متصالح

معنی کلمه متصالح در لغت نامه دهخدا

متصالح. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) با هم آشتی کننده و نیکو نماینده. ( آنندراج ). صلح کننده و آشتی کننده با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تصالح شود.

معنی کلمه متصالح در فرهنگ عمید

۱. (حقوق ) کسی که مالی یا ملکی از طرف کس دیگر به او مصالحه شود، کسی که در عقد صلح مالی را قبول می کند.
۲. [قدیمی] کسی که با دیگری صلح و سازش کند.

معنی کلمه متصالح در فرهنگ فارسی

کسی که بادیگری صلح وسازش کند، کسی که مالی یاملکی ازطرف کس دیگرباومصالحه شود
( اسم ) ۱ - آشتی کننده سازش کننده . ۲ - قبول کنند. عقد صلح کسی که در عقد صلح طرف ایجاب واقع شود آنکه مالی یا ملکی باوصلح شود مقابل مصالح ( مصالح و متصالح را طرفین صلح نامند ) جمع : متصالحین .

جملاتی از کاربرد کلمه متصالح

جزایر سه‌گانه در سال ۱۹۴۸ میلادی به‌طور کامل به اشغال امپراتوری بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات متصالحه درآمد، اما تا سال ۱۹۷۱ هیچ‌یک از دولت‌های وقت ایران این اشغال را نپذیرفتند و ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشت.
سر دنیس رایت[نام‌نامه ۱] سفیر وقت انگلیس در گزارش تلگرافی ۵۹۲ در ۱۳ فروردین ۱۳۴۷ به دولت انگلستان نوشت که شاه تمایلی به به‌کارگیری نیروی نظامی برای اشغال بحرین ندارد ولی برای ملاحظهٔ افکار عمومی نمی‌تواند از ادعای مالکیت بحرین بی امتیازی دیگر دست بردارد. چند روز بعد در ۱۸ فروردین در گزارش ۶۱۱ نوشت که دربارهٔ جزیره‌های ایرانی خلیج فارس با شاه ملاقات کرده‌است و او را از پیوستن بحرین به اتحادیه امارات متصالحه ناخشنود یافته‌است.