معنی کلمه فروردین در لغت نامه دهخدا
گرفت از ماه فروردین جهان فر
چو فردوس برین شد هفت کشور.عنصری.وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است.سعدی. || نام فرشته ای هم هست که از خازنان بهشت است و تدبیر امور ومصالحی که در این ماه و در روز فروردین که نوزدهم این ماه است واقع شود، بدو متعلق است. || نام روز نوزدهم باشد از هر ماه شمسی و در این روز از ماه فروردین فارسیان جشن سازند و عید کنند بنابر قاعده کلیه که پیش ایشان جاری است که هر روز از هر ماهی که نام همان ماه داشته باشد عید باید کرد. نیک است در این روز به اعتقاد ایشان جامه نو پوشیدن و دیدن گوسفندان و گله و رمه گاوان و اسبان. ( برهان ) :
فروردین است و روز فروردین
شادی و طرب همی کند تلقین.مسعودسعد.|| ( اِخ ) نام قسمتی از اوستای موجود. رجوع به فروردین یشت شود.