بنگله

معنی کلمه بنگله در لغت نامه دهخدا

بنگله. [ ب َ گ َ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بنگاله. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ) :
ای نیزه تو گوی و دل دشمن انگله
خصم تو روبهی است حسام تو بنگله.قطران.|| زبان مردم بنگاله. بنگالی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) خانه ٔنیین. || خانه ییلاقی. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).
بنگله. [ ب ُ ب ِ گ َ / گ ُ ل َ ] ( اِ ) نامی است که در نیک شهر و ایرانشهر به پنج انگشت دهند. ( یادداشت بخط مؤلف ). || گله شتر که به صحرا بچرا رها کرده باشند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
بنگله. [ ب ُ گ ُ ل َ ] تخم دان گلها. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه بنگله در فرهنگ معین

(بَ گَ لِ یا لَ ) (اِ. ) ۱ - خانة نئین . ۲ - خانة ییلاقی .

معنی کلمه بنگله در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خان. نئین . ۲ - خان. ییلاقی. توضیح در خوزستان مستعمل است .
منسوب به بنگاله ٠ زبان مردم بنگاله بنگالی ٠ یا خانه نیین ٠ یا خانه ییلاقی

معنی کلمه بنگله در ویکی واژه

خانة نئین.
خانة ییلاقی.

جملاتی از کاربرد کلمه بنگله

ای نیزه تو گوی و دل دشمن انگله خصم تو روبهست و حسام تو بنگله
منازل سازمانی راه‌آهن (هشت بنگله) که در دورهٔ پهلوی اول ساخته شده اشت در خیابان فلسطین (کاخ) روبروی فرمانداری قرار دارد و به شماره ۲۵۷۵ در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۷۸ خورشیدی به ثبت آثار ملی کشور رسیده‌است. معروفترین ساکن این منطقه حاج یعقوب سبهانی رئیس قطار باری بوده‌است که در دوران دفاع مقدس نقش بسزایی در جابجایی مهمات و اسلحه؛ پیکر شهدا و اسرای عراقی. در سال ۱۳۸۶ دار فانی را به وداع گفت