خوانی. [ خوا / خا ] ( حامص ) عمل خواندن. ( یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است. - دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا. - روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن. - ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن. لغز گفتن. مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن.
معنی کلمه خوانی در فرهنگ فارسی
عمل خواندن
جملاتی از کاربرد کلمه خوانی
گه می خوانی مرا و گه می رانی عاجز کردی مرا ز سرگردانی
فاش می بینم که می خندی بر او خوانیش دیوانه از این گفتگو
در متنها میخی بعد از ستایش اهورامزدا و نام و نشان سازندهٔ بنا (داریوش) میخوانیم: «داریوش شاه گوید من پارسی هستم. مصر را از پارس گرفتم. این جوی (کانال) را دادم، از رودی به نام نیل که در مصر جاری است تا دریایی که از پارس میرود. پس از آنکه این جوی به همانگونهای که فرمان داده بودم کنده شد، کشتیها از مصر از میان این جوی به سوی پارس میرفتند. همانگونه که مرا میل و کام بود.» …
به گلشن بی تو گر بلبل ببیند پیچ و تابم را شود خون و چکد مرغوله خوانیها ز منقارش
نظم امکانیکجا ضبط روانی میکند کوه همگر پا فشارد سکتهخوانی می کند
همی رفت با نامداران روم بدان شارستان شد که خوانی هروم
روا بود که چو من خوانیش بلند اقبال کس ار به حکم قضا خویش را رضاکرده
فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کنم تو مرا جانب خود خوانی و من ناز کنم
این چنین درنگر به صورت او چون بخوانی تو سرِّ سورت او
فراخوانی با نام محدودیتهای معینی در مقایسه با فراخوانی با مرجع داشت که آن را ویژگی نامطلوبی در طراحی زبان امری ساخته بود.
علم وحدانیست علم عارفان علم اگر خوانی چنین علمی بخوان
مرا پیش خوانی ترا شرم نیست خرد را بر مغزت آزرم نیست