خام طبع

معنی کلمه خام طبع در لغت نامه دهخدا

خام طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد داشته باشد. ( آنندراج ). ابله. احمق. نادان. کودن. ( ناظم الاطباء ). نعت است مر کسی راکه صاحب خیالات فاسد است. صاحب طبع خام :
خام طبع است آنکه میگوید بچنگ و کف مگیر
زلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.سوزنی.باز خانان خام طبع کنند
مال میراث یافته تبذیر.خاقانی.آتش اندر پختگان افتاد و سوخت
خام طبعان همچنان افسرده اند.سعدی ( طیبات ).

معنی کلمه خام طبع در فرهنگ معین

(طَ ) (ص مر. ) کسی که اندیشه های بیهوده دارد.

معنی کلمه خام طبع در فرهنگ عمید

۱. بی ذوق.
۲. بی تجربه: آتش اندر پختگان افتاد و سوخت / خام طبعان همچنان افسرده اند (سعدی۲: ۴۱۹ ).

معنی کلمه خام طبع در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه آرزوهای بیهوده در سر پروراند .

معنی کلمه خام طبع در ویکی واژه

کسی که اندیشه‌های بیهوده دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه خام طبع

آتش اندر پختگان افتاد و سوخت خام طبعان همچنان افسرده‌اند
چو ناجنسان ز روی خام طبعی می اندر جام می خواری نکردم
هدایت تو خیالات خام طبعان را ز تنگنای خطا در ره صواب انداخت
جز پختگی به کار نیاید به راه عشق با خام طبع‌گو طمع خام کرده‌ای
باز‌ آهن که خام طبعی کرد راه دونان گرفت و خوی لئام
بگفت ای خام طبع خام گفتار ز بس خامیت با آتش سر و کار
نباشد خام طبعی زارزوی عقل نزدیکت گر از دریا گهر خواهد ور از خورشید زر جوید
به خام طبعی و شوخّی بادهٔ بی آب به پخته کاری یخنی و خوردی خوش خوار
چو افلاطون به وحدت سال ها در خم کنم مسکن چو می با خام طبعان و هواخواهان نمی جوشم
گرچه با خام طبع تو نپزد تو چنان زی برو که از تو سزد