عطوف. [ ع َ ] ( ع ص ) مهربان. عاطف. رؤوف. مشفق. گویند: رجل عطوف ؛ یعنی شخص شفوق و نیکوخلق و نیکوکار. ( از اقرب الموارد ). مهربان. ( دهار ). || قوس عطوف ؛ کمان که یکی از دو سر آن بر دیگری برگشته باشد. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). عطوف. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) شتر ماده ای که بر پوست شتربچه پر از کاه مهربانی کند و بر آن شیر دوشند. || مصیده ای که چوب کج داشته باشد. || تیر قمار که مایل باشد بر همه تیرها و فائزالمرام برآید، و یا تیر بی فایده و بی نقصان ، و یا تیر که قمار بار بار رد کنند یا مرة بعد اخری اندازند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چادر. ج ، عُطف. ( منتهی الارب ). عطوف. [ ع ُ ] ( ع مص ) عَطف است در تمام معانی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عَطف شود.
معنی کلمه عطوف در فرهنگ معین
(عَ ) [ ع . ] (ص . ) مهربان ، مشفق .
معنی کلمه عطوف در فرهنگ عمید
مهربان، مشفق، نیکوکار. ۱. میل کردن به سوی چیزی. ۲. مهربانی کردن.
معنی کلمه عطوف در فرهنگ فارسی
میل کردن بسوی چیزی، مهربانی کردن، مهربان، مشفق ونیکوکار ( صفت ) مهربان مشفق . عطف است در تمام معانی
جملاتی از کاربرد کلمه عطوف
نیمروز (یا سیستان) همچنان که در دورهٔ اسلامی یکی از نقاط آباد و زرخیز کشور بودهاست، در دورانهای قبل از اسلام نیز از لحاظ اقتصادی و اجتماعی پیشرفته بوده و توان مندیهای اقتصادی اش همواره توجه کشورگشایان و فاتحان شرق و غرب را به خود معطوف میداشتهاست. چنانکه کوروش هخامنشی و اسکندر کبیر و دیگر جهانگشایان برای فتح آن اقدام به لشکرکشی نمودند.
وَ مَنْ بَلَغَ این من معطوفست با کاف و میم که در لانذرکم است. میگوید: تا آگاه کنم شما را و هر که رسد، یعنی هر که قرآن بوی رسید محمد رساننده است باو و حجت برو تا روز رستاخیز.
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ» یا محمّد، «الْکِتابَ» یعنی القرآن، «إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ» للنّاس، «الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ» ای لتبیّن لهم الحق من الباطل. و قیل لتبیّن للمشرکین ما ذهبوا فیه الی خلاف ما یذهب المسلمون فیقوم الحجّة علیهم ببیانک، «وَ هُدیً وَ رَحْمَةً» نصب معطوف علی موضع اللّام لانّه المفعول له، ای ما انزلناه علیک الا للهدایة و الرّحمة.
البته تمامی وسایل این کلاس برای فروش نیاز به تاییدیه پیش از فروش ندارند. آن دسته از وسایل پزشکی کلاس سه که معادل وسیلهای هستند و قبل از ۲۸ می ۱۹۷۶ با اعلام پیش از فروش مجوز ورود به بازار را دریافت کردهاند تا زمانی که سازمان غذا و دارو آمریکا نیازمندیهای جدیدی را اعلام نکردهاست، فروششان معطوف به دریافت تاییدیه پیش از فروش نیست.
بیشتر زائران این امامزاده مردم محلی هستند. با توجه به محل زیارتگاه، دیگران کمتر از مکان آن اطلاع دارند. نداشتن صحن، کوچک بودن بنا و نداشتن گنبدو گلدسته یا مظاهر دیگری که زیارتگاه را بناهای مجاور متمایز سازد به این امر کمک میکند و توجه افراد را کمتر به این محل معطوف میسازد.
سانتورینی در حدود ۳۶۰۰ سال پیش یک فوران عظیم آتشفشانی را شاهد بودهاست و بدین ترتیب بیشتر قسمتهای امروزی جزیره را به بیرون ریختهاست. در طول سالیان و قرنهای بعدی، یونانیان بر لبه تیز این آتشفشانهای بلند، روستاهایی را بنا نهادند که زیباییش در کنار آبی دلانگیز خلیج آن چشم هر بینندهای را به خود معطوف میکند. در کنار خانههای سفید این جزیره میتوان به گنبدهایی آبی که بر روی صخرههای شیبدار ساخته شدهاند نیز اشاره کرد.
جلالالدین پس از بازگشت از هند قدرت و نیروی خود را بهجای اینکه معطوف به بیرون راندن دشمن از خراسان و ایران شرقی بکند، صرف جنگهای غیرضروری کرد. او بدون داشتن منظور سیاسی خاصی با خلیفهٔ عباسی، اسماعیلیه، ملکهٔ گرجستان رُوسودان (دوران حکومت ۶۴۵–۶۲۰ ه.ق)، اشرف موسی (از ایوبیان و فرمانروای حران و رها ۶۳۵–۶۱۵ ه.ق) و علاءالدین کیقباد یکم (پادشاه سلجوقیان روم ۶۳۴–۶۱۵ ه.ق) درافتاد و مردم این ممالک را چنان آزار رساند که در موقع ضرورت هیچکس به درخواست کمک او پاسخی نداد و بلکه برخی از ایشان مثل اسماعیلیه و مسلمانان گنجه و تبریز تبعیت از مغولان را بر حکومت او ترجیح نهادند. همچنین گویا در اواخر عمر در نوشیدن شراب به افراط افتاده بود.
در حقیقت، میتوان اظهار کرد که اصطلاح «نهادگرایان» از همان ابتدا به اشتباه استفاده میشد؛ زیرا توجه وبلن، همیلتون، و آیرس معطوف قدرت در حال تکامل (و «شیءانگارانه») تکنولوژی بود و در تئوریهایشان، نهادها از اهمیت ثانویه برخوردار بودند. نگرانی اصلی آنها تکنولوژی بود، نه نهاد. موضع وبلن، همیلتون، و آیرس به جای «نهادگرا»، ضد نهادگرا بود.
«قالُوا» یعنی السحرة، «لَنْ نُؤْثِرَکَ» ای لن نختار دینک «عَلی ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ» الیقین و العلم. «وَ الَّذِی فَطَرَنا» ای و لا نختارک علی الّذی خلقنا، فیکون معطوفا علی ما، و قیل هو قسم، ای اقسموا باللّه انّهم لا یؤثرونه.
قوله: «أَ لَمْ تَرَ» ای الم تعلم، و قیل الم تر بقلبک، «أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ» هو علی العموم و سجودهم طاعة، «وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» خصوص فی المؤمنین، «وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ»، مفسران گفتند وجه این سجود همان وجه تسبیحست که در آن آیت گفت: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» دانیم که سجودست بحقیقت لکن عقل را بدریافت آن راه نیست، همچنین ربّ العزّه آسمان و زمین را گفت: «ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً؟ قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ»، و سنگ را خشیت گفت: «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»، و در آثار سلف است ما فی السّماء نجم و لا شمس و لا قمر الّا یقع ساجدا حین یغیب ثم لا ینصرف حتی یؤذن له فیأخذ ذات الیمین حتی یرجع الی مطلعه. مجاهد گفت: سجود جمادات تحوّل ظلال است کقوله: «یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ»، و شرح آن در موضع خویش رفت. «وَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ» این ناس مسلمانانند و معطوف است بر اوّل آیت، ای هذه الاشیاء کلّها تسجد للَّه و کثیر من المسلمین، اینجا سخن تمام شد پس بر استیناف گفت: «وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» یعنی و کثیر النّاس حقّ علیه العذاب بکفره و ابائه السّجود. این معنی بر قول ایشان است که گفتند: سجود طاعت و عبادت است.
وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ و تا گویندا، یعنی خواستیم تا گویند که: تو این سخن راست کردهای با خود، و قرآن ساختهای. مکّی و ابو عمرو «دارست» خوانند، یعنی: با کسی واگفتهای، و با کسی بهم ساختهای. و این آن بود که او را متهم کرده بودند بمردی رومی، اذ کان یلازم رسول اللَّه (ص) و یحدّثه بما قرأ فی الانجیل. گفتند: انجیل ازو میشنود، و بتازی از آن قرآن میسازد، و ذلک فی قوله: «لسان الّذی یلحدون الیه اعجمیّ». باین قراءت «وَ لِیَقُولُوا» این لام لام عاقبت گویند، معطوفست بر معنی مضمر، تقدیره: لتلزمهم الحجة، و لیقولوا ما یقولون، و یکون عاقبة امرهم الشقاوة التی لحقتهم.
طبقهبندی اسپار اکسپرس معطوف به آن دسته از خریدارانی است که در حین مشغله روزانه به دنبال غذای آماده هستند یا تمایل دارند خرید هفتگی خود از سوپرمارکتهای بزرگتر را تکمیل نمایند. الگوی اسپار اکسپرس تمامی نیازهای خریداران را در زمان مقتضی تأمین مینماید.
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر شاگرد جنید ایذ وهو محمدبن علی بن الحسن بن وهب العطوفی حدث بمصر عن الحسن بن سفیا و «ابو»جعفر الفریانی و مطین توفی بالمله سنه خمس و اربعین و ثلثمائه.