لنگا

معنی کلمه لنگا در لغت نامه دهخدا

لنگا. [ ل ِ ] ( اِ ) سَر کج. کجی در پارچه.
لنگا. [ل َ ] ( اِ ) کفش. || چرم بز سرخ ( ؟ ). || چرم نرم. || گل سرخ. ( آنندراج ).
لنگا. [ ل َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای شهرستان تنکابن ، محدود از شمال به دریای خزر، از خاور به دهستان قشلاق از بخش چالوس شهرستان نوشهر، از باختر به دهستان نشتاو از جنوب به اولین رشته کوه جنگلی بین کلاردشت و لنگا. هوای دهستان مانند سایر نقاط گیلان و مازندران مرطوب و معتدل و قسمت عمده اراضی دشت آن بایر و جنگلی و قرای آن محصور به جنگل انبوه می باشد. آب قرای دهستان از رودخانه کاظم رود، پلنگ آب رود و چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده دهستان برنج ، مختصر مرکبات و چای است. از 42 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4700 نفر میباشد. راه شوسه کناره از شمال دهستان و کنار دریا میگذرد و کارخانه چای سازی در کلارآباد دایر است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
لنگا. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان لنگا از شهرستان تنکابن ، واقع در 26500گزی جنوب خاوری تنکابن و 5500گزی جنوب راه شوسه تنکابن به چالوس. دشت ، معتدل ، مرطوب ومالاریائی. دارای 105 تن سکنه گیلکی و فارسی زبانند. آب آن از کاظم رود. محصول آنجا برنج و مرکبات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

معنی کلمه لنگا در فرهنگ معین

(لِ ) (ص . ) کجی و انحنا در پارچه .
(لَ ) (اِ. ) ۱ - چرم نرم . ۲ - کفش .

معنی کلمه لنگا در فرهنگ فارسی

دهستانی است از شهرستان شهسوار در جنوب بخر خزر جلگه معتدل و مرطوب ۴۲ آبادی و ۴۷٠٠ تن سکنه . محصول : برنج مرکبات چای .
( صفت ) کجی و انحنا در پارچه .
دهی از دهستان لنگا شهرستان شهسوار .

معنی کلمه لنگا در ویکی واژه

کجی و انحنا در پارچه.
چرم نرم.
کفش.

جملاتی از کاربرد کلمه لنگا

کلارستاق منطقه ای دهستانی ساحلی و کوهستانی در طبرستان و رستمدار است که از دو بخش غربی و شرقی تشکیل شده و به مرکزیت رود سرداب‌رود از هم جدا می‌شوند. بخش کلارستاق شرقی از رود چالوس و کلارستاق غربی از رود پلنگاب‌رود که به ترتیب کلارستاق را از بخش‌های کجور و لنگا جدا می‌کنند، امتداد دارد. کلارستاق از جنوب توسط ارتفاعات تخت سلیمان و کندوان در کوه‌های البرز مرکزی از طالقان جدا می‌شود.
گرچه چون مور ضعیفم ناتوان با پلنگان همسری خواهیم کرد
در سال ۱۵۷۷ میلادی پس از شورش شروان، اسکندر حاکم قلعه پلنگان که در گذشته با حاکمان کردستان به نبرد پرداخته بود بار دیگر شورید. شاه اسماعیل دوم سولاق حسین تکلو را با گروهی از سپاهیان قزلباش روانه آنجا کرد. اسکندر پس از یک پایداری نسبی، تاب مقاومت را از دست می‌دهد و می‌گریزد؛ بنابراین قلعه به تسخیر سپاه قزلباش می‌افتد و سولاق حسین تکلو با حکم شاه اسماعیل دوم به حاکمیت قلعه و دژهای اطراف منصوب می‌گردد.
پلنگان ز دندان او خسته دل بسا مرزبان گرگ بشکسته دل
کودکان با خر و با اسب شدند ما پیاده همه لنگان لنگان
برین مخلوق بی‌عقل ولنگار بدون وحشت از اعیان و تجار
پلنگان ز بیمش نهان زیر سنگ بخائید از کین دیوان ز جنگ
این روستا در دهستان لنگارود غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۲ نفر (۳۴خانوار) بوده‌است. مردم امام دشت از قومیت طبری هستند مردم امام دشت به زبان طبری (مازندرانی) سخن می‌گویند.
همی گرد بر گرد او ببر و شیر ز آهو پلنگان نخجیرگیر
شاهین من بصید پلنگان گذاشتی همت بلند و چنگل ازین تیز تر بده
همه بوم ایران تو ویران شمر کنام پلنگان و شیران شمر
منشأ اوغوز مبهم است. در سنگ‌نبشتهٔ اورخون (سدهٔ هشتم میلادی) در مغولستان در نزدیکی رودهای کرلن و سلنگا می‌توان قومی با این نام را یافت. در زمان پادشاهی گوک‌ترک‌ها نیز (سدهٔ ششم تا هشتم)، نام آن‌ها چندین بار در تکرار شده‌است.
لنگ لنگان از عدم بربسته بار بار امکانشان به دوش افتقار
وز آن جا سپه را سر اندر کشید چنین تا به کوه کلنگان رسید