خا

خا

معنی کلمه خا در لغت نامه دهخدا

خا. ( نف مرخم ) خای. نعت فاعلی از خائیدن. خاینده ، آنکه چیزی را بخاید: شکرخا. انگشت خا. رجوع به خائیدن شود. || ( اِ ) گوی را گویند که آبهای کثیف چون آب مطبخ و زیرآب حمام بدانجا رود . ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). پارگین. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه خا در فرهنگ معین

( ص فا. ) در ترکیب به معنی «خاینده » آید، آن که چیزی را بخاید: انگشت خا، شکرخا.

معنی کلمه خا در فرهنگ عمید

نام حرف «خ».

معنی کلمه خا در فرهنگ فارسی

(اسم ) در ترکیب بمعنی ((خاینده ) ) آید آنکه چیزی را بخاید : انگشت خا شکرخا .

معنی کلمه خا در فرهنگستان زبان و ادب

[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← خدمات اَبری 2* خط تیره به جای x آمده است و نشان می دهد که خا در ترکیب به کار می رود.

معنی کلمه خا در دانشنامه عمومی

خا یکی از حروف الفبای سیریلیک می باشد که معادل فارسی آن خ است.
خا ۲۲مین حرف از الفبای روسی است.
• Χ χ  : حرف یونانی خی
• H h  : حرف لاتین اچ
• X x  : حرف لاتین ایکس
• خ  : حرف خ

معنی کلمه خا در ویکی واژه

در ترکیب به معنی «خاینده» آید، آن که چیزی را بخاید: انگشت خا، شکرخا.

جملاتی از کاربرد کلمه خا

چنین گفته‌ست آن خورشید اسلام که طالع شد ز برج خاک بسطام
دانی کدام خاک بر او رشک می‌برم آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست
چو دایه با زلیخا این خبر گفت ز گفت او چو زلف خود برآشفت
خواهی که چون شکوفه ازین باغ برخوری با خاک ره مضایقه سیم و زر مکن
تا آرمت به مهر کنم با رقیب صلح از بخت شوم خانه خصم است بست ما
ساز طرب ز ساز خود خاص به زیر چرخ شد هست سماع همدمی زیر میانه بر زبر
بآخر هم چنان تا ده شبان روز میان خاک بود افتاده تا روز
من ایدر در میان برف و سرما تو در خانه میان خز و دیبا
گر شکم آدمی ز خاک شود سیر چون نشود سیر زادمی شکم خاک
پرسیدندکه : ولی را خاموشی به یا سخن؟