که از گناه و نافرمانی و پلیدی که مستوجب عذاب می شود دوری کن، رجس و رجز چیزی است که اگر با چیزی دیگر برخورد بکند باید از آن چیز صرفنظر نموده ، آن را دو...
معنی رِجْزَ: پلیدی - بُت - عذاب (اگر آن را به معنی عذاب بگیریم آنگاه در عبارت "رُّجْزَ فَـﭑهْجُرْ "منظور این است که از گناه و نافرمانی و پلیدی که مستوجب عذاب می شود دوری کن، رجس و رجز چیزی است که اگر با چیزی دیگر برخورد بکند باید از آن چیز صرفنظر نموده ، آن را دو...
معنی رِجْسٌ: پلیدی(رجس و رجز چیزی است که اگر با چیزی دیگر برخورد بکند باید از آن چیز صرفنظر نموده ، آن را دور انداخت .عذاب را نیز از این جهت رجس و رجز خوانده اند ، چون طبعا انسان از عذاب تنفر داشته و شخص معذب خود را از اشخاص ایمن از عذاب دور میسازد)
تکرار در قرآن: ۱۰(بار)

معنی کلمه رجز در ویکی واژه

پلیدی، بت - پرستی.
شعری که به هنگام جنگ هر یک از طرفین در ستایش قوم و افتخارات خویش می‌خوانند.
یکی از بحرهای شعر که از تکرار سه یا چهار بار «مستفعلن» به دست می‌آید.

جملاتی از کاربرد کلمه رجز

نگرجزخوب صد درصد نبینی که گر بدبین شوی جز بد نبینی
هَیثَم بن ربیع نُمیری شهرت‌یافته به ابوحَیّه نَمَری (؟ -۸۲۴م) شاعر رجز-سرای عرب در سدهٔ دوم هجری بود. پس از درگذشت همسرش، احوالش دگرگون شد و با قیس بن ملوح مقایسه می‌شود. فنون شعری‌اش مدیح، رثا، نسیب، غزل و حکمت بوده‌است.
در ۱۸۴۱ آلبرت به مدت دو سال دریک سفر خارجی به کار در کتابفروشی‌های مختلف در لایپزیگ، وین و پیست پرداخت. در بازگشت به سوئد، به چاپ داستان‌های ادبی در قالب عنوان‌ها معروف که درجزوات هفتگی عاقبت اروپا، یک کتابخانه رمان جدید منتشر شده بود پرداخت و موفق شد با لاش یو هان هیرتا … در رقابت با نویسندگان خارجی شناخته شده، بپردازد.
بگفت این وزی پهنه توسن براند به تازی زبان این رجز باز خواند
چو دست عشق او گیرد کمان حکم در قبضه نه مردی گر برو داری که برجز تو رسد تیرش
با چنین فرّو شکوه و با چنین آئین و رسم شد وزارت بر تو فرض عین و برجز تو حرام
در ۲۹ سالگی بود که نقشی را در فیلم هیچ‌وقت کم نرو به او دادند. فرانک سیناترا که در آن فیلم حضور داشت، در استیو جوان موفقیت‌های آینده‌اش را دیده بود. نقش استیو در این فیلم بسیار مورد تحسین قرار گرفت. جان استرجز که کارگردانی این فیلم را بر عهده داشت تصمیم گرفت در فیلم دیگرش نیز از استیو استفاده کند و «کلاً دوربین را به او بدهد». این فیلم با نام هفت دلاور تولید شد. این فیلم یکی از اولین فیلم‌های بزرگ استیو مک‌کوئین است که در آن با بازیگران مشهوری همچون یول برینر، چارلز برانسون و جیمز کابرن هم‌بازی بود.
بحر: اولی: رجز مثمن سالم- دومی: بسیط – سومی: متدارک
نام‌ها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شده است که برخی از آن‌ها بیانگر ویژگی‌های شخصی او و برخی مشتق‌شده از قسمت‌های خاصی از زندگی اوست. مادرش فاطمه او را پس از تولد، حیدر (شیر) نامید؛ علی در یکی از رجزهای خود در جنگ خیبر به این مطلب اشاره می‌کند؛ اما ابوطالب نام فرزندش را علی انتخاب می‌کند.
عبدالصمد بن مُعَذِّل با کنیهٔ ابوالقاسم (؟ - ۸۵۳م) شاعر عراقی در دورهٔ اول عباسی بود. او را شاعری فصیح، ظریف، شتاب‌گو در شعر، رجز و قصیده‌سرا، مشهور به مقطعات ذکر کرده‌اند که از برجستگان شعر نوگرایی در دورهٔ اول عباسی بوده‌است اما در پسِ شهرت ابوتمام، پنهان ماند. در طبیعت‌گرایی نیز پیشرو بوده‌است.
سفرجزیره به جزیره به معنی عبور از اقیانوس با چندین سفر کوتاه از طریق جزیره‌های آن است. در برابر آن، رسیدن به مقصد، تنها با یک سفر مستقیم است.
کشید تیغ و، رجز خواند و، حمله کرد چو شیر ز هم سپاه عدو را درید چون کرباس
سواره عقل ز هر جانبی رجز می‌خواند چنان که رسم عرب هست و عادت شجعان
چو شیر بچه یزدان میان میدان شد عنان کشید و به آن قوم دون رجز خوان شد
وی در نبرد کربلا چنین رجز خوانده‌است: