رفرف

معنی کلمه رفرف در لغت نامه دهخدا

رفرف. [ رَ رَ ] ( ع اِ ) بساط گرانمایه. ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( لغت محلی شوشتر ) ( دهار ). جامه های سبز که از آن گستردنی و محابس سازند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). جامه های سبز. ( غیاث اللغات ). فرش گستردنی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
مثال رفرف خضر است فرش سغدی برگ
نمونه ای زجنی الجنتین دان انگور.( از ترجمه محاسن اصفهان ). || دامنهای خرگاه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خیمه. ( غیاث اللغات ). شادروان. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( از دهار ). پارچه ای باشد از خیمه و غیر آن که بر سر دروازه ها و کمر خیمه ها بندند تا باد بدان خورد و حرکت کند و به عربی رفرفه گویند. ( لغت محلی شوشتر ). || کرانه های زره که آونگان باشد، رفرفه یکی آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دامن زره. ( دهار ) :
همی ز جوشن بر کند غیبه جوشن
همی ز مغفر بگسست رفرف مغفر.فرخی. || شاخه های افتاده و فروهشته از درخت کنار و درخت پیلو. || کناره محبسها و فرشها که زاید بر آن باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || هرچیز که زاید باشد و تاکرده شود. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کل ما فضل فثنی. ( منتهی الارب ). || گستردنی و افکندنی. ( ناظم الاطباء ). گستردنی و افکندنیها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || یکنوع ماهی دریایی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). ماهیی است دریایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || یکنوع درختی در یمن. ( ناظم الاطباء ). درختی است که در یمن روید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || روزن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روشن. باجه. روزن. روزنه. ( یادداشت مؤلف ). روشن. ( اقرب الموارد ). || بالشچه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ). بالش. ( غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( از لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) ( دهار ). بالش. وساده. ( فرهنگ فارسی معین ). || تلاق. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || درخت تازه فروهشته شاخ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مرغزار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). || پاره ای که ما بین سراپرده و خرگاه دوزند. || دیبای تنک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پارچه دیبای نازک. ( از اقرب الموارد ). || آنچه از زره بخود بسته بر پشت اندازند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || چوبی عریض که هر دوطرف آن در دیوار گذاشته متاع شگرف خانه بر آن نهند.( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). چوبی باشد پهنا که دو طرف آن در دیوار گذاشته متاع شگرف خانه بر آن نهند. رفرفة یکی. ( منتهی الارب ). || طاق در عمارت. ( غیاث اللغات ). طاق گونه ای که کالاهای شگرف خانه را بر آن نهند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رف شود. || صاحب آنندراج گوید: فارسیان به معنی تیزی رفتار موج استعمال کنند :

معنی کلمه رفرف در فرهنگ معین

(رَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) فرش ، گستردنی .

معنی کلمه رفرف در فرهنگ عمید

۱. جامه ها و بساط های لطیف رنگین و زیبا.
۲. فرش و بساط، هر چیز گستردنی.
۳. دامن خرگاه.
۴. شاخه های آویخته و فروهشتۀ درخت.

معنی کلمه رفرف در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - فرش گستردنی . ۲ - دامن خرگاه . ۳ - بالش و ساده . ۴ - پارچه دیبای نازک . ۵ - نوعی ماهی .

معنی کلمه رفرف در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَفْرَفٍ: پارچه سبزی است که با آن مجلس آذین درست میکنند . بعضی هم گفتهاند : به معنای بالش یا متکا است .
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«رَفْرَف» در اصل به معنای «برگ های گسترده درختان» است، و سپس به پارچه های زیبای رنگارنگ که، بی شباهت به منظره باغها نیست، اطلاق شده. بعضی از مفسران در اینجا فرش معروف «نگارستان انوشیروان» را به صورت مثالی ذکر کرده اند، همان فرش فوق العاده گرانقیمتی که منظره یک باغ را منعکس می کرد.
فرشها. جوهری گوید: رفرف ثیابی سبز رنگ است که از آن محل نشستن آماده می‏کنند مفرد آن رفرفه است. همچنین است قول قاموس و اقرب. کعانی دیگری نیز گفته‏اند که در قرآن نیامده . رفرف در آیه به معنی فرشهاست و شاید به معنی پشتی‏ها و مخده‏ها باشد که در مجمع از بعضی وسائد نقل شده. عبقری را فرش و حریر و بالش گفته‏اند معنی آیه چنین می‏شود: تکیه می‏کنند به فرشهای سبز و بالشهای نیکو. از این آیه به نظر می‏آید که مراد از عبقری بالش هاست. نا گفته نماند در قرآن مجید رفرف فقط یکبار آمده و آن هم نکره است و نمی‏شود به فرشهای دنیا قیاس کرد.

معنی کلمه رفرف در ویکی واژه

فرش، گستردنی.

جملاتی از کاربرد کلمه رفرف

همی ز جوشن برکند غیبه جوشن همی ز مغفر بگسست رفرف مغفر
این آب را اگر برسانی به تشنگان بر رفرف و بُراق ترا زیبد افتخار
کی عقل داند جای تو کانجا که ساید پای تو رفرف بماند از تک و جبریل شهپر برکند
پیمبر گشت بر رفرف سوار و شد به او ادنی شنید اسرار ما اوحی و دید آثار سبحانی
رفرفا کو احمد معراج عشق که ببالیدی به فرقش تاج عشق
با رفرف روح از سواد امکان تا ساحت شهر وجوب رانم
دست رس لاف قدر تو تمنّای تو دارد (کذا) زین جهت پای نهد بر سر کویش رفرف
خود شکن شهپر توفیق مهیا دارد رفرف موج، سبک از سر عمان گذرد
کانها رفرف خضر قد انبسطت تحت القر تفل و الریحان و العنم
رفت از آنجا به یاری رفرف به مقامی ز پیشتر اشرف