ویحک

معنی کلمه ویحک در لغت نامه دهخدا

ویحک. [ وَ ح َ] ( ع صوت مرکب ) ( از: ویح ، کلمه ترحم + «ک » خطاب ) این کلمه بیشتر در مقام ترحم گفته میشود :
گفت ویحک چه کس توانی بود
این چنین خاکسار و خون آلود.نظامی. || به معنی ویل نیز آید. ای وای بر تو. || و در مقام تعجب نیز آید :
چرا عمر کرکس دوصد سال ویحک
نماند فزونتر ز سالی پرستو.رودکی.سی نشد سال عمر تو ویحک
سال زاد تو را شمار نداشت.مسعودسعد.بوسه خواهم داد ویحک بند پندآموز را
لاجرم زین بند چنبروار شد بالای من.خاقانی.

معنی کلمه ویحک در فرهنگ معین

(وِ یا وَ حَ ) [ ع . ] (شب جم . ) افسوس بر تو، خوشا بر تو، کلمه ای است که در مقام ترحم گفته می شود.

معنی کلمه ویحک در فرهنگ عمید

۱. در مقام ترحم، مدح، و تعجب می گویند.
۲. در هنگام تٲسف به کار می رود، افسوس بر تو.

معنی کلمه ویحک در فرهنگ فارسی

کلمهای که درمقام ترحم یامدح وتعجب میگویندوگاهی، به معنی ویل می آید، افسوس برتو، خوشابرتو
افسوس بر تو . : گفت : ویحک خدای بتواند مزد بدهد گناه بستاند . ( سنائی )

معنی کلمه ویحک در ویکی واژه

افسوس بر تو، خوشا بر تو، کلمه‌ای است که در مقام ترحم گفته می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ویحک

سی نشد سال عمر تو ویحک سال زاد تو را شمار نداشت
گفت ویحک خدای بتواند مزد بدهد گناه بستاند
گفت ویحک قطعت عنق اخیک ساختی روز روشنش تاریک
ویحک ز چارباغ سپاهان‌ که سعی تو کردش چنان ‌که آیدش از هشت خلد عار
گفت ویحک چرا براین بالای ساختستی مقام و مسکن و جای
ویحک تن پیر و سر جوانش نسبت به زریر و به قار دارد
ویحک! ای بی‌خبر ز عالم عشق ناچشیده حلاوت غم عشق
ویحک چه معجز آمد کلکش که سلک او پر گوهر مسلسل و در مجعد است
او به رز گفت که ویحک چه فضول آری تو هنوز این هوس اندر سرخود داری
دل من دیگ سنگین نیست ویحک که چون بشکست بتوان بست عمدا