یاقوت
معنی کلمه یاقوت در لغت نامه دهخدا

یاقوت

معنی کلمه یاقوت در لغت نامه دهخدا

یاقوت. ( اِ ) نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می باشد. گرم و خشک است در چهارم و قایم النار یعنی آتش او را ضایع نمی کند و با خود داشتن آن دفع علت طاعون کند. ( برهان ) . بیرونی گوید حمزةبن الحسن اصفهانی آرد که اسم یاقوت به فارسی یاکند است. و یاقوت معرب آن است... ( بیرونی الجماهر ص 33 ). یاقوت از یونانی هیاکین تس ( به معنی نوعی از زهر ) است. یکی از سنگهای آذرین که جزء کانیهای سنگهای اسید است. ترکیب شیمیایی این سنگ آلومین ( به فرمول 2O3.Al ) خالص است که ممکن است بمقدار کم بامواد دیگر آغشته شود ( از قبیل کرم ، آهن ، زیرکن و غیره ). این سنگ در سیستم رومبوادریک متبلور می شود.
سختی آن در درجه بندی هائوئی برابر 9 است و بنابراین بعد از الماس سخت ترین کانیهاست و آن را با الماس تراش می دهند و معمولاً تراش آن بشکل تراش برلیان است. وزن مخصوص این سنگ بین 3/93 تا 4/08 است. یاقوت بیشتر در لایه های آتشفشانی قدیمی تبت و هند پیدا میشود و دارای اقسام مختلف است که مرغوبتر و قیمتی تر از همه یاقوت آتشی است.
یاکند. اصل آن یونانی است و برای بعضی معرب یاکند فارسی است. ( ثعالبی ). یاکند. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). جوالیقی آرد: یاقوت اعجمی است جمع آن یواقیت است و عرب بدان تکلم کرده است. مالک بن نویره یربوعی گوید:
لن یذهب اللؤم تاج قد حبیت به
من الزبرجد و الیاقوت والذهب.
یقول للنعمان بن المنذر لما عرض علیه الردافة فابی ، فطلبه فهرب منه. ( المعرب ص 356 ). و کلمه های : یاکند. پاکند. باکند. باکیده را ترجمه لغت یونانی هیاکینتس میدانند. ابوالاشبال مصحح المعرب گوید:
کلمه یاقوت در قرآن کریم آمده است ،در آیه 58 سوره الرحمن «کانهن الیاقوت والمرجان ».بعضی ادعا کرده اند که فارسی معرب است لکن اصل آن رانیاورده اند والاب أنستاس ماری کرملی در حاشیه نخب الجواهر ص 2 آورده که این کلمه معرب از «هیاکینتس » یونانی است و معنی آن «نوعی از گل است » لیکن این گفته فقط ادعائی بیش نیست و ظاهراً کلمه یاقوت عربی است و ماده اصلی آن مانند ریشه بسیاری از لغات از میان رفته و مرده است. ( المعرب حاشیه ص 35 ). بیرونی گوید: لقب آن نزد فارسیان «سبج اسمور؟» است یعنی دافع الطاعون و یاقوت را رنگهای مختلف باشد، چون رمانی و بهرمانی و ارجوانی و لحمی و جلناری و وردی ، و رمانی اجود اقسام یاقوت است و سپس بهرمانی و بعد از آن ارجوانی. ( از الجماهر بیرونی ). حمداﷲ مستوفی گوید: بخاری عذب که در معدن لخت بماند و حرارت آفتاب آن را نضج دهد غلیظ شود و صفا و ثقلی در او پیدا گردد پس صلب شود و لونش سفید بود. پس سبز شفاف پر شعاع گردد و آن را به پر طاووس نیز تشبیه کنند و داغیش خواند. پس به مرور زمان ازرق شود پس زرد شمسی ، پس نارنجی پس ارغوانی سرخ صافی گردد و گفته اند در هر هزار سال از رنگی برنگی شود. ( نزهة القلوب ). یاقوت شش نوع است احمر، اصفر، اسود، ابیض ، اخضر که آن را طاوسی گویند و کبود.( جواهرنامه ). و آن سرخ رمانی است. ( بحر الجواهر ). ونیز رجوع به کتاب ترجمه صیدنه ابوریحان ذیل احجارشود. و بهترین او سرخ شفاف گلناری است که بهرمانی ورمانی نامند و بعد از آن خمری پس دردی و لعل از اقسام سرخ اوست و بعد از صنف سرخ او زرد نارنجی است پس زعفرانی پس لیموئی و بعد زرد کبود آسمانگونی است پس کشلی پس لاجوردی پس نیلی پس زیتی و بعد از همه سفید آن. و غیر سرخ رمانی اقسام دیگر تاب آتش ندارند و سرخ او از آتش رنگین تر میگردد و چون با سفید او شائبه سرخی باشد از آتش معتدل که او را بر روی سفالی گذارند تمام رنگ میگردد و یاقوت صلب تر از همه احجار است بغیر الماس و رایحه کریهه و دود و عرق مضر اوست و مالیدن او به جذع سوخته و آب سنباده باعث جلای او شود. ( تحفه حکیم مؤمن ). از سنگهای معدنی نفیس عظیم القدر نزد مردم. و الوان و اصناف می باشد از سرخ و زرد و کبود و سبز و پسته ای و سفید... و هر یک بنامی مخصوصند سرخ را به هندی مانک دیدم و زرد را به عربی بسراق و به هندی پکهراج و نیلی را به فارسی نیلم و به هندی نیلمن. ماده تکون آن کبریت و زیبق صافی خالص شفاف براق است و فاعل انعقاد آن برودت و در مقدمه کتاب نیزبتفصیل مذکور شد و شنیده شده که در پیکو در قطعه زمینی که معدن یاقوت است و در آنجا بهم میرسد کسی سکنی نمیتواند کرد و خاک آن سیاه رنگ و صلب و کبریتی است یعنی بوی کبریت از آن می آید و در موسم باد و بارش وطوفان و رعد و برق صاعقه بسیار در آن می افتد و زمین آن تمام منشق میگردد و از شکافهای آن زمین نیز بوی کبریت بسیار می آید بحدی که متأذی میگرداند و اطراف آن موضع درختهای عظیم بسیار متراکم میباشد و هیمه بریده میفروشند و اکثر آن جماعت و فقرا و مساکین جستجومیکنند و آنچه میباشد از قطعه های یاقوت بزرگ و کوچک میبرند و در سر کار پادشاه آنجا که مشهور به راجه است میفروشند و به دیگری نمیتوانند فروخت زیرا که حکم راجه آنجا آن است که اگر بدیگری بفروشند خانه آن را ضبط کنند و سیاست کنند و نیز مسموع گشته که در زیر زمین یاقوت خوب میباشد بلکه ناصاف و خام ، چنانچه وقتی راجه آنجا حکم کرد که قطعه ای از آن زمین را حفرکنند شاید یاقوت بسیار و قطعه های بزرگ خوب آن برآید. چون حفر کردند قطعه های کوچک بدرنگ ناصاف نرم برآمدو با وجود آن جمعی هلاک شدند به سبب بوی کبریت و ابخره متعفنه لهذا امر کرد که دیگر حفر نکنند و آنچه از بالای زمین بیابند بیاورند و نیز در اماکن دیگر مانند جزیره برازیل از ارض جدید جنوبی و جزیره سیلان وغیرها که معدن یاقوت و غیره است بهم میرسد ولیکن یاقوت جنوبی آن بخوبی پیکوئی نیست هر چند برازیلی اکثرقطعه های آن صاف شفاف آبدار بزرگ مقدار میباشد ولیکن به صلابت پیکوئی نیست همه الوان آن سرخ و زرد و نیلی و غیرها و سیلانی بسیار نرم و کمرنگ میباشد و از اقسام آن گفته اند غیر از سرخ رمانی تاب آتش ندارد و بعضی گفته اند سرخ رمانی از آتش رنگین میشود و نیز گفته اند چون با سفید آن شائبه سرخی باشد چون بر آتش معتدل در ظرف سفالی گذارند تمام آن رنگین گردد. بدانکه این اقوال اصلی ندارد و رائحه کریه و دود و عرق و روغن مضر لون آن است و مالیدن آن بر جذع سوخته و آب سنباده باعث جلای آن است. ( مخزن الادویه ). رشیدی گوید: آتش بی دود کنایه از آن است و مجازاً بچه خورشید و بچه خور را به معنی روی و یاقوت و مانند آن آرند :

معنی کلمه یاقوت در فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) از سنگ های معدنی گران بها به رنگ های سرخ ، زرد، کبود.

معنی کلمه یاقوت در فرهنگ عمید

۱. (زمین شناسی ) نوعی سنگ معدنی گران بها به رنگ سرخ، زرد، کبود، سبز، یا سفید که نوع سرخ و شفاف آن بعد از الماس از بهترین احجار کریمه است و هرچه بزرگ تر و خوش رنگ تر باشد گران بهاتر است، یاکند.
۲. [قدیمی، مجاز] لب سرخ معشوق.
* یاقوت خام: [قدیمی، مجاز]
۱. لب معشوق.
۲. شراب.
* یاقوت رمّانی: [قدیمی]
۱. (زمین شناسی ) نوعی یاقوت درشت و سرخ رنگ شبیه دانۀ انار.
۲. [مجاز] هرنوع گل سرخ رنگ.
۳. [مجاز] لب سرخ معشوق.
* یاقوت روان: [قدیمی، مجاز]
۱. شراب سرخ رنگ.
۲. اشک خونین.
* یاقوت زرد:
۱. (زمین شناسی ) نوعی یاقوت زردرنگ که در جواهرسازی به کار می رود.
۲. [قدیمی، مجاز] شراب زردرنگ.
۳. [قدیمی، مجاز] خورشید.
* یاقوت مذاب: [قدیمی، مجاز]
۱. اشک خونین.
۲. شراب سرخ رنگ.

معنی کلمه یاقوت در فرهنگ فارسی

نام یکی از قدیمترین اقوام ترک است که اکنون بین دریاچ. بایکال و رود لنا و بحر شمال زندگی میکنند و شهر واقع درساحل لنا بنام این قوم یا قوتسک نامیده شده این قوم به مغولان شباهت نزدیک دارند . یاقوتها در تحت تضییقات بوریات ها بسواحل بالائی رودهای لنا آنابار پراکنده شدهاند . سرزمینی که این قوم در آن میزیند امروزه یکی از جمهوریهای خود مختار اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میدهد و بنام یاقوت ( یاکوت ) خوانده میشود .
( اسم ) یا پرده یاقوت.نوایی از موسیقی قدیم .

معنی کلمه یاقوت در فرهنگ اسم ها

اسم: یاقوت (پسر) (عربی، فارسی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: yāqut) (فارسی: ياقوت) (انگلیسی: yaghut)
معنی: سنگی قیمتی به رنگهای سرخ، زرد، و کبود، ( معرب از فارسی یاکند )، ( در علوم زمین ) سنگِ قیمتی از ترکیبات آلومین که به رنگ های سرخ، و کبود وجود دارد و در جواهرسازی به کار می رود، ( در قدیم ) ( به مجاز ) لب سرخ معشوق، ( اَعلام ) ) نام یکی از قدیمی ترین اقوام ترک که به مغولان شباهت نزدیک دارند: ) یاقوت: کتاب عربی از ابراهیم نوبختی [قرن هجری]، در کلام شیعه، ) یاقوت حموی ( = شهاب الدین یاقوت حموی ) : [، قمری] دایرةالمعارف نویس عرب، از جمله بردگان رومی، مؤلف فرهنگ جغرافیایی معجم الادَبا، ) یاقوت مستعصمی ( = جمال الدین یاقوت مستعصمی ) : [قرن هجری] خوشنویس مسلمان، از غلامان مستعصم عباسی، که نمونه های فراوانی از کتابهای خط او، مانند قرآن و گلستان سعدی در دست است، ( در اعلام ) نام یکی از قدیمی ترین اقوام ترک که به مغولان شباهت نزدیک دارند، نام سنگی قیمتی به رنگهای سرخ، نام حموی ملقب به شهاب الدین از نویسندگان قرن هفتم

معنی کلمه یاقوت در دانشنامه عمومی

یاقوت یا یاکَند یا بَهرامَن نوع سرخ رنگ و متبلور کُرُندوم است که بعد از الماس سخت ترین کانی ها محسوب می شود. درجهٔ سختی یاقوت ۹ در مقیاس موس است. کرندوم از کانی های سنگ های آذرین و دگرگونی است و نوعی آلومین ( اکسید آلومینیم ) شمرده می شود که ممکن است حاوی مقدار کمی ناخالصی از عناصری همچون تیتانیم، مس، منگنز، کروم و آهن باشد. وجود این ناخالصی ها باعث ایجاد رنگ های گوناگون مانند آبی، زرد، بنفش، صورتی، نارنجی و سرخ در کرندوم می شود. کرندوم هایی که رنگی به جز سرخ و صورتی داشته باشند یاقوت کبود ( نیلَم ) نامیده می شوند و کرندوم های سرخ رنگ و صورتی با نام یاقوت سرخ شناخته می شوند.
بیشتر یاقوت جهان در کشورهای میانمار، سری لانکا، کنیا، ماداگاسکار، موزامبیک، گرینلند و افغانستان قرار دارد و مرغوب ترین آن ها در درهٔ موگوک در میانمار یافت می شود.
ریشهٔ فرجامین این واژه از یونانی باستان hyakinthos است که یک بار از عربی به صورت «یاقوت» و یک بار از فارسی میانه به صورت یاکَند وارد فارسی شده است. خود زبان یونانی این واژه را از یکی از زبان های کهن ناهِندواروپایی مدیترانه ای به وام گرفته که اصل آن مشخص نیست.
واژهٔ ruby از ruber، در لاتین به معنی قرمز آمده است. رنگ یاقوت سرخ به دلیل وجود عنصر کروم است. همچنین یاقوت سنگ تولد ماه ژوئیه است.
یونانیان باور داشته اند که این سنگ به صاحبش نیروهای خاصی از جمله تندرستی، دانش، ثروت و موفقیت در عشق می دهد. بر پایهٔ باور پیشینیان، همهٔ گوهرها در آتش می گدازند به جز یاقوت رُمّانی. محمد بن محمود همدانی در کتاب عجایب نامه دربارهٔ یاقوت می گوید:
«طبع وی گرم و خشک است، به درجه رابع. هر که با خود دارد از طاعون ایمن بُوَد. یاقوت از زر و سرب سنگی تر بُوَد. معدن وی کوه رُهون است به سَرَندیب ( سریلانکا ) که آدم به آن فروآمد، و در میان دریاست. هر که یاقوت با خود دارد، خون در تن وی صافی کند و از خُمود و سکته و صرع ایمن بود. »
معنی کلمه یاقوت در فرهنگ معین

معنی کلمه یاقوت در دانشنامه آزاد فارسی

یاقوت (ruby)
گوهر سنگیشفاف و سرخ رنگ، و گونۀ قیمتی کانی کرندونیا اکسید آلومینیوم، با فرمول Al۲O۳. مقدار اندکی اکسید کروم (Cr۲O۳) جایگزین اکسید آلومینیوم می شود و رنگ سرخ یاقوت را به وجود می آورد. یاقوت طبیعی بیشتر در میانمار(برمه) یافت می شود؛ اما آن را به صورت مصنوعی نیز تولید می کنند. سنگ های سنتزی در ساخت لیزر کاربرد دارند.
یاقوت (کتاب). کتابی به زبان عربی، دربارۀ علم کلام و اصول عقاید شیعه امامیه، تألیف ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت (نیمه اول قرن ۴ق). قدیمی ترین کتاب کلامی شیعه است. متن مستقلی از آن امروزه در دست نیست، ولی تمام کتاب در شرحی که علامه حلّی (متوفی ۷۲۶ق) تحت عنوان انوارالملکوت فی شرح الیاقوت بر آن نوشته به طور کامل حفظ شده است. علامه حلّی جزءبه جزء مطالب کتاب را نقل کرده و سپس به شرح آن پرداخته است. کتاب یاقوت در ۱۵ باب تنظیم شده و ازجمله مباحث آن: جوهر و عرض، بحث وجود، توحید و اثبات صانع، صفات و اسماء الهی، عدل، تکلیف، لطف، وعده وعید، نبوت و امامت است. نوبختی در این کتاب به رد نظریات اشعری پرداخته و نیز قول محمد بن زکریای رازی را دربارۀ لذت شرح داده است. قبل از علامه حلّی، ابن ابی الحدید، شارح معروف نهج البلاغه، هم شرحی بر این کتاب نوشته که از میان رفته است.

معنی کلمه یاقوت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَاقُوتُ: یاقوت
تکرار در قرآن: ۱(بار)
. یاقوت اقسامی دارد از قبیل زرد، سبز، کبود، واحد آن یاقوته و جمع آن یواقیت است. آیه در تعریف حوریان بهشتی است که در صفا و طراوت به یاقوت و مرجان تشبیه شده‏اند این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است.

معنی کلمه یاقوت در ویکی واژه

rubino
از سنگ‌های معدنی گران بها به رنگ‌های سرخ، زرد، کبود.

جملاتی از کاربرد کلمه یاقوت

فریاد چون سپند ز یاقوت می کشد برآتشی که تکیه دلم چون کباب زد
الیزابت و همسرش از سراسر بریتانیا بازدید کردند، درحالی که فرزندان و نوه‌هایش به جای او در تور سایر ممالک مشترک‌المنافع شرکت جستند. در ۴ ژوئن، مشعل‌های جوبیلی در سراسر جهان روشن شدند. در نوامبر، ملکه و همسرش سالگرد یاقوت کبود آبی (۶۵امین) ازدواجش را جشن گرفتند. در ۱۸ دسامبر، او به اولین پادشاه یا ملکه بریتانیایی تبدیل شد که از زمان جرج سوم (۱۷۸۱) در زمان صلح در یک نشست کابینه بریتانیا شرکت جسته‌است.
کنم مدح خم ابروت یا روت نهم نام لب یاقوت یا قوت
تا بود یاقوت رمانی مر او را کان در جزع من پر در و پر یاقوت رمانی بود
خط به فکر سخن انداخته یاقوت ترا عاشقان را در تقریب سخن باز شده است
هر دو شهر، تا حدی، اهمیت خود را در دوران ایلخانان مغول از دست دادند. حمدالله مستوفی در نیمهٔ قرن هشتم هجری چنین می‌نویسد: اهر شهرکی کوچک و هوایش سرد است … مستوفی کلیبر را این‌گونه وصف می‌کند: قصبه‌ای است در میان بیشه افتاده و کوهستان بزرگ و قلعه نیکو دارد، و در پای آن قلعه رودی روان است هوایش معتدل است و آبش از رود مذکور و حاصلش قلعه و انگور و میوه باشد، و مردمش از ترک و تالش ممزوج‌اند و شافعی مذهب … در توضیحی که مترجم فرانسوی کتاب یاقوت آورده به جای تالش کلمهٔ مغول را آورده است.
رنگ شفتالو از شمایل شاخ کرده یاقوت سرخ و زرد فراخ
آن قدر تشنه حرف لب یاقوت توام که زبان چون قلم از کام مرا بیرون است
بدینسان که باشند یاقوت و لعل پریشان نشد گل ز باد شمال
تا نشاند بر کمر یاقوت کوه سرفراز تا فشاند بر سر کافور باد مشکسا
یاقوت کند فعلم گر سنگ سیه باشد زین ابر جهم ناگه من برق یمانستم
چو یاقوت شد روی برج بره بخندید روی زمین یکسره
حموی شعر نیز می‌سرود، اما اشعار او جمع‌آوری نشده‌است. کسانی که شرح حال یاقوت را نوشته‌اند، شعرهایی را از او نقل کرده‌اند.