خیر
معنی کلمه خیر در لغت نامه دهخدا

خیر

معنی کلمه خیر در لغت نامه دهخدا

خیر. [ خ َ/ خی ] ( ع مص ) تفضیل دادن کسی را بر کسی دیگر. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ). منه : خار الرجل عنی ؛ خیره خِیراً، خَیراً، خِیَر. خَیرَة. || برگزیدن چیزی را؛ منه : خار الشی ٔ. || نیکو شدن و صاحب خیر گردیدن. منه : خار الرجل خیراً. || نیکویی دادن خدا کسی را در کاری. منه : خار اﷲ لک فی هذا الامر. || غلبه در نیکویی کردن و برگزیدن. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). نیک شدن و غلبه کردن کسی را به بهی و بهترین برگزیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
خیر. [ خ َ ] ( ع اِ ) نیکوئی. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خوبی. مقابل شر :
ز دلها مردمان را خیر باشد.فرخی.یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی
جفت تو جود و مردی چون جفت حاتم ماویه.منوچهری.فعالش مایه خیر و جمالش آیت خوبی
جلالش نزهت خلق و کمالش زینت دنیی.منوچهری.کلکش چو مرغکی است دویده بر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ تر.عسجدی.من [ التونتاش ] رفتم و ندانم که حال شما چون خواهد شد که اینجا هیچ دلیل خیر نیست. ( تاریخ بیهقی ). به امیر فرمانی رسیده بخیر و نیکویی. ( تاریخ بیهقی ). همو عزوجل فرموده که ما شما را در خیر و شرمی آزماییم. ( تاریخ بیهقی ).
عظیم خیر می کردم که هجو او گفتم
بدین ثواب جزیلم دهد خدای علیم.( از تاریخ بیهقی ).سمع و بصر و ذوق و شم و حس که بدو یافت
جوینده ز نایافتن خیر امان را.ناصرخسرو.جز صبر تیر او را اندر جهان سپر نیست
مرغیست صبر کو را جز خیر بال و پر نیست.ناصرخسرو.فعلت نه بقصد آمر خیر
قولت نه بلفظناهی شر.ناصرخسرو.الخیر معقود فی نواصی الخیل ؛ نیکی در پهلوی پیشانی اسب بسته است. ( نوروزنامه عمرخیام ). حیوانی که در او نفع و ضر و خیر و شر باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت. ( کلیله و دمنه ). آنکه سنگ در کیسه کند از تحمل آن رنجور گردد و روز حاجت بدو خیری نیاید. ( کلیله ودمنه ). من اخلاق شیر دانم که در حق من جز خیر و خوبی نداند. ( کلیله و دمنه ). تعبد و تعفف در دفع شر جوشنی عظیم است و در جذب خیر کمندی دراز.( کلیله و دمنه ).
شده ام سیر زین جهان زیراک

معنی کلمه خیر در فرهنگ معین

(خَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) نیکویی . ۲ - پاداش ، پاداش نیک . ۳ - (ص . ) صواب . ۴ - بابرکت .
(خَ یِّ ) [ ع . ] (ص . ) نیکوکار، سخت نیک .
(خِ ) (ص . ) ۱ - خیره ، سرگشته . ۲ - عبث ، بیهوده .

معنی کلمه خیر در فرهنگ عمید

هرزه، بیهوده، عبث.
* خیرخیر: (قید ) [قدیمی]
۱. بیهوده، بی سبب: نخستین از اغریرت اندازه گیر / که بر دست او کشته شد خیرخیر (فردوسی: ۲/۳۳۵ ).
۲. تیره وتار: از آوای گردان و باران تیر / همی چشم خورشید شد خیرخیر (فردوسی: ۳/۱۴۹ ).
۳. حیران، سرگردان.
نیکوکار، کریم.
۱. [مقابلِ شر] خوبی، نیکویی.
۲. احسان، نیکی.
۳. (اسم ) صلاح.
۴. (اسم ) اجر اخروی، ثواب.
۵. (اسم ) سود، فایده.
۶. (صفت ) خوب، نیک.
۷. (شبه جمله، قید ) [مقابلِ بلی] نَه.
۸. (اسم ) [قدیمی] مال.
= خِیری: چنان ننگش آمد ز کار هجیر / که شد لاله برگش به کردار خیر (فردوسی۴: ۴۳۲ ).

معنی کلمه خیر در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - خیره سر گشته متحیر حیران . ۲ - عبث بیهوده هرزه .
ابن عبدالله

معنی کلمه خیر در دانشنامه عمومی

خیر ( نیکی ) در بیشتر زمینه ها بیانگر و مفهوم رفتاری است که بین چند رفتار احتمالی باید انتخاب شود. خیر به طور کلی به عنوان نقطه مقابل شر قلم داد شده و در مطالعه اخلاق، دین و فلسفه بررسی می شود. معنای خاص و ریشه یابی این اصطلاح و ترجمه های آن در بین زبان های باستانی و معاصر، بسته به شرایط، مکان، تاریخ، مذهب یا زمینه های فلسفی، تغییر و تحولات معناداری را نشان می دهد.
گذشته از مطالعات یونان باستانی در مورد مفهوم خیر، قسمت شرقی ایران باستان تقریباً پنج هزار سال پیش یک فیلسوفی مذهبی به نام زرتشت را به خود دید که خدایان اولیه ایران را به دو نیروی در متضاد با هم تقسیم بندی کرد: اهورا مزدا ( روشنگر حکمت ) و اهریمن ( روح مخرب ) که با یکدیگر در تضاد بودند. برای دنیای غربی، این ایده به دینی مبدل شد که بسیاری از فرقه ها را دربرگرفت، برخی از آنها اعتقاد به دوگانگی شدید را پذیرفتند، اعتقادی مبنی بر اینکه بایستی تا از جهان مادی پرهیز کرد و جهان معنوی را مورد توجه قرار داد. مکتب گنوسی بسیاری از ادیان باستان را تحت تأثیر قرار داد. این اعتقاد بر این مبنا بود که تعلیم عرفان ( به معنای روشنگری، نجات، رهایی و یگانگی خدا ) می تواند با رفتارهای انسان دوستانه، پرهیز جنسی، جستجو برای خرد و کمک به دیگران، در ارتباط باشد.

معنی کلمه خیر در دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنی نیکویی در مقابل شر) آنچه هر موجودی برای رسیدن به مرتبه ای بالاتر و نیل به کمال خواهان آن باشد. خیر را فلاسفه برگرفته از وجود، و شر را ناشی از عدم می دانند و بنابراین هرچه دامنۀ وجودی شیء گسترده تر باشد خیر او بیشتر است؛ تا آن جا که وجود مطلق خیر مطلق و اشیاء نسبتِ به او خیر نسبی اند. از آن جا که نظام وجود بر طبق اراده و حکمت خداوند، یعنی خیر مطلق صادر شده، هیچ موجود متحقق در خارج شرش بر خیرش غالب یا مساوی آن نیست. نیز ← شَر

معنی کلمه خیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خَیر مقابل شر است. از آن در بابهای طهارت، وقف، نذر و قضاء سخن گفته ‏اند.
خیر عبارت است از آنچه که عقل یا شرع به آن ترغیب کرده است.
احکام خیر
۱. ↑ کشف الغطاء ج۲، ص۲۷۶.۲. ↑ کشف الغطاء ج۲، ص۲۸۴.۳. ↑ جواهر الکلام ج۲۸، ص۱۰۱.
...
[ویکی الکتاب] معنی خَیْرٌ: بهتر - مال (اصل در معنای کلمه خیر همانا انتخاب است ، و اگر ما چیزی را خیر مینامیم ، بدان جهت است که آنرا با غیر آن مقایسه میکنیم ، و یکی از آن دو را انتخاب نموده و میگوئیم این خیر است ، و معلوم است از بین چند چیز ما آنرا انتخاب میکنیم که هدف و مقصد م...
معنی مَّارِدٍ: بی خیر- فرد خبیثی که عاری از خیر باشد (معنای کسی است که از هر خیری عاری باشد . البته این کلمه در مورد مطلق عاری نیز استعمال دارد ، چه عاری از خیر و چه عاری از غیر آن لذا به صافی ،بی مویی، بی برگی و ... هم تعلق می گیرد )
معنی مُّبَارَکاً: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مُّبَارَکَةٍ: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی بَارَکْنَا: برکت دادیم - خیر فراوان دادیم
معنی نَّجْدَیْنِ: دو سر بالایی (کلمه نجد به معنای راهی است به سوی بلندی ، و مراد از نجدین راه خیر و راه شر است و اگر راه خیر و شر را نجد خوانده ، برای این بوده که هر دو مستلزم رنج و مشقت است )
معنی خَیْرَاتِ: خیرها -اعمال صالح -مالهایی که در راه خدا صرف می شود(اصل در معنای کلمه خیر همانا انتخاب است ، و اگر ما چیزی را خیر مینامیم ، بدان جهت است که آنرا با غیر آن مقایسه میکنیم ، و یکی از آن دو را انتخاب نموده و میگوئیم این خیر است ، و معلوم است از بین چند چ...
معنی تَزَکَّیٰ: پاک کرد ( از مصدر تزکی به معنی رشد در جهت خیر و برکت است)
معنی صَلُّواْ: درود فرستید - دعا کنید (طلب خیر کنید)(صل از صلوة و به معنای دعا است)
معنی یَتَزَکَّیٰ: تا رشد و نمو کند - پاک می شود ( از تزکی به معنی رشد در جهت خیر و برکت است)
معنی یُصَلُّونَ: درود می فرستند - دعا می کنند (طلب خیر می کنند)(از صلوة و به معنای دعا است)
معنی یُصَلِّی: درود می فرستد - طلب خیر می کند- دعا می کند - نماز می خواند ( از صلوة و به معنای دعا است)
معنی بِرَّ: نیکی -باز بودن دست و پای آدمی در کار خیر(کلمه بر به معنای باز بودن دست و پای آدمی در کار خیر میباشد ، دراصل با کلمه "بَرّ" به معنای خشکی یکی است و چون اولین تصوری که از خشکیها و بیابانها به ذهن میرسد ، وسعت و فراخنای آن است . لذا کلمه "بِرّ " را از آ...
تکرار در قرآن: ۱۹۶(بار)ریشه کلمه:
ریشه_برر
«خیر» به هر نوع نیکی که به دیگری بشود اگر چه بدون توجّه باشد، اطلاق می گردد. منظور از «خَیْر» در سوره «احزاب»، پیروزی در جنگ است; البته پیروزی لشکر کفر، هرگز خیر نبود، بلکه شرّ بود. اما قرآن که از دریچه فکر آنها سخن می گوید، از آن تعبیر به «خَیْر» کرده اشاره به این که آنها به هیچ نوع پیروزی در این میدان نائل نشدند. بعضی نیز گفته اند: منظور از «خَیْر» در اینجا «مال» است; چرا که این کلمه در بعضی از موارد دیگر، نیز به مال اطلاق شده است. در میان عرب معمول است که از «خیل» (اسب) به «خیر» تعبیر می کنند، و در حدیثی آمده است که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)فرمود: الخَیْرُ مَعْقُودٌ بِنَواصِی الْخَیْلِ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ: «خیر و خوبی به پیشانی اسب تا روز قیامت بسته شده است». بعضی «خیر» را در سوره «ص»، به معنای «مال» یا «مال کثیر» تفسیر کرده اند که ممکن است منطبق بر تفسیر سابق گردد; چرا که مصداق مال در اینجا همان اسب ها است. «خَیْر» غالباً در مورد صفات نیک و جمال معنوی به کار می رود و «حسن» غالباً در زیبایی و جمال ظاهر.
دلپسند و مرغوب. راغب می‏گوید: خیر آن است که همه بدان رغبت کنند مثل عقل... مقابل آن شرّ است. در قاموس گفته «الخیر ما برغب فیه الکلّ کالعقل و العدل مثلا» . نا گفته نماند معنی کامل خیر همین است و در تمام موارد آن معتبر می‏باشد. به مال دنیا از آنجهت خیر گویند که ورغوب و مورد میل است مثل یعنی اگر مالی بگذارد به چیز خوب خیر گویند زیرا داپسند است و آدمی بدان میل می‏کند نظیر چون حکمت مرغوب و دلپسند است لذا بدان خیر اطلاق شده است. در آیه ظاهراً خیر به معنی اختیار است یعنی اختیار این کارها در دست تو است . برگزیدن و انتخاب را اختیار گوئیم زیرا شی‏ء برگزیده نسبت به بر گزیننده دلپسند و مرغوب است نحو روی علمی که داریم آنان را بر مردم برگزیدیم . * اخیار:جمع خیر است یعنی نیکان آنها در نزد ما از برگزیدگان و نیکان اند. * خیره (به کسر اوّل و فتح دوّم) اسم مصدر است به معنی اختیار مثل یعنی پروردگارت آنچه که می‏خواهد می‏آفرید و آنچه‏که می‏خواهد در مقام تشریع حکم اختیار می‏کند برای مردم حق اختیار در مقابل خدا نیست آیه شریفه به مضمون آیه ذیل شبیه است و گاهی خیره به معنی برگزیده آید مثل «مُحَمَّدٌ صَلَی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خِیَرَةُ اللّهِ مِنْ خَلْقِهِ» (مجمع). * خَیْرَه (به فتح اوّل و سکون دوّم و فتح سوّم) یعنی کثیر الخیر و برتر هر چیز، جمع آن خیرات است (اقرب) منظور از خیرات کارهای پر فائده است مراد از خیرات زنان فاضله بهشتی اند بعضی گفته‏اند اصل آن مشدّد بوده مخفّف شده است . * تخیّر: فکر می‏کنم به معنی اختیار بعد از اختیار باشد مثل تجرّع که جرعه جرعه نوشیدن است علی هذا معنی آیه آن است که برای آنها است میوه از آنچه پی در پی اختیار و میل می‏کنند همچنین است . نا گفته نماند: خیر هم اسم تفضیل و هم اسم به کار رفته است در قرآن مجید بیشتر اسم استعمال شده و گاهی به کار رفته است. مثل و نحو باید میان آن دو با بودن «من» تفضیل فرق گذاشت باز نا گفته نماند که راغب از بعضی علماء نقل کرده: به ما آن وقت خیر اطلاق می‏شود که بسیار و پاک باشد از علی علیه السلام نقل است که به منزل یکی از موالی خود رفت او گفت: یا امیر المؤمنین آیا وصیّت نکنم؟ فرمودنه چون خدا فرموده «اِنْ تَرَکَ خَیْراً» و تو مال زیاد نداری و بر همین قول است آیه بشر در دوستی مال کثیر محکم است.
[ویکی فقه] خیر (ابهام زدایی). واژه خیر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خیر (فقه)، مقابل شر به معنای عمل مورد تأیید عقل یا شرع و دارای کاربردهای فقهی در باب های طهارت، وقف، نذر و قضاء• خیر (حدیث)، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث و از الفاظ مدح راوی
...
[ویکی اهل البیت] خیر (اسم الله). این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
خیر، مقابل شرّ، به معنای خوبی و چیزی است که مورد رغبت و خواسته همگان باشد.
این واژه از اوصاف کمالیّه الهی که چهار بار در:
فرهنگ قرآن، جلد 13، صفحه 302.
[ویکی فقه] خیر (حدیث). خیر، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ مدح راوی به شمار می آید.
یکی از الفاظ مدح در کتب علوم حدیث اصطلاح "خیر" و است در این که مفید چیست؟ کلام دانشمندان علوم حدیث مختلف است: ۱- مفید مدح بلکه مفید مدح بلیغ است که موجب می شود خبر شخص متصف به آن حجت می شود؛ ۲- "خیر" مفید توثیق است و در محاورت اگر به صورت مطلق آورده شود بیان گر ما فوق وثاقت است؛ ۳- "خیر" از الفاظ مدحی است که در قوت سند دخیل است و بیان گر صدق گفتار شخص متصف به آن است و موجب می گردد که حدیث، حسن یا قوی شود؛ ۴- در مرتبه دوم تعدیل است حدیث شخص متصف به آن نوشته می شود و معتبر است ولی مشعر به ضبط راوی نیست.
سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۳۶.
۱. ↑ سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۳۶.۲. ↑ سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۴۸.۳. ↑ سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۵۳.۴. ↑ میرداماد، سیدمحمدباقر، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیه، ص۶۰.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «خیر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۹.
...

معنی کلمه خیر در ویکی واژه

خير /خيٍر/
خير /خَيٍر/
bene
نیکویی.
پاداش، پاداش نیک.
صواب.
بابرکت.
نیکوکار، سخت نیک.
خیره، سرگشته.
عبث، بیهوده.
كسی كه كار خوب مى‌كند.

جملاتی از کاربرد کلمه خیر

جان فدا کردن برای صید غیر کفر مطلق دان و نومیدی ز خیر
نگه کن بدین گنبد گوژپشت که خیره چراغ دلم را بکشت
که ای نوگل باغ خیر الانام زمن برتو بادا درود و سلام
گرش ز دست گذاریم و خیره بنشینیم بجا نماند از او در زمانه رسم و اثر
دادگر غیر خدا نیست خدا را دریاب خیره آنست که از عدل خدا، داد کند
چو بر آرزو خیره جنگ آوری جهان بر دل خویش تنگ آوری
از ساکنی چرخ و سیاهی شب مرا طبع از شگفت خیره و چشم از نظر کلیل
ز خیر و شر و از اقبال و نکبت بر آن باشد تو را همواره عبرت
همان جای رای آمدش آرزوی چنان ابله و ناکس و خیره روی
یکی موجود گردانندۀ خیر یکی معدوم گردانندۀ شر