نقشه
معنی کلمه نقشه در لغت نامه دهخدا

نقشه

معنی کلمه نقشه در لغت نامه دهخدا

نقشه. [ ن َ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) صفحه کاغذی که در روی آن شکل و صورت چیزی را رسم کرده می نمایانند و خاکا و خاکه و کالو و ورنداز و کالوب و کارنامه و گرنامه و نمونه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). طرحی که مهندس یا طراحی از چیزی تهیه و بر صفحه کاغذ رسم کند تا سازندگان و کارگران به دلالت و مطابق آن ، شی مطلوب را بسازند: نقشه اتومبیل ، نقشه راه ، نقشه ساختمان ، نقشه قالی. || خریطه. ( یادداشت مؤلف ). طرح و تصویری که به مقیاسی بسیار کوچکتر از محله یا راه یا شهر یا مملکت یا قاره یا کره زمین بر کاغذ رسم کنند تا به دلالت آن موقعیت طبیعی و اقتصادی و سیاسی و دیگر مشخصات آن سرزمین را به دیگران بشناسانند: نقشه جهان ، نقشه اروپا، نقشه ایران ، نقشه راهها و غیره. || طرحی که برای انجام کاری ریزند. دستورالعمل. طرح. برنامه : نقشه جنگ.

معنی کلمه نقشه در فرهنگ معین

(نَ ش ) [ ع . نقشة ] (اِ. ) ۱ - صفحة کاغذی که در آن شکل و اندازه و عوارض زمین یا قسمتی از سطح آن با مقیاس های مختلف و معین ترسیم شده است . ۲ - طرح و صورت کار و عملی که در آینده باید انجام شود.

معنی کلمه نقشه در فرهنگ عمید

۱. طرحی از یک منطقه که روی سطح صافی ترسیم می شود.
۲. تصویری از یک بنا یا ماشین یا چیز دیگر که باید ساخته شود.
۳. طرح و صورت کار.
۴. [مجاز] عمل پیش بینی شده.

معنی کلمه نقشه در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - یک نقش (از چیزی ).۲ - تصویری از یک خانه ساختمان کارخانه و غیره که باید از روی آن تصویر بنا شود . ۳ - ورقه ای که بر روی آن بخشی از کره زمین نشان داده شود . توضیح برای آشنا شدن به کرده زمین ونشان دادن قسمتهای آن باید کره جغرافیایی تهیه نمود ولی چون کره ها را نمی توان از حد معین بزرگتر ساخت برای اینکه بهتر بتوان اوضاع زمین را مورد مطالعه قرار داد بترسیم نقشه می پردازند و از هر ناحیه یا کشوری نقشه های جداگانه تهیه می کنند . ترسیم نقشه محلی عبارت از این است که آن محل را بنسبت معینی کوچک کنند و آنرا در روی نقشه ترسیم نمایند . عددی که نسبت میان ابعاد اصلی محل را معین میکند به [ مقیاس عددی نقشه ] موسوم است . این عدد غالبا کسری است که صورت آن یک و مخرجش عددیست که منتهی بچند صفر میشود مثلا ۱/۴۵٠٠٠ مینمایاند که نسبت نقشه بطبیعت بنسبت یک بمخرج مذکور کوچک شده است . یا نقشه جهان نمای مسطح . عبارتست از نقشه استوانه یی یا نقشه [ مرکاتور ] که منطقه استوای آن درست است ولی هرچه بقطب نزدیک شود از صورت طبیعی ونسبت واقعی دور میگردد یا نقشه قالی . کاغذی شطرنجی که بر روی خطوط مربعهای آن طرحها و نقشهای مورد نظر قالی باف کشیده شده است . این نقشها طی اعصار و قرون تکمیل شده و بصورت امروزی در آمده است . از جالب ترین اختصاصات این نقشها مسبک ( استیلیزه ) و منظم و موزون بودن آنهاست . نقشهای مذکور ملهم از طبیعت است ولی چنان تغییر یافته که گاه منبع و ماخذ آن شناخته نمیشود . وجود تار و پود نقشه قالی را بشکل هندسی در آورده و کار سازنده را آسان میکند . در نقشه قالی ایران انواع گلها درختها حیوانات و پرندگان بصورت طراحی خاصی بکار رفته و اشکال هندسی مثل لوزی ذوزنقه هشت گوشه و شانزده گوشه و یا طرحهای قراردادی دیگر مثل ترنجی که طرحها را در وسط و سینه خود قرار میدهد وجود دارد . ۴ - طرح صورت عمل پرگرام : نقشه شما درین کار چیست ? جمع : ( غلط ) نقشه جات . یا پیاده کردن نقشه . ( نو ) از روی طرح و نقشه ای که روی کاغذ کشیده شده زمین محل ساختمان را طرح ریزی کردن وشالده بنا را ریختن .

معنی کلمه نقشه در فرهنگستان زبان و ادب

{chart} [مهندسی نقشه برداری] نقشه های ناوبری دریانوردی و هوانوردی و برخی از نقشه هایی که کاربرد ویژه دارند
{map} [مهندسی نقشه برداری] نمایشی قراردادی از عوارض فیزیکی طبیعی یا مصنوعی سطح زمین معمولاً بر روی سطح مسطح با مقیاس و سمت مشخص

معنی کلمه نقشه در دانشنامه عمومی

نقشه ( به عربی و فارسی تاجیکی: خریطه ) یک تصویر نمادین از روابط بین اِلِمان ها مانند اشیاء، مناطق و مضامین است.
بسیاری از پول ها حالت ایستا دارند و بر روی کاغذ یا سایر رویه های بادوام ترسیم می شوند، در حالی که برخی دیگر پویا و تعاملی هستند. اگر چه بیشتر برای به تصویر کشیدن داده های جغرافیایی از نقشه استفاده می شود ولی از نقشه برای نشان دادن ارتباط موارد دیگری مانند دی ان ای، نقشه برداری از مغز، ارتباط و توپولوژی شبکه های رایانه ای با اصول و قواعد متفاوت استفاده می شود. نقشه ها به تناسب مدل ریاضیاتی مورد استفاده می توانند دوبعدی مانند نمایش کلاسیک نقشهٔ زمین، سه بعدی مانند فضا داخلی زمین یا نقشه برداری نوین یا حتی در دستگاه مختصات های انتزاعی تر مانند مدلسازی پدیده هایی که متغیرهای مستقل زیادی دارند، تولید و نمایش داده شود.
از آنجا که نخستین کاربرد نقشه ها به شکل نمایش دوبعدی از سطح جهان برای کاربردهای مملکت داری و نظامی بوده است رایج ترین تعریف از نقشه را عبارت از تصویر قائم تمام یا قسمتی از عوارض مصنوعی و طبیعی زمین به نسبتی کوچک تر بر روی صفحه تصویر می دانند.
نقشه نگاری یا تولید نقشه، مطالعه و عمل نقشه برداری از اِلِمان های روی سطح زمین است و کسی که نقشه ها را تولید می کند نقشه بردار می نامند. ( تاریخچهٔ نقشه نگاری )
نقشه های جاده ها شاید امروزه پرکاربردترین نوع نقشه باشند و که از زیرمجموعهٔ نقشه های ناوبری محسوب می شوند؛ که شامل نمودارهای هوایی، دریایی، شبکهٔ ریلی، مسیرهای دوچرخه سواری و حتی پیاده روی می باشند؛ ولی عمده نقشه های تولیدی برای کاربردهای دیگر که مورد نیاز شهرداری ها، شرکت های توزیع آب و برق، واحدهای مالیاتی ( البته این مورد در ایران چندان رایج نیست ) ، سرویس های امداد و نجات و خدمات اضطراری و سایر سازمان های محلی تولید و مورد استفاده قرار می گیرند. یکی از کاربران مهم و تولیدکنندهٔ نقشه ها جغرافیایی، سازمان های نظامی و انتظامی هر کشوری می باشد که معمولاً در سطح ملی اقدام به تولید و گردآوری داده می نمایند.
در نقشه های دوبعدی افزون بر نمایش اطلاعات مکانی به شکل سطحی یا نقطه ای از خطوط تراز ( کانتور ) برای نشان دادن مقادیر هم میزان مانند ارتفاع ثابت، دما، بارندگی و غیره استفاده می شود.
اکثر نقشه ها با یک مقیاس عددی مثلاً ۱:۱۰۰۰۰ ترسیم می شوند که نشان می دهد که هر واحد بر روی نقشه معادل چه میزانی بر روی زمین است به عنوان نمونه در مقیاس فوق هر میلیمتر بر روی نقشه معادل ده هزار میلیمتر بر روی زمین است که معادل ده متر می شود. براساس این مقیاس عددی معمولاً دقت نقشه نیز مشخص می شود. در مناطق محدود که سطح زمین مورد نقشه برداری به حدی کوچک باشد که بتوان از انحنا زمین صرف نظر کرد محاسبات ساده بوده ولی اگر ابعاد منطقه مورد نقشه برداری بزرگ باشد - به شکلی که نتوان از انحنا زمین صرف نظر کرد - نیاز به محاسبات و مدل سازی دقیق تر می باشد. در سطوح بزرگ امکان تبدیل اندازه گیری ها بر روی کره به سطح بدون در نظر گرفتن مدل های ریاضی ممکن نبوده و این باعث می شود که نقشه مقیاس ثابتی نداشته باشد و معمولاً دقت مقیاس در یک یا دو راستا ویژه در سیستم تصویر مورد استفاده قابل استناد است.
نقشه (فیلم ۲۰۰۶). نقشه ( به هندی: Naksha ) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی ساچین باجاج است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانی دئول، ویوک اوبروی، سمیرا ردی، جکی شروف ایفای نقش کرده اند.
این فیلم در ایران توسط مؤسسه رسانه های تصویری دوبله و پخش شده است.

معنی کلمه نقشه در دانشنامه آزاد فارسی

نقشه (map)
بازنمایی شماتیک یک ناحیه، بخشی از سطح زمین، یا پراکندگی ستارگان. نقشه های جدید کرۀ زمین با استفاده از ماهواره هایی با مدار چرخش پایین تهیه می شوند که مجموعه ای از عکس های سه بعدی همپوش می گیرند و تصویری سه بعدی به دست می دهند. اولین نقشه های بزرگ مقیاس دقیق در حدود ۱۵۸۰ تهیه شدند (← اطلس). اکنون از عکس برداری های هوایی سنتی، اشعۀ لیزر، امواج مایکروویو، و تجهیزات مادون قرمز برای تهیۀ نقشه و بررسی سطح زمین استفاده می کنند. انواع فرافکنی نقشه (چگونگی نمایش جسم سه بعدی در دوبعد) در تهیۀ نقشه ها به کار می آیند. نقشه های تفصیلی را باید پیوسته روزآمد کرد. بنابراین، این نقشه ها به شکل دیجیتال در رایانه حفظ می شوند تا بدون نیاز به ترسیم مجدد، بتوان در هر زمان اصلاحات کوچک را اعمال کرد. در ایران، سازمان های گوناگون، ازجمله سازمان نقشه برداری کشور، ادارۀ جغرافیایی ارتش، و سازمان زمین شناسی کشور نقشه های گوناگون را تهیه می کنند. نقشه های بزرگ مقیاس، مثلاً، (۲۵۰۰۰/۱) بیشتر از نقشه های کوچک مقیاس، مثلاً (۱۰۰۰۰۰/۱) جزئیات منطقه را نشان می دهند.

معنی کلمه نقشه در ویکی واژه

[gush]
pianta
progetto
واژگانِ ( نقش، نقشه ) واژگانی ایرانی هستند: بررسی تکواژها: 1 - ( ن ) در این واژه از پیشوندِ ( نی ) در زبانهای اوستایی ، سانسکریت و پهلوی گرفته شده است که در زبانِ پارسی کنونی به دیسه یِ ( نِ ) در آمده است: برای نمونه در واژگانی همچون ( نِوشتن، نِگاشتن، نِشیب، نِمودن، نِوار و. . . ) . پس نباید به دیسه یِ ( نَ ) خوانده شود بلکه ( نِ ) ؛ چنین لغزشهایی گهگاهی در واژگانی همچون ( درست:نِوار / نادرست:نَوار ) ، ( درست:نِشیب/نادرست:نَشیب ) ، ( درست:نِغش ( نِکش یا نِخش ) /نادرست:نَقش ) دیده می شود. 2 - تکواژه یِ ( کش ) :این واژه در زبانِ اوستایی ( کَرِش، کَرشا، کَرشَ ) ، پهلوی - پارسی میانه ( کِشیدن/کش ) ، سانسکریت ( کَش، کَشَ ) بوده است که در زبان پارسیِ کنونی به دیسه یِ ( کَشیدن یا کِشیدن ) درآمده است. زبانِ اوستایی: کَرِش:کشیدن، شیار زدن کَرشا، کَرشَ:شیارِ گِرد، خط گِرد کشیدن رویِ زمین زبان سانسکریت: نی - کَشَ:نما، منظر، چهره کَش: تراشیدن، خراشیدن، مالیدن، ساییدن، پنجول زدن، با سنگ محک مالش دادن کَشَ:مالش، سایش، خراش، سنگ محک زبان پارسی میانه - پهلوی: کِشیدن ( بُن کنونی:کِش ) :draw پارسیِ کنونی: کَشیدن:draw نکته ( یادداشت نگارنده ) : 1 - گهگاهی در زبانِ پارسیِ کنونی به درستی واژه ( کشیدن ) به دیسه یِ ( کَشیدن kashidan ) خوانده می شود؛ چراکه واژگان با ریشه یِ یکسان در گذر زمان و فرآیند زبانی از یکدیگر ناهمسان می شوند. در پارسیِ کُنونی نیز واژه ( کِشیدن ) به چمِ ( هُل دادن ) و واژه ( کَشیدن ) به چمِ ( شیار زدن یا draw ) می بایست بُن کنونیِ ناهمسانی داشته باشند. 2 - در زبان اوستایی واژگانی همچون ( کَرش، کَرشَ، کَرشا ) بکار رفته اند. باید دانست که زدایشِ آواییِ ( ر ) در زبانهای ایرانی رواگمند بوده است: برای نمونه واژه اوستاییِ ( کرش ور ) به دیسه یِ ( کشور ) در پارسیِ کُنونی در آمده است و واژگانی از این دست در گذار از زبان اوستایی به زبانهای دیگر و یا درونِ خودِ زبانِ اوستایی - سانسکریت به چشم می خورد. 3 - پس از کندوکاو در ریشه یابیِ واژگانِ ( نقش، نقشه ) آشکار می شود که واژه ( کشیدن ) تواناییِ کاربستِ پیشوندهایِ دیگر را دارد. ( اَن ( هَن ) ، هم، سر، آز، نِ، پیش، پس، زبر، بالا، زیر و. . . ) همچنین است: ( نِکش، نِکشه، نِکشش و. . . از کارواژه یِ نِکشیدن ) 4 - واژه یِ سانسکریتی که در فرتورِ زیر با پیکانِ سرخ رنگ نشانه گذاری شده است، به روشنی با واژه ( نقش ) همبسته و مرتبط است ولی با توجه به ناهمسانیِ آواییِ ( s ) در پیوند با واژه زیرینَش شاید بتوان ( کَشَ ) را در این واژه یِ نشانه گذاری شده با واژه ( کاس ) در زبان اوستایی و ( کَس ) در زبان سانسکریت به چمِ ( پرتو افکندن، درخشیدن ) همپیوند دانست. در این باره باید زبانشناسان نظر دهند. پَسگشت ها ( references ) : 1 - رویه هایِ 363 و 364 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) 2 - رویه یِ 432 از نبیگِ ( فرهنگ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یِ دوم رویه یِ 426 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یِ دوم 3 - رویه یِ 51 از نبیگِ ( فرهنگنامه یِ کوچک پهلوی ) نوشته ی ( دیوید مک کنزی ) پیوستِ نکته 4 از دیدگاه پیشین: واژه ( نقش، نقشه ) از تکواژِ پیشوندیِ ( نی ) به همراه بخشِ ( kas، kasa ) در زبانهای اوستایی و سانسکریت برگرفته شده است. ( کاس ) به چمِ ( نمایان شدن، خود را نشان دادن، درخشیدن، دارایِ شکل یا منظر مطبوع ) و واژه یِ ( کاسَ ) به چمِ ( پدیدار، هیکل، منظر، ظهور، حضور ) بوده است. باید دانست که دگرگونیِ آوایی ( س/ش ) و ( ک/ق ) بسته به هر دوره یِ تاریخی رواگمند بوده است. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . به دیسه یِ آواییِ ( s ) در واژه یِ نشانه گذاری شده با پیکانِ سُرخ رنگ در فرتور بالا بنگرید، آنگاه درخواهید یافت که این واژه باواژگانِ ( کاس، کاسَ ) در فرتورهایِ پایین همبسته و مرتبط هستند. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . از نگرِ ریشه یابی، دیدگاهِ من نیز همین است و به گمانم واژه ( نقش ) یک بخش پیشوندیِ ( نی ) و بخشِ دیگری به چمِ ( پدیدار شدن، نمایان شدن ) دارد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . پَسگشتها ( references ) : 1 - رویه 375 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) 2 - رویه 454 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یکم ( ویرایش:پَسگشتهایِ پیامِ پیشین از نبیگِ ( فرهنگِ سنسکریت - فارسی ) پوشینه یِ یکم بودند، که به نادرستی پوشینه دوم نوشته شده است. )
صفحة کاغذی که در آن شکل و اندازه و عوارض زمین یا قسمتی از سطح آن با مقیاس‌های مختلف و معین ترسیم شده‌
طرح و صورت کار و عملی که در آینده باید انجام شود.
گوش

جملاتی از کاربرد کلمه نقشه

وه! چه سخت است که انسان به زبانش آرد آنچه از نقشهٔ ایوانِ جهان، در سرش است
نقشهای زشت خوابت می‌نمود می‌رمیدی زان و آن نقش تو بود
ای نقشبند پیکر معنی، بگوی تا زین نقشها ارادت صورت‌نگار چیست؟
عالمی آراسته حکمش به انواع حکم همچو رنگین نقشها بر جامه های ششتری
هرچه بر صفحه اندیشه کشد کلک خیال نقشهای درو دیوارش ازان خوبتر است
با عارض تو زلف دم از نقشه چین زند بر آب حد کیست که نقشی چنین زند
نقشها را میخورد صدق عصا چشم فرعونیست پر گرد و حصا
از این چارگو هر که کردی عیان زمین ساختی نقشها در میان
این شهر نخستین بار توسط ویلیام هایس وارد که جزئی از هیئت اعزامی ولف در سال ۱۸۸۵ بود مورد وارسی قرار گرفت. کمی بعد جان پانت پیترز از دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۱۸۹۰ آن مکان را از نزدیک مورد مطالعه قرار داد. هر دو نفر تنها یک روز را در آنجا صرف کردند و هر کدام یک لوح با خط میخی و چند قطعه‌ی مربوط به آن کشف کردند. والتر آندرا در سال ۱۹۰۲ از بسمایا دیدن کرد. او هم چند قطعه کشف کرد و طرحی از نقشه‌ی این سایت کشید.
هنگام مرگ پدر خود در ۱۷۴۲ میلادی، کری بیش از ۴٬۰۰۰ آکر زمین در دو سوی رود ویلیز به ارث برد، منطقه‌ای که در نهایت شهرستان‌های کامبرلند و باکینگهام در آن تأسیس گردید. مزرعه وی، معروف به باکینگهام، در نقشه جوشوآ فرای-پیتر جفرسون (۱۷۵۲ میلادی) قرار داشت.
قلم مصور چین چو کشید نقشها بین که جها کشید و نقشی به نگار من نیامد
صورت آمد چون لباس و چون عصا جز به عقل و جان نجنبد نقشها