دنگ
معنی کلمه دنگ در لغت نامه دهخدا

دنگ

معنی کلمه دنگ در لغت نامه دهخدا

دنگ. [ دَ ] ( اِ صوت ) صدایی که از بر هم خوردن دو سنگ یا دو چوب برآید. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از غیاث ) ( برهان ). آواز افتادن چیزی سخت بر زمین و یا حکایت صوت خوردن دو چیز صلب به یکدیگر. درینگ : دنگ دنگ ساعت کلیسا. ( یادداشت مؤلف ) :
در جهان دیوانه را دنگی بس است
خانه پرشیشه را سنگی بس است.زلالی خوانساری ( از آنندراج ).- دنگ دنگ ، دنگ و دنگ ؛ درنگ درنگ یا درنگ و زرنگ. حکایت مکرر صوت چیزی سخت که به چیز سخت دیگر اصابت کند چون ناقوس وجز آن.
- دنگ ( دنگی ) زدن توی گوش کسی ؛ ( اصطلاح عامیانه ) محکم نواختن چک و سیلی بر بناگوش کسی :
آمدم در خانه تان با تفنگ دوشم
شوهر بدعنقت دنگی زد تو گوشم.( از یادداشت مؤلف ). || شور و هوی قلندران. ( غیاث ). || ( اِ ) آلتی است که با آن برنج کوبند، چون یک سر او به هاون برنج رسد سر دیگرش بلند شود و همچنین بالعکس ، و چون به پا حرکت دهند پادنگ گویند، و برنج کوب را دنگی گویند. ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از غیاث ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). آلت کوبیدن برنج را به مناسب صوت این نام داده اند و از آن و آنچه را با پا بحرکت درآید پادنگ و آنچه را با آب حرکت کند آبدنگ گویند :
گر به سجده آدمی سرور شدی
دنگ هر رزاز پیغمبر شدی.مولوی.به کون نشست چو سر از سکندری برداشت
به چوب دنگ تو گفتی نشسته است کلیم.کلیم کاشانی ( از آنندراج ).
دنگ. [ دَ ] ( ص ) احمق و بیهوش. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بی خبر و ابله و نادان. ( ناظم الاطباء ). بی خبر و بی هوش و احمق. ( از برهان ).دیوانه و حیران و احمق و ابله. ( غیاث ). دیوانه و بیهوش. ( شرفنامه منیری ). گیج. هاج. سرگشته. مات. دند.( یادداشت مؤلف ). احمق. ( فرهنگ اوبهی ) :
زن کنیزک را پژولیده بدید
درهم و آشفته و دنگ و مَرید.مولوی.چون شدم نزدیک من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ.مولوی.ورنه ادهم وار سرگردان و دنگ
ملک را بر هم زدندی بی درنگ.مولوی.تا پری روی تو در دایره خط دیده
چون من از دایره بیرون شده دیوانه و دنگ.کلیم ( از آنندراج ).امارت بر سلیمان شد مقرر
وزارت برنجیب دنگ حیران.

معنی کلمه دنگ در فرهنگ معین

(دَ ) (ص . ) ابله ، کودن .
(دَ یا دِ ) (اِ. ) دستگاه قالی کوبی .

معنی کلمه دنگ در فرهنگ عمید

دستگاهی که با آن شلتوک را می کوبند تا برنج از پوست جدا شود، آلت شالی کوبی.
۱. [عامیانه] ابله، احمق، کودن: صد هزاران نام خوش را کرد ننگ / صد هزاران زیرکان را کرد دنگ (مولوی۱: ۷۸۱ ).
۲. [قدیمی] پریشان خاطر.
۳. (قید ) [قدیمی] با پریشان خاطری.
صدایی که از بر هم خوردن دو چیز بلند می شود، جرنگ، دنگ دنگ.
* دنگ وفنگ: [عامیانه، مجاز] دم ودستگاه، بیابرو، جاه وجلال.

معنی کلمه دنگ در فرهنگ فارسی

آلت شالی کوبی دستگاهی که با آن شلتوک رامیکوبند، ابله، احمق، کودن، فرومایه، دبنگ گویند
( اسم ) دستگاهی که بتوسط آن شلتوک را کوبند تا پوست برنج از آن جدا شود دستگاه شالی کوبی .
صدا و آواز مطلق دنگ مکن یعنی حرف مزن .

معنی کلمه دنگ در دانشنامه عمومی

دنگ جزئی از اهرم فرار یک ساعت مکانیکی است. دنگ و اهرم یک جزء را تشکیل می دهند که بین چرخ دنگ و رقاصک قرار می گیرد. هدف آن قفل کردن چرخ دنگ و رها کردن یک چرخ دنده در هر بار چرخش رقاصک است و همچنین فشارهای کوچکی به رقاصک وارد می کند تا به کارکرد آن تداوم ببخشد.
در ساعت های اولیه، دنگ و اهرم به عنوان اجزای جداگانه ساخته می شدند و به یکدیگر متصل می شدند. در ساعت های بعدی، همان طور که در تصویر نشان داده شده است، به عنوان یک جزء واحد ساخته شدند. این جزء واحد اغلب با عنوان "اهرم" نامیده می شود. در نوع خطی سیستم دنگ سوئیسی، دنگ به شکل "T" یا یک لنگر است، که به همین دلیل به آن نام دیگری دیگری تحت عنوان لنگر اتلاق شده است. اهرم در مرکز خود بر روی یک محور می چرخد؛ و در حین کار به عقب و جلو حرکت می کند. روی دو سر "T" سطوح زاویه دار به نام پالت وجود دارد که به طور متناوب با دندانه های چرخ دنگ درگیر می شوند. محور مرکزی اهرم دنگ به دارای انتهایی چنگال مانند است که پین رقاصک را هل می دهد. این پین در مرکز یک دیسک روی محور رقاصک قرار دارد. برای کاهش اصطکاک بین فلزات، پالت ها از قطعاتی از جنس یاقوت سرخ و با دقت بالایی ساخته شده اند. پالتی که چرخ دندهٔ چرخ دنگ در ابتدا با آن تماس می گیرند پالت ورودی و پالت دیگر پالت خروجی نامیده می شود.
زیر دنگ یک پین محافظ وجود دارد که از یک شکاف در یک دیسک غلتکی و به طور جداگانه از روی محور تعادل عبور می کند. این پین در حالت عادی کارایی ندارد. کارکرد این پین محافظ این است که موقعیت مناسب دنگ را برای دریافت پین رقاصک در زمان جدا شدن اهرم دنگ از چرخ دنگ را فراهم کند.
ساعت های زنگ دار مکانیکی و تایمرهای آشپزخانه از نوع اهرمی با دقت کمتر بهره می برند که در آن پین های فلزی عمودی جایگزین جواهرات پالت شده اند. این قطعات فلزی روسکوف یا دنگ پالت پین دار نامیده می شوند و قبلاً در ساعت های ارزان قیمت با اهرم پین دار استفاده می شد.
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Odets, Walt. "The Anchor Escapement". The Horologium. TimeZone. com. Archived from the original on 2008 - 06 - 22. Retrieved 2008 - 07 - 02. ↑ Odets, Walt. "The Escapement". Illustrated Glossary of Watch Parts. TimeZone. com. Archived from the original on 2008 - 06 - 30. Retrieved 2008 - 07 - 02.

جملاتی از کاربرد کلمه دنگ

«‌ننگ ما ننگ ما دولت الدنگ ما»
خدنگ قهر پرکش کرده و شمشیر کین بسته چو خصم واژگون بخت تو آید بر سر میدان
خدنگ شاه را هنگام رفتن ز مرگ دشمنان پیکان و پر باد
کاوش‌های باستان‌شناختی در شهرستان پیرانشهر، نشان از استقرار از هزاره پنجم قبل از میلاد، دوران مفرغ و عصر آهن دارد که در این زمینه بیش از دو هزار قطعه سفال این منطقه مستندنگاری شده است.
ابدنگسر ، روستایی از توابع بخش اتاقور شهرستان لنگرود در استان گیلان ایران است.
همایی برش، پر ز تیر و خدنگ زخون برش خاک یاقوت رنگ
از باشگاه‌هایی که وی در آنها سابقه بازی دارد می‌توان به بوریرام تایلند و چونگ‌کینگ دنگ‌دای لیفان اشاره کرد.
در میان سال ۱۹۹۱ میلادی تا ۲۰۰۷ میلادی اقتصاد چین رونق گرفت این پیشرفت نتیجه اقدامات اقتصادی انجام شده توسط دنگ شیائوپنگ، در اواخر سال ۱۹۷۰ میلادی بود، رشد در هند و چین در طول این دوره سبب شد تا مرکز اقتصاد جهان به سوی آسیا سوق داده شود. در اواخر دهه ۲۰۰۰میلادی، نرخ رشد اقتصادی چین از ۱۱درصد فراتر رفت در همین سال نرخ رشد هند به حدود ۹ درصد رسید. عامل اصلی رشد اقتصادی بسیار بالا در طی سال‌ها تعداد زیاد جمعیت در این منطقه بوده‌است.
این ریش پروران که گرفتار شانه اند غافل که صد خدنگ بلا را نشانه اند
قوی تر زور ابروی کماندار خدنگی می گشاید بر نشان ضعف
گو به سنانم بدوز یا به خدنگم بزن گر به شکار آمده‌ست دولت نخجیر او
الساندرا نگرینی دختر مهندس لوئیز ادواردو اوسوریو نگرینی و نوسا ویدال دنگریروس (از نوادگان آندره ویدال دنگریروس) است، الساندرا که اصالتی پرتغالی و ایتالیایی دارد، برادری به نام پائولو روبرتو دارد. او در سانتوس در ۱۸ سالگی در یک دوره تئاتر ثبت نام کرد و در آن زمان برای انجام تست در شبکه رده گلوبو دعوت شد.
اسرائیل اپستین توسط بسیاری سران حزب کمونیست چین مورد تقدیر قرار گرفته است. افرادی نظیر ژو انلای، مائو زدونگ، دنگ ژیائوپینگ، جیانگ زمین و هو جینتائو از وی تقدیر کرده اند.
آرد برون چو تیر خدنگ از کمان سخت امید خاکبوس نهال تو آب را
بس ‌که بر جانم ز مژگانت خدنگ افتاده است وسعتی خواهم که بر دل کار تنگ افتاده است
ز سودای سر زلفش سرم دنگ است و سودایی بیا ای دنگه سر صوفی! ببین تا در چه سودایی
بسکه از زخم خدنگ او بخود بالیده ام در میان کشتگانم دیده و نشناخته!
وی در ۱۵ ژوئن ۱۹۳۷ در بینگر به دنیا آمد؛ روستای کوچکی در نزدیکی احمدنگر از ایالت بمبئی (مهاراشترای کنونی). پدر وی کارگر غیرماهر بود. پس از مدتی پدرش از کار استعفا داد و به زادگاهش - رالیگان سیدی - بازگشت. عمهٔ بی‌فرزند آنه او را به بمبئی برد تا از او مراقبت کرند و او بتواند تحصیل کند. بعد از تحصیل تا استاندارد ۷، به خاطر مشکلات مالی خانواده شروع به کار کرد. ابتدا گل می‌فروخت و پس از به دست آوردن تجربه مغازهٔ خودش را راه انداخت و دو برادر خود را نیز به بمبئی آورد.