دست خوش. [ دَ ت ِ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این ترکیب در بیت ذیل منسوب به رودکی آمده است و ظاهراً بدان هم معنی دست خوب می توان داد و هم معنی دست خوش و ملعبه : عالم چو ستم کند ستمکش مائیم دست خوش روزگار ناخوش مائیم.( منسوب به رودکی ). دست خوش. [ دَ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ص مرکب ) سخره. ( شرفنامه منیری ). شخصی که مسخره باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). مسخرگی. ( برهان ) ( انجمن آرا ). آنکه مورد مسخره واقع شود. که مورد ریشخند قرار گیرد. || کنایه ازعاجز و زبون و زیردست. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مغلوب.( از غیاث ). مغلوب و زبون. ( آنندراج ). || دست زیر بودن یعنی در تحت حکم کسی بودن : چون نه ای کامل دکان تنها مگیر دست خوش می باش تا گردی خمیر.مولوی.- دست خوش کسی یا حوادث یا زمانه یا صروف دهر یا تصاریف دهر یا هواهای نفس شدن ؛ ملعبه او شدن. بازیچه او گشتن. || در معرض. عرضه ٔ. بازیچه ٔ. ملعبه ٔ. اسباب کار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و در این معنی لازم الاضافه است : عید را دست خوش خویش گرفتیم ازو میوه و گل بجز اینگونه نخواهیم دگر.ازرقی ( از آنندراج ).ای چون غرواش سبلتت کفک فشان چون شانه بوی دست خوش دست خوشان.سوزنی.تا دست خوش جهان شدم من در دست قناعتم ممکن.مجیرالدین بیلقانی ( از آنندراج ).ساقی شب دستکش جام تست مرغ سحر دست خوش نام تست.نظامی.پی سپر جرعه میخوارگان دست خوش بازی سیارگان.نظامی.دست خوشان تواند پردگیان چنگ وار یک دو نواشان بسازچون دل ایشان حزین.سیف اسفرنگی ( از انجمن آرا ).زمانه به چه نوع دست خوش آن طایفه است. ( جهانگشای جوینی ). خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد نقد امید عمر من در طلب وصال شد.سعدی.روح را کس نکند دست خوش نفس خسیس عاقلان آینه چین نفرستند به زنگ.خواجو ( از شرفنامه منیری ).خاصه با پیری چون من که بطبع دائماً دست خوش نسیان است.؟ ( از یادداشت مرحوم دهخدا ). || چیزی که حصول آن سهل و آسان بود. ( برهان ) ( از آنندراج ). کار سهل الحصول و آسان. ( انجمن آرا ). آنکه یا آنچه آسان بدست آید :
معنی کلمه دستخوش در فرهنگ معین
کردن ( ~. خُ. کَ دَ ) (مص ل . ) مهارت یافتن . ( ~. خُ ) (ص مر. ) ۱ - بازیچه ، مسخره . ۲ - رام ، مطیع ، زبون . ( ~ . خُ ) ۱ - (اِمر. ) پولی که از طرف برنده در قمار به عنوان انعام به دیگری داده شود. ۲ - (شب جم . ) کلمة تحسین به معنی ، آفرین ، مرحبا.
معنی کلمه دستخوش در فرهنگ عمید
۱. کسی که بازیچه و مسخرۀ دیگری شود. ۲. زبون. ۳. زیردست. ۴. (شبه جمله ) [عامیانه] کلمۀ تحسین که در قمار به کسی که خوب بازی کند و ببرد یا به کسی که با تردستی و مهارت کاری انجام بدهد می گویند، آفرین. ۵. (اسم ) [عامیانه] پولی را می گویند که کسی که در قمار برده به رسم انعام به دیگری بدهد.
معنی کلمه دستخوش در فرهنگ فارسی
کسی که بازیچه ومسخره دیگری شود، زبون، زیردست ( جمله اسمیه ) ۱ - کلمه تحسین که بکسی که در قمار ببرد یا در کاری پیروز شود گویند مرحبا آفرین . ۲ - نیز به کسی که با تردستی و مهارت کلاه سر دیگری گذاشته گویند . این ترکیب در بیت ذیل منسوب به رودکی آمده است و ظاهرا بدان هم معنی دست خوب می توان داد و هم معنی دستخوش و ملعبه : عالم چو ستم کند ستمکش مائیم دست خوش روزگار ناخوش مائیم
جملاتی از کاربرد کلمه دستخوش
امروز در ممالک جان دست دست تست الله چگونه دستخوش خصم دون شدی
هرکس که غم ترا فسانهست دستخوش آفت زمانهست
پشهگان را دستخوش شد زنده پیل شیر غران گشت موران را، ذلیل
بخش کشاورزی که روند موازی با توسعه سریع شهر را تجربه کردهاست نیز در ساختار خود دستخوش تحولات عمیقی شدهاست. در حالی که در سال ۱۹۷۰، سه چهارم جمعیت کشور (۷۵٪) در بخش کشاورزی بودند، این میزان در سال ۲۰۰۰ به کمتر از نصف (۴۹٪) کاهش یافتهاست.
جهان از زمان پیدایش تاکنون دستخوش تغییر و دگرگونی بودهاست و به گفته هابل این مسئله به این معنی است که همه چیز احتمالاً با یک انفجار عظیم آغاز شدهاست. از این انفجار اغلب با نام «بیگبنگ» یاد میشود. کار هابل با این کشف پایان نیافت. او به مطالعه روی کهکشانها ادامه داد و ستارهشناسهایی از سراسر جهان با او کار کردند.
سکونت تاریخی-جغرافیایی و روابط مردم با دیگر مردمان همسایه از عواملی ست که، بر روش آشپزی اثر دارد. از اینکه جادههای تجاری و نظامی قدیمی از آذربایجان عبور میکردند، آشپزی این سرزمین دستخوش بعضی تأثیرات گشتهاست.
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم در حلقه تقلید گرفتار نگشتیم
دستخوش حکم توام، سست حریفی که منم بررصد همچومنی، سخت دغائی که توئی
عید را دستخوش خویش گرفتیم و ازو میوه و گل بجزین گونه نخواهیم دگر
اگرت دست دهد صحبت بیگانه و خویش خویش را دستخوش مردم بیگانه مکن
در عهد ناصرالدین شاه (تاجگذاری جمعه ۲۱ ذیالقعدهٔ ۱۲۶۴ ق / ۲۷ مهر ۱۲۲۷ ش) کاخ گلستان بهواسطهٔ مدت نیم قرن حکومت وی (قریب به ۵۰ سال) و دیدار او به عنوان اولین پادشاه ایران از اروپا در سه سفر خود به سالهای ۱۲۹۰، ۱۲۹۵ و ۱۳۰۶ ق (۱۲۵۲ و ۱۲۵۷ و ۱۲۶۷ ش) دستخوش تغییرات اساسی و متأثر از اروپا گردید.
فیلم بعدی زوئیک با نام «افسانههای خزان» (۱۹۹۴) یک درام خانوادگی و پیچ در پیچ بود که از روی رمان «جیم هریسون» اقتباس شده بود. افسانههای خزان دربارهٔ یک افسر بازنشسته و سه پسر او است، که در مزرعهای سرسبز و زیبا در مونتانا زندگی میکنند. با شروع جنگ جهانی اول در اروپا، زندگی آنها تحت تأثیر جنگ قرار میگیرد و پس از مرگ کوچکترین پسر خانواده در جنگ، دستخوش تراژدیهای شخصی و پیچ در پیچ میشود. «جان تال»، فیلمبردار فیلم، تصاویر زیبا و چشماندازهای فوقالعادهای از مونتانا ارائه داد و موفق شد در ۱۹۹۵، جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری را نصیب خود کند.
استرانسیوم-۸۹ ایزوتوپ پرتوزای استرانسیوم است که با شکافت هستهای تولید میشود و نیمه عمر آن ۵۰٫۵۷ روز است. این نوکلید دستخوش واپاشی بتا شده و به ایتریم-۸۹ تبدیل میشود. استرانسیوم-۸۹ در پزشکی کاربرد دارد.
پابند جنون دستخوش پند نگردد ما حاجت پند و سر تعلیم نداریم
ستارگان هالیوود نیز از نخستین بازیگران جهانی در دهه ۱۹۳۰ تا ستارگان شکوهمند دهه ۱۹۵۰ و چهرههای پر زرق و برق دهه ۱۹۷۰ و بازیگران امروزی که روابط شان موضوع بحث رسانه هاست دستخوش تغییرهای بسیاری شدهاند.
داده کاوی در ابتدا از حوزه تجارت برخاست اما کاربردهای آن در سایر حوزههایی که به گردآوری حجم وسیعی از دادهها میپردازند که دستخوش تغییرات پویا نیز میگردند، مفید شناخته شد. بخشهایی مثل بانکداری، تجارت الکترونیک، تجارت سهام، بیمارستان و هتل از این نمونهاند.
ساقی شب دستکش جام تست مرغ سحر دستخوش نام تست
طباطبایی با آداب و اخلاق ملل اروپایی بر سر مهر نبود. سفر درمانیاش اما نظراتش را دستخوش تغییر کرد.
ایاصوفیه در سال ۳۶۰ به عنوان کلیسای بزرگ ساخته شد و در طی سالها دستخوش تغییراتی شد تا در تاریخ ۱۴۵۳ به دستور سلطان عثمانی به مسجد تبدیل و تا تاریخ ۱۹۳۱ مسجد باقی ماند. در سال ۱۹۳۱ به دلیل معماری غنی و تاریخی و تاریخ نهفته در بنا، ایاصوفیه به دستور آتاترک به موزه تبدیل شد.
بر خود و کار خود از دور نظر میافکند زورقی دستخوش موجه طوفان میدید