حلیه

معنی کلمه حلیه در فرهنگ معین

(حِ یِ ) [ ع . حلیة ] (اِ. ) زینت ، زیور، جِ حلی .

معنی کلمه حلیه در فرهنگ عمید

۱. زیور، زینت، پیرایه.
۲. صورت ظاهر انسان، هیئت انسان.
۳. چگونگی پیکر و رنگ چهره.

معنی کلمه حلیه در فرهنگ فارسی

حیلت، زیور، زینت، پیرایه، ظاهروهیئت انسان
( اسم ) زینت زیور پیرایه . جمع : حلی و حلی . یا حلی. انسانی . هیات ظاهری انسان و رنگ چهر. وی .
نام قلعه ای از قلاع ثغر در کوه صبر در سرزمین یمن

معنی کلمه حلیه در فرهنگ اسم ها

اسم: حلیه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: helye) (فارسی: حِليه) (انگلیسی: helye)
معنی: زینت، زیور، مجازا خوش صورت، خوش اندام، پیرایه، ( به مجاز ) مشخصات صورت و اندام

معنی کلمه حلیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حِلْیَةٍ: زیور
ریشه کلمه:
حلی (۹ بار)
«حِلْیَة» از مادّه «حَلْی» به معنای زینت.

معنی کلمه حلیه در ویکی واژه

حلیة
زینت، زیور، جِ حلی.

جملاتی از کاربرد کلمه حلیه

ماشطه جعد بنفشه است باد حلیه گر عارض گل گشت ماه
چشم ظاهر ضابط حلیهٔ بشر چشم سر حیران مازاغ البصر
بدانست آن چاره را پهلوان که در حلیه‌سازیست دیو دمان
حلیه ‌ اش را نویس در دل خویش تا کنی شرح نقش آن درویش
السویحلیه یک منطقهٔ مسکونی در قطر است که در شهرداری الشحانیه واقع شده‌است. السویحلیه ۱۳٫۴ کیلومتر مربع مساحت دارد.
آزاد کیست حلیهٔ مردان و ای دریغ آن دستگاه کو که من آزاد مردمی
بود ذکر حلیه‌ها و شکل او بود ذکر غزو و صوم و اکل او
بر جهان آفتاب وار به تاب حلیه ملک و سایه یزدان
بد است حلیه‌گری، خوشدلم به این میلی که ناامید نیّم بس که ساده آمده‌ام
حلیه روباهان کنند ای من سگ شیری که او دشمن خود را بمری در صف هیجا گرفت
در زمان مأمون نویسندگی اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسی پدید آمدند. در نتیجه، خط کوفی به بیست شکل درآمد.
پلنگ اگر بگزد مردرا، زبهر چه موش بحلیها بر میزد زبام و از دیوار؟