معنی کلمه رفرف در لغت نامه دهخدا
مثال رفرف خضر است فرش سغدی برگ
نمونه ای زجنی الجنتین دان انگور.( از ترجمه محاسن اصفهان ). || دامنهای خرگاه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خیمه. ( غیاث اللغات ). شادروان. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( از دهار ). پارچه ای باشد از خیمه و غیر آن که بر سر دروازه ها و کمر خیمه ها بندند تا باد بدان خورد و حرکت کند و به عربی رفرفه گویند. ( لغت محلی شوشتر ). || کرانه های زره که آونگان باشد، رفرفه یکی آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). دامن زره. ( دهار ) :
همی ز جوشن بر کند غیبه جوشن
همی ز مغفر بگسست رفرف مغفر.فرخی. || شاخه های افتاده و فروهشته از درخت کنار و درخت پیلو. || کناره محبسها و فرشها که زاید بر آن باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || هرچیز که زاید باشد و تاکرده شود. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کل ما فضل فثنی. ( منتهی الارب ). || گستردنی و افکندنی. ( ناظم الاطباء ). گستردنی و افکندنیها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || یکنوع ماهی دریایی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). ماهیی است دریایی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || یکنوع درختی در یمن. ( ناظم الاطباء ). درختی است که در یمن روید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || روزن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روشن. باجه. روزن. روزنه. ( یادداشت مؤلف ). روشن. ( اقرب الموارد ). || بالشچه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ). بالش. ( غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( از لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) ( دهار ). بالش. وساده. ( فرهنگ فارسی معین ). || تلاق. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || درخت تازه فروهشته شاخ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مرغزار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). || پاره ای که ما بین سراپرده و خرگاه دوزند. || دیبای تنک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پارچه دیبای نازک. ( از اقرب الموارد ). || آنچه از زره بخود بسته بر پشت اندازند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || چوبی عریض که هر دوطرف آن در دیوار گذاشته متاع شگرف خانه بر آن نهند.( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). چوبی باشد پهنا که دو طرف آن در دیوار گذاشته متاع شگرف خانه بر آن نهند. رفرفة یکی. ( منتهی الارب ). || طاق در عمارت. ( غیاث اللغات ). طاق گونه ای که کالاهای شگرف خانه را بر آن نهند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رف شود. || صاحب آنندراج گوید: فارسیان به معنی تیزی رفتار موج استعمال کنند :