حیل

معنی کلمه حیل در لغت نامه دهخدا

حیل. [ ح َ ] ( ع اِ ) قوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حول. ( اقرب الموارد ). توانائی. ( غیاث ). گویند لاحیل و لا قوة الا باﷲ. و این لغتی است در حول. || آب گردآمده در مغاک وادی. ج ، احیال ، حیول. || حذاقت و جودت نظر و قدرت بر تصرف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || حیله. ( منتهی الارب ).
حیل. [ ح َ ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) از وقایع و روزهای عربان است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
حیل. [ ح ِ ی َ ] ( ع اِ )ج ِ حیلة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
محاربت نتوان کرد با قضا بحکم
مقاومت نتوان کرد با قدر بحیل.عبدالواسع جبلی.ای در کمند زلفک تو حلقه فریب
وی در کمان ابروی تو ناوک حیل.سوزنی.- علم الحیل ؛ نیرنگ. نیرنجات. علم بقواعد حرکات و قوای محرکه . علم میکانیک. رجوع به الجماهر بیرونی شود.
- علم حیل ساسانی ؛ ابوالخیر آنرا از فروع علم سحر و جادو شمرده و گوید: علمی است که بدان راه حیله در جلب منافعو تحصیل اموال شناخته میشود و کسی که به این علم آشنا باشد در هر شهری بزی مناسب با آن شهر درآید مثلاً گاه زی فقیهان و گاه زی وعاظ و گاه زی اشراف را برگزیند و آنگاه برای فریفتن و جلب توجه عوام ، فریبها و خدعه ها کند که عقول از ضبط آنها عاجز است. از جمله کسی حکایت میکرد که در مسجد جامع بصره ، بوزینه ای را دید که او را همچون شاهزادگان بر مرکبی سوار کرده بودند و بر او جامه های فاخر پوشیده بودند. بوزینه مویشگری میکرد و میگریست و پیرامون او را خدمتگارانی احاطه کرده بودند که همه میگریستند و میگفتند: ای کسانی که از نعمت سلامت و عافیت برخوردارید از حال این آقا و مولای ما ( اشاره به بوزینه ) پند و عبرت گیرید او ازشاهزادگان بود که عاشق زنی جادوگر شد و کار او بر اثر جادوگری آن زن بدانجا کشید که بصورت بوزینه درآمد. آنگاه آن زن مال بسیاری را از او مطالبه کرد تا اورا بصورت اول خود درآورد. مردم بحال او رقت میکردندو میگریستند و برای نجات او اموالی فراهم میساختند... ( کشف الظنون ).
- علم حیل شرعی ؛ و آن یکی از بابهای فقه ، بلکه فنی است از فنون آن چون فرائض و در این باره کتابهایی تألیف کرده اند که مشهورترین آنها کتاب الحیل شیخ امام ابوبکر احمدبن عمر معروف به خصاف حنفی متوفی بسال 261 هَ. ق. است و تمیمی در طبقات الحنفیه از او نام برده است. بر این کتاب شرح ها نوشته شده است. ( کشف الظنون ).

معنی کلمه حیل در فرهنگ معین

(حِ یَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حیله ، چاره ها.

معنی کلمه حیل در فرهنگ عمید

= حیله

معنی کلمه حیل در فرهنگ فارسی

جمع حیله
( اسم ) جمع حیله . ۱ - چاره ها چاره گریها دستانها . ۲ - فنی که عبارتست از معرفت اصولی که بدان براعمال عجیب و غریب دست یابند . ۳ - فن مکانیک .
جمع حیله .

معنی کلمه حیل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حول (۲۵ بار)

معنی کلمه حیل در ویکی واژه

جِ حیله ؛ چاره‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه حیل

صفی که زیک کران بحیله دیدن نتوان کران دیگر
نیافت صفوت صوفی به حیله صاحب زرق نشد به صنعت قلاب زر ناب رصاص
دکان حیله بگشودی به بازار جهان چون صبح شیرش را خریدار
چشم بد دور که دارد دو جهان زیر نگین خاتم او که مصون از حیل اهرمنست
سایه‌ای کز مدد مد سوادش دادست دست کحال قضا دیدهٔ دین را تکحیل
مناطق گردشگری سیب عبارت‌اند از: ساحل حیل، پارک الخوض، برج الصحوة، و از قدیمیترین روستاهای شهرستان «روستای الخوض» که در حدود ۶۰۰ سال پیش بنیادگذاری شده‌است.
بنوموسی اولین دستگاه فلوت اتوماتیک را در کتاب الحیل خود شرح می‌دهند.
یعقوب به سفر خود به سمت حران ادامه داد. زمانی که به آنجا رسید، به صورت اتفاقی راحیل را دید که مشغول چراندن گوسفندان پدر خویش است. پس یعقوب جلو رفت و راحیل را بوسید و گریست. بعد به او گفت که «من از خویشان پدرت و پسر ربه‌کا هستم.» راحیل به سمت پدر خود رفت تا او را از آمدن یعقوب خبردار کند. لابان به یعقوب خوشامد گفت و او را در خانه خود گرامی داشت.
وز بخل نیوفتد به صد حیلت از مشت پر ارزنش یکی ارزن
کنون وقت رحیل آمد بناکام مرا با تو بهم نگذارد ایام
پاتوسی نخستین بازی قاره‌ای خود برای استقلال را در هفتهٔ اول لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۹ مقابل الدحیل و در تاریخ ۱۴ اسقند انجام داد؛ در این دیدار تیم الدحیل که از توانایی‌های پاتوسی با خبر بود توانست با مهار وی تأثیرگذاری‌اش را کم‌تر کند، در این بازی برای نخستین بار پاتوسی نتوانست برای استقلال گل‌زنی کند.
اگر پیش از رحیل از خواب خیزی سفر را بر خود آسان کرده باشی
در حیل حمل و نقل مواد برلیمی نباید در معرض سایش یا خرد شدن قرار بگیرند. بسته‌بندی این مواد باید به گونه‌ای باشد که در معرض هوا نباشند و در حین حمل با دست هیچ گونه ارتباطی با پوست بدن نداشته باشند.
اورتانک برج سیاه و سفید آیزنگارد، به معنی «نیش کوه» در سیندارین و «حیله‌گری ذهن» در زبان انگلیسی قدیم می‌باشد.
آن دگر را دیو شهوت رهنما وان دگر را دیو مکر و حیله ها
اگر به ساغر می ماند آفتاب قیامت رحیل تشنه کوثر بدل شود به اقامت