کلکته
معنی کلمه کلکته در لغت نامه دهخدا

کلکته

معنی کلمه کلکته در لغت نامه دهخدا

کلکته. [ ک َ ک َت ْ ت َ / ت ِ ] ( اِخ ) نام شهری است معروف که فی الحال دارالاماره دولت انگریز ( انگلیس ) است. وجه تسمیه کلکته آن است که کالی نام بتی است و به زبان بنگله ( بنگال ) کتابمعنی صاحب است ، به مرور ایام و به تغییرات السنه یای حطی از میان ساقط گردیده. ( آنندراج ). شهر و بندر معروف هندوستان ، واقع در خلیج بنگال و رود «هوگلی » یکی از شاخه های رودخانه گنگ. این بندر مرکز بزرگ بازرگانی ، بافندگی فلزکاری ، کشتی سازی و محصولات شیمیایی کشور جمهوری هند است. ( ازفرهنگ فارسی معین ). شهری در هند و مرکز دولت بنگال غربی است که برکنار رود. هوگلی واقع شده و 4641800 تن سکنه دارد. این شهر یکی از مراکز عمده تجارت در جهان است و موزه بزرگ هند در آنجا است. ( از لاروس ).
کلکته. [ ک َ ک َ ت َ / ت ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و305 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه کلکته در فرهنگ فارسی

شهر و بندر معروف هندوستان واقع در کنار خلیج بنگال و رود [ هوگلی ] یکی از شاخه های رودخانه گنگ . این بندر مرکز حکومت بنگال باختری و مرکز بزرگ بازرگانی بافندگی فلز کاری کشتی- سازی و محصولات شیمیایی کشور جمهوری هند است . کلکته دارای ۳۱۴۹٠٠٠ تن جمعیت است . از این بندر کنف بطور عمده صادر میشود .

معنی کلمه کلکته در دانشنامه عمومی

کُلکَتّه ( به انگلیسی: Kolkata ) پایتخت ایالت بنگال غربی در کشور هند است.
این شهر یکی از شهرهای مهم این کشور است که تا چند سال پیش پرجمعیت ترین شهر هند بود ولی اکنون دهلی و بمبئی از آن پر جمعیت ترند. از سال ۱۷۷۲ تا ۱۹۱۱ کلکته پایتخت هندوستان بود و پس از آن مرکزیت حکومت به دهلی نو انتقال یافت. جمعیت کلکته ۴٬۴۹۶٬۶۹۴ نفر است.
از سال ۲۰۰۱ نام این شهر را به «کولکاتا» برگرداندند تا به تلفظ بنگالی آن نزدیک تر باشد ولی همچنان در نوشته های فارسی مانند برخی دیگر از زبان ها همان صورت قدیمی به کار می رود.
متروی کلکته در سال ۱۹۸۴ تأسیس شده و هم اکنون دارای ۱ خط و ۲۴ ایستگاه می باشد.
↑ The Kolkata metropolitan area also includes portions of North 24 Parganas, South 24 Parganas, Howrah, Nadia, and Hooghly districts. See: کلکته.
کلکته (فیلم ۱۹۴۷). کلکته ( انگلیسی: Calcutta ) فیلمی در ژانر جنایی، درام و نوآر به کارگردانی جان فارو است که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد.
• الن لاد
• گیل راسل
• ویلیام بندیکس
• گرترود آستور
• هری کوردینگ
• گوین مویر
• لاول گیلمور
• جیمی اوبری
• مورتون لاوری
معنی کلمه کلکته در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کلکته در دانشنامه عمومی

معنی کلمه کلکته در دانشنامه آزاد فارسی

کَلْکَته (Calcuta/Calcutta)
بنای یادبود ویکتوریا، بنای یادبود ویکتوریا، بنای یادبود ویکتوریا، بنای یادبود ویکتوریا، شهری در هند، کنار رود هوگلی، غربی ترین مصب رود گنگ، به فاصلۀ حدود ۱۳۰کیلومتری شمال خلیج بنگال. جمعیت آن ۱۴,۲۹۹,۰۰۰ نفر است (۲۰۰۳). کلکته مرکز ایالت بنگال غربی و مهم ترین مرکز تجاری و صنعتی است و صنایع آن عبارت اند از علوم مهندسی، کشتی سازی، تولید کنف، و انواع پارچه. کلکته از ۱۷۷۳ تا۱۹۱۲مقر حکومت هند بریتانیا بود. آلودگی هوا در آن بسیار شدید است. یک معبد باشکوه متعلق به فرقۀ جین، کاخ های شاهزادگان سابق هندی، دادگاه ها، بنای یادبود ویکتوریا و ساختمان فرمانداری از بناهای مهم این شهر به شمار می روند. جاب چارنوک، تاجر انگلیسی از کمپانی هند شرقی، کلکته را در ۱۶۸۶ـ۱۶۹۰ به منزلۀ محلی تجاری بنا کرد. تا ۱۹۲۱، کلکته یک سوم کارگران کارخانه های هند را در خود جا داده بود و در دهۀ ۱۹۷۰ بیش از نیم میلیون کارگر در کارخانه های این شهر مشغول به کار بودند. تولید کنف، مهم ترین صنعت کلکته به شمار می رود، هر چند که پاکستان در ۱۹۴۹ با بستن مرزهایش به روی تجارت با هند و محروم کردن کارخانه ها از کنف خام ضربه ای جدی به کلکته وارد کرد.

معنی کلمه کلکته در ویکی واژه

(جغرافیا): شهر و بندر نام‌ور هندوستان در کنار شاخاب (خلیج).
بنگال که مرکز بزرگ بازرگانی هند است.

جملاتی از کاربرد کلمه کلکته

ارمنی‌ها در «چینسورا» نزدیک کلکته در بنگال غربی ساکن شده و در ۱۶۹۷ میلادی کلیسایی در آنجا ساختند. این کلیسا دومین کلیسای قدیمی در بنگال است و هنوز تحت مراقبت جامعه کلیسایی ارمنی‌ها کلکته به خوبی نگهداری شده‌است.
وی در ۱۸۵۱ در کلکته به دنیا آمد و از فارغ‌التحصیل گشت. وی همچنین برنده جوایزی همچون شوالیه فرمانده نشان ستاره هندوستان شد. وی در ۱۷ آوریل ۱۹۱۳ در سن ۶۲ سالگی در بنگلور درگذشت.
این کتاب در میان سال‌های ۱۶۲۴-۱۶۴۵ه / ۱۰۳۴-۱۰۵۵م نوشته شده و در ۱۷۸۱ توسط اف. بالفور با ترجمه انگلیسی در کلکته به چاپ رسیده است.
نه به کلکته رفتم و نه به طوس مانده از هر دو ره به آه و فسوس