حقود. [ ح َ ] ( ع ص ) پرکین. پرکینه. بسیارکینه. بدخواه. ( از مهذب الاسماء ). کینه ور : این روش خصم و حقود آن شده تا مقلد در دو ره حیران شده.مولوی.|| ناقه ای که بچه افکند پیش از آنکه صورت پیدا آید. ج ، حُقُد. ( مهذب الاسماء ). حقود. [ ح ُ] ( ع اِ ) ج ِ حقد. ( منتهی الارب ). رجوع به حقد شود.
معنی کلمه حقود در فرهنگ معین
(حَ ) [ ع . ] (ص . ) کینه ورز، پرکینه .
معنی کلمه حقود در فرهنگ عمید
= حقد پرکینه، کینه ور.
معنی کلمه حقود در فرهنگ فارسی
( صفت ) کینه ورز پر کینه . جمع حقد
معنی کلمه حقود در ویکی واژه
کینه ورز، پرکینه.
جملاتی از کاربرد کلمه حقود
بدان که هرکه خشم فرو خورد به اختیار و دیانت مبارک آید، اما اگر از عجز و ضرورت فرو خورد، اندر باطن وی گرد آید و عقده گردد. و رسول (ص) می گوید، «المومن لیس یحقود»، یعنی مومن کین دار نبود پس کین فرزند خشم است و از وی هشت آفت پدید آید که هریکی سبب هلاک دین بود:
معنی یسلسل کالعقود و انه لذوی الحقود سلاسل الاقیاد
اگر کنند سروگردن و شکم پنهان به خُود و جوشن و خُفتان مخالفان حقود
خالق ما که فرد و قهارست از حقود و حسود بیزار است
کنی گناه خدم را بحسن عفو عدم بر از حقود نباشد دل کریم حقود
سوار عرصه میدان پنجمین بهرام که روز رزم لجوج است و گاه بزم حقود
و قال الفضیل بن عیاض: «الکنود» الّذی انسته الخصلة الواحدة من الاساءة الخصال الکثیرة من الاحسان، و الشّکور الّذی انسته الخصلة الواحدة من الاحسان الخصال الکثیرة من الاساءة. و قال ابو بکر الورّاق: «الکنود» الّذی یری النّعم من نفسه و اخوانه. و قیل: یری النّعمة و لا یری المنعم. و قال الواسطی: هو الّذی ینفق نعم اللَّه فی معاصی اللَّه. و قیل. هو الحسود الحقود.
این روش خصم و حقود آن شده تا مقلد در دو ره حیران شده
مگر حسود ز خود ساخت و ضع تلبیسی مگر حقود ز من کرد نقل بهتانی