فرزانه

معنی کلمه فرزانه در لغت نامه دهخدا

فرزانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( ص ) حکیم. دانشمند. عاقل. ( برهان ). بخرد. فرزان. فیلسوف. مقابل دیوانه. ( یادداشت به خط مؤلف ). در زبان پهلوی فرزانک ، در هندی باستان پْرَ، پیشوند به معنی پیش + جان یا جانتی به معنی شناختن و فهمیدن. قیاس کنید با جان در زبان ارمنی به معنی دانستن. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
ابله و فرزانه را فرجام ، خاک
جایگاه هر دو اندر یک مغاک.رودکی.فرزانه تر از تو نبود هرگز مردم
آزاده تر از تو نبرد خلق گمانه.خسروی سرخسی.چرا این مردم دانا و زیرک سار و فرزانه
به تیمار و عذاب اندر، ابا دولت به پیکار است.خسروی سرخسی.نباشد میل فرزانه به فرزند و به زن هرگز
ببرد نسل این هر دو نبرد نسل فرزانه.کسایی.چنین یافت پاسخ ز فرزانگان
ز خویشان نزدیک و بیگانگان.فردوسی.بپرسید از او دخت افراسیاب
که فرزانه شاها چه دیدی به خواب.فردوسی.به رستم چنین گفت کاوس کی
که ای گرد فرزانه نیک پی.فردوسی.فرزانه ای برفت و ز رفتنش هر زیان
دیوانه ای بماند و ز ماندنش هیچ سود.لبیبی.نبوم ناسپاس از او که ستور
سوی فرزانه ، بهتر از نسپاس.ناصرخسرو.فرزانه و صدر اجل و صاحب عالم
کافراخته شد زو عَلَم صاحب رایان.سوزنی.ستوده نایب فرزانه فخر دین احمد
که فخر دین را هست از جمال او مفخر.سوزنی.این از آن پرسان که آخر نام این فرزانه چیست ؟
وآن بدین گویان که آخر جای این ساحر کجا؟خاقانی.گیرم آن فرزانه مُرد آخر خیالش هم نمرد
هم خیالش دیدمی در خواب اگر بغنودمی.خاقانی.فی المثل تو خود اگر آب خوری
جز ز جوی دل فرزانه مخور.خاقانی.دل شاه شوریده شد زین شمار
ز فرزانه درخواست تدبیر کار.نظامی.خبر دادندش آن فرزانه پیران
ز نزهتگاه آن اقلیم گیران.نظامی.اگر برجان خود لرزد پیاده
به فرزینی کجا فرزانه گردد؟عطار.چون خلیل حق اگر فرزانه ای
آتش آب توست و تو پروانه ای.مولوی.جوانی هنرمند و فرزانه بود

معنی کلمه فرزانه در فرهنگ معین

( ~ . ) [ په . ] (ص . ) دانشمند، حکیم . ج . فرزانگان .

معنی کلمه فرزانه در فرهنگ عمید

۱. حکیم، عالِم، دانشمند.
۲. عاقل، خردمند.
۳. شریف، پاک نژاد.

معنی کلمه فرزانه در فرهنگ فارسی

حکیم، عالم، دانشمند، عاقل، خردمند، شریف، پاک نژادفرزانگی:دانایی، خردمندی
( صفت ) دانشمند حکیم جمع : فرزانگان .
جمع فرزین و فرزان . در تداول متاخر اعراب بکار می رود .

معنی کلمه فرزانه در فرهنگ اسم ها

اسم: فرزانه (دختر) (فارسی) (تلفظ: farzāne) (فارسی: فرزانه) (انگلیسی: farzane)
معنی: عاقل، حکیم، دانشمند، دانا، خردمند، دارای خِرَد و پختگی، خِرَدمند

معنی کلمه فرزانه در ویکی واژه

دانشمند، حکیم.
فرزانگان.

جملاتی از کاربرد کلمه فرزانه

«نظیری» لازم عشق و جنون جنگست و ناسازی تو معذوری به مردم مردم فرزانه می‌سازد
ژاله کش از فرزانه قیاسی نوعی انتشارات یوبان
سر دیوانگی داری درین محفل اگر صائب به یک سیلی فلک دیوانه را فرزانه می‌سازد
۱۳۷۷ - کلیسای جامع و چند داستان دیگر؛ مجموعهٔ نوزده داستان کوتاه، ترجمهٔ فرزانه طاهری، انتشارات نیلوفر.
الفت خلق عذاب دل فرزانه شمر هرکه بیگانه شود معنی بیگانه شمر
«هفت فرزانه» پی‌ریزی‌هایش را بنیاد نریختند؟
دکتر حمید قره‌حسنلو که به اتفاق همسرش، فرزانه، پس از مراسم چهلم حدیث نجفی، از کشته‌شدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در کرج، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند به ۱۵ سال زندان محکوم گردید.
ز ازل، مرشدما خواست که فرزانه شود آنقدر عقل کجا داشت که دیوانه شود
تو را با سخنهای شاهان چه کار نه فرزانه مردی نه جنگی سوار
ز چین بود فرزانه پنجاه مرد به درگاه شاه آمده پُر ز درد
به چهل مرد و چار فرزانه به دو هم خوابه و دو هم خانه
اسماعیل خان فرزانه (درگذشته ۱۳۲۵ خورشیدی) دیپلمات دوره قاجار، وزیرمختار (سفیر) ایران در اسپانیا و نماینده استرآباد (گرگان) در دوره دوم مجلس شورای ملی بود.
ملامت‌ها که بر من کردی امروز روا بر ناصِح فرزانهٔ ماست
در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۹۷ فرزانه زیلایی وکیل مدافع اسماعیل بخشی در گفتگویی با وبگاه «رویداد ۲۴» از تحت فشار بودن موکلش به‌جهت تکذیب سخنانش پیرامون شکنجه‌اش خبر داد. او گفت که بخشی از سوی به‌گفته او «افراد مختلف» تحت فشار قرار گرفته تا سخنانش را تکذیب کند. زیلایی از نام این افراد سخنی نگفت. این وکیل در این رابطه گفت که نوشته‌های موکلش بر اساس مستندات بوده و کارهای قانونی لازم در این‌باره انجام شده‌است.
تو خویشتن را مسعود سعد رنجه مدار اگر نخواهی محنت مباش فرزانه
نباشد میل فرزانه به فرزند و زن هرگز ببرّد نسل این هر دو نبرّد نسل فرزانه