دعایم

معنی کلمه دعایم در لغت نامه دهخدا

دعایم. [ دَ ی ِ ] ( ع اِ ) دعائم. ج ِ دعام و دعامة. رجوع به دعائم و دعام و دعامة شود. || ستونها. پایه ها. چوب بستها. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ) : ملکی که دعایم آن بدست تصاریف ایام منهدم شد... به سعی باطل و جهدبی حاصل منتعش نگردد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 173 ).
- دعایم دین ؛ اصول و قواعد دین. ( ناظم الاطباء ).
|| اساس و بنیاد و قواعد و اصول. || ستونهای خانه. || جرزهای خانه. || دست و پای حیوانات چارپا. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه دعایم در فرهنگ معین

(دَ یِ ) [ ع . دعائم ] (اِ. ) جِ دعام و دعامه . ۱ - ستون ها. ۲ - بزرگان قوم ، سروران .

معنی کلمه دعایم در فرهنگ عمید

= دعامه

معنی کلمه دعایم در ویکی واژه

دعائم
جِ دعام و دعامه.
ستون‌ها.
بزرگان قوم، سروران.

جملاتی از کاربرد کلمه دعایم

لطف تو بود بیشتر از خواهش دلم هر مدعایم از تو به صد مدعا رسید
امید اجابت چقدر منفعلم‌ کرد امشب عرق آینهٔ دست دعایم
مجال دم زدنت گر بود در آن خلوت زمین ببوس ودعایم زمان زمان برسان
می‌کند گریه عرق ‌گر مژه بر می‌دارم ناکجا منفعل از دست دعایم‌کردند
وین زمان هم هر شب از شست دعایم بهر تو قاب و قوسین است آماج سهام کارگر
یکپای در خرابات، پای دگر بمسجد یکدست رهن ساغر یکدست در دعایم
هم در آن شب شد دعایم مستجاب ساعتی بی‌خود فرو رفتم به خواب
فلک حجاب دعایم نمی شود اما به غمزه حاجت ابرو نمی نماید فرض
آرزو نگذشت حیف از قلزم نیرنگ حرص ورنه عمری‌شد پلش دست دعایم بسته است
خدنگ آن کم از تیر قضا نیست که مر تیر دعایم را خطا نیست