همباز. [ هََ ] ( ص مرکب ) هم باز. شریک. همتا. انباز. حریف.نظیر. مانند. همانند. ( یادداشت مؤلف ) : خروشان از آن جایگه بازگشت تو گفتی که با باد همباز گشت.فردوسی.ز توران سزاوار و همباز تو نیابم کسی نیز دمساز تو.فردوسی.چو کسری بیامد برِ تخت خویش گرازان و همباز با بخت خویش.فردوسی.بنده را بواحمد خلیل گویند پدر بومطیع که همباز ملک است. ( تاریخ بیهقی ). ای امیرالمؤمنین از خدای عزوجل بترس که یکی است و همباز ندارد.( تاریخ بیهقی ). بلندیش با چرخ همباز بود سطبریش بیش از چهل باز بود.اسدی.ابوالحسن و ابونصر هر دو همباز بودنددر قضاء پارس. ( ابن بلخی ). وزیر مانند همباز ملک است و در پادشاهی و مال و مملکت او متصرف. ( ابن بلخی ).
خود ایندل من یار کسی دیگر بود من میگفتم مگر که همباز منست
مشو هیچ همباز پرخواسته که گردد ترا خواسته کاسته
تا شوی با ظالمان همباز تو باجفا پیشه شوی دمساز تو
آریامن (به سانسکریت: अर्यमन्) یکی از خدایان هندوی اولیه ودایی، ایزدان هندوئیسم است. نام او به معنای «شریک زندگی»، «دوست نزدیک»، «شریک»، «همبازی» یا «همراه» است. او سومین پسر آدیتی، مادر سوریا (ایزد) است و به عنوان قرص خورشید نیمه صبح به تصویر کشیده شدهاست. او خدای آداب و رسوم است و بر آداب و رسوم حاکم بر قبایل و مردمان مختلف ودایی حکومت میکند.
ز جایی که بد شادمان بازگشت تو گفتی که با باد همباز گشت
شاه گفتا خواهی ای طفل دژم تا کنم همبازیی با تو به هم
این بازی ما شگرف دستانیست همباز بدین شگرف دستان شو
تن پرستان جهان را نشوم همبازی انس با عام کالانعام نگیرم هرگز
اریک کانتونا فوتبال حرفهای خود را خیلی سریع آغاز کرد، او در سن ۱۷ سالگی به باشگاه اوسر پیوست. وی مدت دو سال را در این باشگاه سپری نمود و پس از آن به باشگاه مارتی گوئس پیوست. او پس از بازی خوب در این دو باشگاه به تیم ملی زیر ۲۱ سال فرانسه دعوت شد او در آن سال توانست جام اروپا زیر ۲۱ سال را دریافت کند. این اولین افتخار ملی او بود. او پس از این قهرمانی به باشگاه المپیک مارسی پیوست، پس از این باشگاه در باشگاههای جیرونیز بوردو و مون پلیه بازی کرد. او در این باشگاهها همبازیان حرفهای و با تجربهای هم همانند کارلوس والدراما کلمبیایی و لوران بلان داشت.
آن یکی کرباس را در آب زد وان دگر همباز خشکش میکند
در ۷ ژوئن ۲۰۱۹ ، تیلور در توئیتر اعلام کرد که او و باب مورلی ستاره همبازی او در صد نفر ازدواج کرده اند.
این سریال همچنین همکاری دوم شین هه سان با به جونگ اوک و کیم این کوان بود. پیش از این آنها در سریال بی گناهی و آخرین مأموریت فرشته: عشق، همبازی بودند.
بهر چه رأی تو روی آورد رضا ندهد بدین قدر که قضا باشدش در آن همباز
مرا گفت اینکاغذ بستان و بدر خانقاه بیرون شو، بدست راست، آنکس را که پیش تو آید بوی رسان. حسن گفت چون بیرون رفتم جوانی پیش آمد سلام گفتم و سلام شیخ برسانیدم و کاغذ بوی دادم. بوس بر داد و بر چشم نهاد. تاریک بود، نتوانست خواندن، بدر گرمابه رسیدیم آن جوان به حمام رفت و نبشته برخواند، واقعۀ او بود. مرا گفت پیش شیخ بر. من اورا پیش شیخ بردم، سلام گفت، صد دینار زر و نافۀ مشک و پارۀ عود پیش شیخ بنهاد. شیخ گفت دل فارغ دار کی مقصود هم اینجا حاصل شود. جوان بیرون آمد و مرا گفت با من بیا، باوی رفتم، در کاروان سرایی شدم، صد دینار دیگر بسخت و بداد و گفت در وجه اوام شیخ کن و اگر مقصود اینجا حاصل شود صددینار دیگر بدهم. من سؤال کردم کی واقعۀ تو چیست؟ گفت مرا یک همباز به بلغارست و یکی دیگر بنهر واله، سه سالست، مرا دوش قاصدی رسید از مرو که یک انباز بمرو آمده است، من عزم مرو کردم، در شب قاصدی دیگر رسید که آن دگر انباز بهری رسیده است. من همه شب اندیشه میکردم که به مرو روم یا بهری؟ سحرگاه مرا در دل آمد کی بامداد به نزدیک شیخ روم و او را صد دینار زر و قدری بوی خوش برم و ازوی سؤال کنم که به مرو روم یا بهری هرچ او اشارت کند برآن بروم، بامداد میامدم، تو مرا پیش آمدی و کاغذ دادی. اکنون چون بر لفظ شیخ رفت کی همین جا مقصود حاصل آید، منتظرم تا چه پدید آید. حسن گفت نماز پیشین آن جوان رادیدم مرا گفت آن انباز کی بهری آمده بود رسید. نماز دیگر به بازار بیرون شدم، آن جوان را دیدم که میدوید و میگفت همباز دیگر از مرو در رسید، من به طلب تو میآمدم و چنانک شیخ فرموده بود مقصود هم اینجا حاصل آمد. صد دینار دیگر به من داد. من پیش شیخ آمدم، شیخ فرمود که آن سیصد دینار زر بوام باز ده و بعد ازین هیچ داوری مکن که آنچ این قوم خورند آنرا داوری نباشد کی گزارندۀ این حقّ تعالی است.
او کارش را با ایفای نقشی در یکی از فیلمهای لوچانو امر آغاز کرد و بعدها در چندین فیلم با ویتوریو گاسمن همبازی شد.
همسر او پروین دولتشاهی از هنرمندان تئاتر، تلویزیون و سینما بود که در سریالها و نمایشها و چندین فیلم سینمایی از جمله سریال ایتالیا ایتالیا نیز با هم همبازی بودند.