جوشیده

معنی کلمه جوشیده در لغت نامه دهخدا

جوشیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) بجوش آمده. به غلیان آمده. رجوع به جوشیدن شود.

معنی کلمه جوشیده در فرهنگ عمید

به جوش آمده، جوش داده شده.

معنی کلمه جوشیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- بجوش آمده غلیان یافته . ۲- حرارت یافته . ۳- فوران کرده . ۴- سر بر آورده ( کشت ) .

معنی کلمه جوشیده در ویکی واژه

bollito

جملاتی از کاربرد کلمه جوشیده

زینسان که من به نیک و بد دهر ساختم با خار و گل ز لطف نجوشیده است آب
برای مغز مخموران عشقش بجوشیده به دست خود مدام او
در خیالت صورتی جوشیده‌ای همچو جوزی وقت دق پوسیده‌ای
آبشار یاسوج یکی از مناطق گردشگری شهر یاسوج میباشد و جز یکی از آبشارهای ایران است که از آب چشمه‌هایی که از دل کوه‌های زاگرس جوشیده در دو کیلومتری شمال شهر یاسوج قرار دارد. ارتفاع این آبشار ده متر است.
تا نیفشانندش از دامان دلها چون غبار نالهٔ جوشیده از جیب اثر می خواستیم
کنون با تو گردان بجوشیده‌اند زره زیر جامه بپوشیده‌اند
جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی.
معرفت کز اصطلاح ما و من جوشیده است غفلت‌ست اما تو آگاهی توهّم کرده‌ای
ز آتش خشمت چو خون جوشیده در تن خصم را شربتی ز آب حسامت بهر تسکین ساخته
جوزف بلک یک مورد خاص از این پدیده که آب قبلاً جوشیده در مقایسه با آب ناجوشیده است را بررسی کرده‌است؛ آب قبلاً جوشیده منجمد می‌شود خیلی سریع‌تر از آب ناجوشیده. با تبخیر کنترل شده. او بر تأثیر هم زدن آب در نتایج آزمایشگاهی بحث کرده‌است. در نظر داشته باشید که بهم زدن آب ناجوشید باعث می‌شود که دو مورد در یک زمان یکسان منجمد بشوند و همچنین بهم زدن آب خیلی سرد ناجوشیده منجر می‌شود که فوری منجمد بشود.
به هر مژگان زدن جوشیده‌ام با عالم دیگر پریشان روزگارم اشک غم پرورد رامانم
دریا باید ز فضل حق جوشیده پیدا باید کفایت کوشیده
برق جوشیده‌ست هرجا گریه‌ای سرکرده‌ام باکمال‌خاکبازی‌طفل‌اشکم‌شعله خوست