کافه
معنی کلمه کافه در لغت نامه دهخدا

کافه

معنی کلمه کافه در لغت نامه دهخدا

کافه. [ ف ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) قهوه. میوه درخت قهوه. || قهوه خانه ، جای عمومی برای نشستن و صرف قهوه و چای و غیره. رجوع به قهوه خانه شود.
کافه. [ ف ِه ْ ]( ع اِ ) رئیس و مهتر لشکر. ( المنجد ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه کافه در فرهنگ معین

(فِّ ) [ ع . کافة ] (اِفا. ) ۱ - همة مردم . ۲ - بازدارنده .
(فِ ) [ فر. ] (اِ. ) جایی که در آن قهوه ، چای ، شیرینی و امثال آن صرف کنند.

معنی کلمه کافه در فرهنگ عمید

= کافه تریا
جمیع، همه، همگی.

معنی کلمه کافه در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث کاف باز دارنده .
رئیس و مهتر لشگر

معنی کلمه کافه در دانشنامه عمومی

کافه، کافی شاپ ( به فرانسوی: Café ) یا قهوه خانه ( به انگلیسی: Coffeehouse ) مکانی است که در درجه اول انواع قهوه، اسپرسو، لاته و کاپوچینو در آن برای مشتریان سرو می شود. برخی از کافه ها ممکن است نوشیدنی های دیگر و غذاهایی مانند تنقلات سبک، ساندویچ، کلوچه، میوه یا شیرینی نیز سرو کنند. یک کافه ممکن است برخی از ویژگی های یک بار یا رستوران را داشته باشد، اما با کافه تریا متفاوت است. بسیاری از قهوه خانه ها در غرب آسیا بیشتر قلیان و تنباکوی طعم دار عرضه می کنند و در اروپای قاره ای، برخی از کافه ها مشروبات الکلی ارائه می دهند.
در حالی که امروزه کافه و قهوه خانه ممکن است به یک منظور استفاده شوند، اصطلاح «قهوه خانه» ریشه قدیمی تری دارد و به مکان های ملاقاتی برای مردم اشاره می کند که پس از محبوبیت قهوه تأسیس شدند؛ همانند چای خانه ها که پس از محبوبیت چای شکل گرفتند. از سال ۱۳۶۰ در ایران، کافی شاپ ها جای چایخانه ها را که مکانی برای ارائه چای بودند، تنگ کردند.
از دیدگاه فرهنگی، این مکان ها عمدتاً به عنوان مراکز اجتماعی برای تعامل مردم عمل می کنند: یک کافه یا قهوه خانه مکانی را برای مشتریان فراهم می کند تا جمع شوند، صحبت کنند، بخوانند، بنویسند، یکدیگر را سرگرم کنند، یا وقت خود را بگذرانند، چه به صورت فردی یا در گروه های کوچک. با توسعهٔ وای - فای، کافه ها به مکان های دسترسی به اینترنت هم تبدیل شده اند.
قهوه خانه به مکانی مشابه کافه گفته می شود که در آن ها در درجهٔ اول قهوه سرو می شود. یک قهوه خانه ممکن است نوشیدنی های دیگر و وعده های سبک نیز سرو کند. همچنین، بسیاری از قهوه خانه ها در خاورمیانه یا در محله های مهاجران از خاورمیانه در کشورهای غربی قلیان سرو می کنند.
اولین قهوه خانه ها در قرن پانزدهم میلادی در ایران صفوی پدیدار شدند و در قرن شانزدهم میلادی به نواحی تحت فرمان امپراطوری عثمانی گسترش یافتند. قهوه خانه ها به مکان های ملاقات پرطرفداری تبدیل شدند که مردم برای نوشیدن قهوه، صحبت کردن، انجام بازی هایی مانند شطرنج و تخته نرد، شنیدن داستان ها و موسیقی، و بحث در مورد اخبار و سیاست در آن ها جمع می شدند.
طبق ادعای وزارت میراث فرهنگی و گردشگری ایران، اولین قهوه خانه ها در ایران در دوره صفویه در زمان شاه طهماسب در شهر قزوین تأسیس شده اند و در زمان شاه عباس اول در شهر اصفهان گسترش یافتند و این در حالی است که ترکیه درخواست ثبت قهوه خانه را به عنوان میراث فرهنگی آن کشور داده است.
معنی کلمه کافه در فرهنگ معین

معنی کلمه کافه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کَافَّةً: همگی (کلمه کافة به معنای احاطه ، و ماخوذ است از کافة الشیء که به معنای آخرین حد و کناره هر چیز است که وقتی به آنجا رسیدیم دیگر از پیشروی بیش از آن خودداری میکنیم)
ریشه کلمه:
کفف (۱۵ بار)
«کَافَّة» از مادّه «کف» به همان معنای «کف دست» است، واز آنجا که انسان با دست خود، اشیاء را می گیرد، یا از خود دور می کند، این کلمه گاهی به معنای «جمع کردن» و گاهی به معنای «منع کردن» آمده است.

معنی کلمه کافه در ویکی واژه

جایی که در آن قهوه، چای، شیرینی و امثال آن صرف کنند.
همة مردم.
بازدارنده.

جملاتی از کاربرد کلمه کافه

باب هفتم: در بیان امور متعلقه بکافه مسلمین بلاد تصرفی اسلام.
کافهٔ خلق همه پیش رخت سجده برد حور یا روح که باشد که کفوی تو بود
نصرت ایزد بهر حالی قرین جاه اوست لاجرم برکافه خصمان مظفر می‌شود
و رکن سیم آن است که در دل و زبان، حمد و ثنای او را به جا آورد و حمد دل آن است که خیرخواه کافه مخلوقات الهی بوده، نیکویی ایشان را جوید و حمد زبان، آن است که اظهار شکرگزاری او را کند.
چه گرانی کنی ز کافهٔ کاف این گرانی ز بهر ارزانیست
کانر لنگان لنگان نزد رئیس بندرگاه می‌رود و از طریق او پی می‌برد لی به مونموث فرار کرده‌است. کانر در مونموث لی را در کافهٔ نوشیدنی آخر می‌بیند که با وجود خونریزی شدید در سکوت نوشیدنی خود را می‌نوشد. لی نوشیدنی‌اش را به کانر تعارف می‌کند و کانر نیز می‌پذیرد. سپس در سکوت نشسته و مشتریان را نگاه می‌کنند. پس از آن کانر با اشارهٔ لی خنجرش را در قلب او فرومی‌کند. کانر وقتی که می‌خواهد سر او را مانند یک مشتری مست روی میز بگذارد کلید معبد بزرگ را در لباسش می‌یابد.