جملاتی از کاربرد کلمه خام طبع
آتش اندر پختگان افتاد و سوخت خام طبعان همچنان افسردهاند
چو ناجنسان ز روی خام طبعی می اندر جام می خواری نکردم
هدایت تو خیالات خام طبعان را ز تنگنای خطا در ره صواب انداخت
جز پختگی به کار نیاید به راه عشق با خام طبعگو طمع خام کردهای
باز آهن که خام طبعی کرد راه دونان گرفت و خوی لئام
بگفت ای خام طبع خام گفتار ز بس خامیت با آتش سر و کار
نباشد خام طبعی زارزوی عقل نزدیکت گر از دریا گهر خواهد ور از خورشید زر جوید
به خام طبعی و شوخّی بادهٔ بی آب به پخته کاری
یخنی و خوردی خوش خوار
چو افلاطون به وحدت سال ها در خم کنم مسکن چو می با خام طبعان و هواخواهان نمی جوشم
گرچه با خام طبع تو نپزد تو چنان زی برو که از تو سزد